بلکه محوریت آموزش در تفکر او را می توان به نقش گسترده ای که دولت در این مرحله ایفا کرد نسبت داد. دولت در این مرحله از طریق آموزش، دادگاه، قوانین و اقتصاد، در شکل گیری و بازتعریف دین و سکولار در روابط خود با یکدیگر قدرت یافته است و مرکزیت قدرت در اندیشه البنا به دلیل گسترش است. اقتدار آن و افزایش نفوذ آن در بسیاری از زمینه ها و با استفاده از ابزارهای متعدد همراه بود.
مکتب سلفی خود انقلابی بر ضد سنت و دعوت به اجتهاد عاری از تعصب فقهی و انزوای فرقه ای بود، اما با اقتضای زمان، به چیزی شبیه به «شیخ الاسلام ابن تیمیه» تبدیل شد نمونهای زنده از روحیه نوآوری، اجتهاد و انقلاب در برابر سنت، سلفیگری سختگیرانه، متون او را به زندانی تبدیل کرد که مانع از اجتهاد میشد و بر همین اساس، نشاط اندیشی را سرکوب کرد. گفته های او به جای اینکه کاتالیزوری برای بررسی رایگان و اصلی باشد، به چیزی شبیه معادلات ریاضی ساده و بی روح تبدیل شد. تقصیر نه در ابن تیمیه و نه در ثروت نادر فقه و اصولگرایی است که پیشینیان برای ما به جا گذاشته اند، بلکه تقصیر در کسانی است که متون را مومیایی می کنند و قامت انسان را بالاتر از هاله حقیقت قرار می دهند.
درست است که این سرزمین را با نیروی نظامی و قتل عام به تصرف خود درآورد، اما نتوانسته از مردم این سرزمین خلاص شود از همه مهمتر در این مسیرنیز شکست خورده که با وجود هفت میلیون پناهنده از دیاسپورا که از بازگشت به وطن خود محروم هستند، در سرزمین تاریخی فلسطین کمی بیشتر از تعداد یهودیان اسرائیلی شده است تا اینکه اسرائیل شروع به التماس برای آوردن مزدوران از سراسر جهان کرد و به آنها وعده شهروندی اسرائیل داد تا با کمبود عددی در ارتش خود مقابله کند و به معضل جمعیتی رسیدگی نماید.
تجارب بسیاری در میان کشورهای توسعه یافته، با تمرکز بر دموکراسی محلی، منجر به ظهور رهبرانی شده که با چالش های عصر حاضر در گیرند شدند و با دانش عمیق خود از روان و مشکلات پایگاه های توده ای و وضعیت جامعه جنبش نهادی در آن ها، راه حل واقعی و جادویی برای مسائل کشورهای فراملی هستند، به عنوان مثال، در آمریکا، اکثر رهبران آن مقامات محلی در شهرداری ها و ایالت های بزرگ بودند و از طریق پروژه ها در نردبان تولید نخبگان بالا رفتند پیشنهاداتی که ارائه کردند، چه در چارچوب رسمی حزب یا نهادی بودند.
چشم انداز اسرائیل همین بوده "تسلط بر منطقه"،فقط واضح تر شده است. این سلطه از طریق تسریع روند عادی سازی کامل و پیوند جهان عرب با پروژه های اقتصادی، به ویژه پروژه هایی که به اسرائیل اجازه می دهد منابع انرژی در جهان عرب را تصرف و یا در آن مشارکت کند( تسلط بر منابع و ائتلاف نظامی و امنیتی عربی و اسرائیلی ) انجام می شود. این بدان معنا نیست که جهان عرب هیچ هشدار یا ترسی در مورد ایران و تلاش های آن برای گسترش کنترل منطقه ای خود ندارد، بلکه با ادعای اینکه نیاز به حمایت نظامی آمریکا و اسرائیل برای کشورهای عربی وجود دارد، توجه را از پروژه شهرک سازی نژادپرستانه استعماری منحرف می کنند. به ویژه اردن که چیزی بیش از یک استتار و مشارکت در دستیابی به پروژه صهیونیستی و حمایت از آن نیست، حتی نشان دهنده خصومت با فلسطینی ها و عرب ها به طور کلی است.
