این تحول در ساختار رزمی مقاومت، توانایی تطبیق با شرایط نبرد و حفظ عنصر غافلگیری را برای آنها فراهم کرده است. تاکتیکهای مقاومت در مناطق مختلف متفاوت بوده و حتی در سطح گردانها نیز تغییر کرده است. مقایسه نبردهای جبلیه در نوامبر، می و اکتبر این تفاوتها را نشان میدهد.
اما در غزه چیز جدیدی در جریان نیست. نتانیاهو به نسل کشی ادامه می دهد. او توافق آتشبس را هر طور که بخواهد نقض می کند. کابینه وی به ایجاد دفتری برای مهاجرت داوطلبانه ساکنان غزه رأی می دهد.
آیا او واقعا فکر می کند که فلسطینی کیفش را برمی دارد و از محبت اشغالگر و شهرک نشین بلوند تشکر می کند و می رود؟ مردم غزه از گرسنگی، تشنگی، درد و سرما می میرند و همه ما منتظر تصمیمی هستیم که گذرگاه را باز کنیم و به کمک های بشردوستانه اجازه بدهیم و هیچ چیز جدیدی وجود ندارد.
سیگنالهای رئیسجمهور ترکیه هنگام اعلام حمایت مطلق خود از دولت آذربایجان به رهبری الهام علیاف، بهویژه در تلاشهای این کشور برای تحمیل تعدیل ژئوپلیتیکی در مرزهای خود با ارمنستان از طریق ایجاد یک کریدور زمینی که دو بخش مرکزی آن را به منطقه نخجوان وصل میکند، سپس در حمایت از تنش امنیتی و نظامی که بین تهران و باکو تشدید شد و تقریباً منجر به شروع جنگ بین آنها در اواخر تابستان 2021 شد، آشکار گردید.
جاهطلبیهای ترکیه برای جایگزینی ایران محدود به منطقه قفقاز جنوبی نبود، بلکه زمانی که اردوغان تلاشهای خود را برای ایجاد "هلال ترکیه" در مرکز آنکارا که ترکیه را با کشورهای آسیای مرکزی وصل میکرد و سپس با ایجاد کریدورهای حمل و نقل زمینی در اطراف ایران که داخل آسیا و سواحل ترکیه را به اروپا متصل میکرد، آشکار کرد، فراتر از آن گسترش یافت. پروژه اردوغان برای خلع کارتهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران در خلأ نمیگذشت، بلکه یکپارچه بود و ابعاد فرهنگی داشت. این ابعاد فرهنگی از طریق تلاش برای تصرف میراث فرهنگی ایران پدیدار شد و با تلاش برای مصادره جلال الدین رومی البلخی «مولانا» و گنجاندن آن در میراث ترکیه آغاز شد. سپس در یکی از سفرهایش به باکو، پایتخت آذربایجان، از مصادره شاعر دیگر به نام نظامی گنجوی خبر داد.
غنوشی کوشید مدلی ارائه دهد که از اظهارات مبهم برخی اسلامگرایان مانند «اسلام راهحل است» یا «قضاوت از آن خداست» فاصله بگیرد. قانون اساسی ۲۰۱۴ تونس بیانگر بلوغ جنبش اسلامگرای این کشور در درک دولت مدنی بود. اهمیت بررسی تلاشهای غنوشی برای آشتی دادن بینش اسلامی با حکومتداری مدرن، فراتر از ستایش شخصی او، به دلیل کمکهای نظری و عملی او در پاسخ به سؤالاتی است که دههها جوامع عربی را درگیر کرده است.
در مورد جنبشها و نیروهای عربی که مخالف اساس ایده صلح با اسرائیل هستند، پس از ۷ اکتبر و دو جنگ پس از آن وارد یک مصیبت مضاعف شدند: گزینه تضعیف اسرائیل از طریق مبارزه مسلحانه هزینه زیادی داشت و بازگشت آن ناچیز بود، اما از طرف دیگر، این دو جنگ نشان داد که یک ماشین تهاجمی وجود دارد که در بین مردم منطقه زندگی میکند و به راحتی نمیتوان با آن صلح کرد آن چه را که این دستگاه انجام داده، تنها به دلیل تحریک آن تفسیر کنید.
ما هرگز نمیتوانیم مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را با تقسیم سرزمینهای خود و تکهتکه کردن آن ها به کانتونها، ایالتهای کوچک و تحتالحمایه برای انتقام از این یا آن رژیم حل کنیم.