مواضع کنگره آمریکا کمتر از دولت مغرضانه نیست. جانسون رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به همراه رهبران حزب جمهوریخواه خود، علیرغم تعصب آشکار وی، از موضع رئیس جمهور آمریکا برای منجمد کردن یک محموله بمب 2000 پوندی تا در مناطق پرجمعیت و در حمله به رفح استفاده نشود انتقاد کردند. جانسون در سخنرانی خود در سالگرد جشن 76 سال روابط دو کشور، با توجه دادن به دستاوردهایی پیشگویی های ابراهیم، اسحاق و یعقوب از مقاومت یهودیان در برابر خلافت اسلامی و هولوکاست نازی ها تمجید کرد. او گفت دولت اسرائیل بر اساس آزادی و صلح ایجاد شد و رویای هرتزل را به واقعیت تبدیل کرد تا یهودیان سزاوار زندگی در صلح در کشور تاریخی خود باشند و ما استقلال اسرائیل را که توسط رئیس جمهور ترومن به رسمیت شناخته شد جشن می گیریم. ! ما سفارت آمریکا را از تل آویو به قدس منتقل کردیم، جایی که باید باشد. ما توافقنامه ابراهیم را به سمت صلح از دارفور تا دبی پیش بردیم و ارزشهای مسیحی-یهودی را جشن میگیریم.» او از ظهور یهودستیزی انتقاد کرد. ما اجازه نخواهیم داد تاریکی پیروز شود و ما درکنار هم خواهیم ایستاد.
آمریکا در مقام دیدالوس صنعتگر، پری از جنس موم ساخته بود که در گرما آب میشد…کلیت نظام سیاسی که از سال ۲۰۰۱ به بعد در افغانستان به وجود آمد، برآیند اراده ملی و واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی و تنوع قومی افغانستان نبود، بلکه حاصل مناسبات و توافقات بین المللی بود. در این شرکت سهامی، سهامدار اعظم ایالات متحده آمریکا بود و اصرار آمریکا بر تشکیل دولت از مهرههایی وفادار به خودش، دموکراسی و مشارکت را به نوعی مناسک و نمایش تبدیل نموده بود و گوهر نظم سیاسی جدید چیزی جز انحصار قدرت و فساد تشکیل نمیداد
نزدیکی مصر و ترکیه با سرعتی شتابان در حال انجام است و در مدت زمان بی سابقه گام های بلندی به جلو برداشته شده است. گویی دو کشور ناگهان به ضرورت پایان دادن به جدایی اعتقاد پیدا کرده و مسیر منفی روابط را که یک دهه به طول انجامید معکوس کردند و حتی به سرعت به حالت هماهنگی، همکاری ، تفاهم ، روابط دوجانبه و آنچه که برای مسائل و تحولات منطقه مهمتر است ، پرداخته اند.
تهران کارت های متعددی برای تحت فشار قرار دادن رژیم اسد در جنبه های نظامی، مالی و اقتصادی دارد که اولین آنها مطالبه بازپرداخت بدهی های معوقه است که تاکنون بالغ بر 50 میلیارد دلار است و رژیم بشار اسد به بهانه تحریم های آمریکا، از پرداخت آنها طفره می رود. اما تهران قصد دارد انها را برای برنامه ریزی و بازیابی مجدد تسلط خود تحت فشار قرار دهد یا با سرمایه گذاری داخلی در زمینه فسفات، نفت، برق سوریه و بازسازی آنها ان را به کار گیرد، غافل از ان که رژیم سوریه امتیاز سرمایه گذاری در نفت و فسفات را به روس ها داده است. در بخش نظامی، نیروهای شبه نظامی ایران در همه جا به ویژه در مرزهای عراق و سوریه، لبنان و سوریه و مناطقی در حومه حلب، قلمون و حوضه براده مستقر شده اند و همه جا را تحت کنترل دارند وبرای مردم سخت است انها را ریشه کن نمایند.
شکی نیست که توسل الجولانی به استفاده از خشونت علیه تظاهرکنندگان نتیجه ناکامی او در دستیابی به برآوردن خواسته های مردم و ناتوانی اش در انجام اصلاحات است که او را بر آن داشت تا نیروهایش را در مناطق غیرنظامی مستقر کند تا از گسترش تظاهرات مردمی جلوگیری و آنها را متلاشی کند . زیرا در نتیجه ادامه تظاهرات ، تحریر الشام تسلط مرکزی خود را در منطقه از دست خواهد داد به همین دلیل آنها برای کنترل ادلب اگر مجبور به تقویت ساختار دولت نجات (بازوی غیرنظامی خود) و یا تقویت بازوی نظامی بپردازند به منزله تضعیف بازوی دیگرش خواهد شد .