این یک راه حل نیست، بلکه تلاشی برای تخریب و تکهتکه کردن وطن است. به جای تکهتکه کردن کشورمان و تکهتکه کردن آن، به دموکراسی واقعی متوسل شویم و یک دولت شهروندی بسازیم که بتواند همه تضادها، فرقهها، دکترینها و نژادها را گرد هم آورد و آن ها را در یک بوته ذوب کند.
تناقض دوم این است که وقتی دولت بایدن به خاطر عدم حرکت به سمت توقف کشتار در نوار غزه مورد انتقاد قرار گرفت، چشمها پیشبینی میکردند که خشنترین چیزی که ترامپ بر آن فشار میآورد تمرکز بر ریاض و سایر پایتختهای خلیجفارس برای پیوستن به به اصطلاح (توافق آبراهام) و گسترش عادیسازی با اسرائیل است، اما به نظر میرسد که آمریکاییها به راستها و راستگرایان و نتانیاهو بیشتر از حق خود خواهان آن هستند.
در واقع، اظهارات او مبنی بر این که قاهره را باید برای پذیرایی از فلسطینیان در صحرای سینا و اردن آماده کنند و اصرار بر این که فلسطینیان را برای خروج از کرانه باختری تحت فشار قرار خواهند داد، بازتولید نکبت جدیدی در قرن بیست و یکم است که او اکنون در حال طرح کردن آن و آزمایش نبض اعراب نگران است.
از دهه ۱۹۹۰، من تکرار کردهام که ما باید - از نظر فکری و سیاسی - مرز جدایی را نه بین سکولارها و اسلامگرایان، بلکه بین دموکراتها و اقتدارگرایان ترسیم کنیم. این میدان باید دموکراتهای بیشتری را، چه اسلامگرا یا سکولار، در برابر اقتدارگرایان، از جمله سکولارها و اسلامگرایان، گرد هم آورد. این اعتقادی بود که من در دهه ۱۹۸۰ به آن رسیدم و به یک برنامه اقدام سیاسی تبدیل شد که راه را برای حکومت ترویکا در تونس پس از پیروزی انقلاب یاسمین هموار کرد. کمتر کسی میداند یا به خاطر میآورد که توافق شد برای اولین بار بر روی کار مشترک و حتی تدوین سندی که پیشنویس مهمترین محصول انقلاب، یعنی قانون اساسی ۲۰۱۴ بود.
هر کس که ادعا کند راهحل سیاسی در سوریه چیزی جز یک توهم نبود، دلایل محکمی برای اثبات ادعای خود دارد. مهمترین دلیل این است که رژیم بشار اسد هیچگاه با راهحلهای سیاسی که شامل تقسیم واقعی قدرت میشد، سازگار نبود. صحبت از "راهحل سیاسی" بیشتر شبیه به لفاظیهای دیپلماتیک بازیگران بینالمللی بود، مشابه بحثهای مربوط به "راهحل دو دولتی" در فلسطین. در هر دو مورد، این گفتمانها بیشتر پوششی برای شکست در مواجهه با پیچیدگیهای واقعیت یا نبود ارادهی سیاسی برای یافتن راهحل میان قدرتهای تأثیرگذار بودند.
انگیزههای عربستان سعودی و امارات متحده عربی از دولت تحت رهبری هیئت تحریر الشام در سوریه چیست؟ اول، هر دو کشور تغییر در سوریه را فرصتی عالی برای تضعیف نفوذ ایران در شام میدانند. اگرچه ریاض پس از میانجیگری موفق چین، روابط دیپلماتیک خود را با تهران از سر گرفت و هم ریاض و هم ابوظبی با دولت ایران برای آرام کردن اوضاع در یمن و پایان دادن به خصومتها در آنجا همکاری کردند، سیاست خارجی عربستان و امارات همچنان نسبت به نقش مخرب ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن محتاط است. این واقعیت که عملیات نظامی اسرائیل به طور قابل توجهی حماس و حزبالله را تضعیف کرده است، و در نتیجه ایران، همراه با از دست دادن اسد، متحد ایران، امیدی را در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس ایجاد کرده است که تغییرات پس از جنگ غزه میتواند به خروج ایران از سوریه و کاهش قدرت مسیرهای نفوذش بین عراق، سوریه و لبنان کمک کند. سعودیها و اماراتیها امیدوارند با در آغوش گرفتن دولت تحت رهبری HTS، مانع از بازگشت مجدد ایران به پایگاه سابق خود در سوریه شوند. دولت هیئت تحریر الشام تاکید کرد که عربستان و امارات امیدوارند به طور کامل از ایران فاصله بگیرند و روابط خوب با ترکیه و کشورهای خلیج فارس را به عنوان گزینه راهبردی خود در پیش بگیرند.