سعید مدنی متولد ۱۳۳۹ جامعه شناس، جرم شناس و پژوهشگر اجتماعی است که به عنوان کنشگری فعال در عرصه عمومی شناخته می شود. نقد زیربنایی او بر ساختارهای موجود سبب شده بطور مستمر در تنگنا قرار بگیرد. بازداشت مجدد او از این زمره است. فلذا می توان در چیستی جایگاه محققانه وی سخن گفت و از مختصات نظر/عملش پرسش نمود.
فرهاد در تمام دوران زندان هیچ مطالبهی شخصی نداشته است. مطلقاً هیچ! اینها را در مقام تحسینش نمیگویم، فقط میخواهم توصیفش کنم. او در تمامِ ایام حبس که دو ماه دیگر به چهار سال خواهد رسید هرگز به مرخصی نیامده است. درخواست مرخصی هم نداده است! درخواست آزادی مشروط هم به همچنین! در طی این مدت سه بار اعتصاب غذا کرده که در هر سه مورد مطالبهاش متوجه یک دیگری بوده است. در مرتبه اول مطالبهاش آزادی رضا خندان بود، در مرتبه دوم بازگشت محمد حبیبی به زندان اوین و این سومین اعتصاب که مطالبهاش لغو اجرای حکم احمدرضا جلالی است.
مكانيسم نظارت استصوابي نيز چنان حلقه ورود به اين نهاد را تنگ كرده است كه نهايتا افرادي با ديدگاههاي سياسي و اعتقادي مشخص امكان نمايندگي مجلس را پيدا ميكنند.
معضل مجلس اما به اينجا نيز ختم نميشود و بخشِ بزرگتر معضلِ مانند كوه يخ در زير آب پنهان مانده است.
مردم عرب ، در خاطره جمعی خود ، هنوز خاطره اجلاس خارطوم در سال 1967 را ، حتا اگر بیش از پنجاه سال از عمر آن گذشته باشد، را فراموش نکرده اند.
همیشه زمانی بود که رژیم های عربی با یک کلمه مشترک در مواجهه با دشمن مشترکی که توسط اشغالگر اسرائیلی آن را نمایندگی می شود مواجه می شدند و تنها زمانی که این رژیمها مجموعا جرأت کردند یک کلمه نه در چهره او بگویند، و آن یک نه، بلکه سه مورددر آن واحد بود: «نه به صلح، نه به مذاکره، نه به رسمیت شناختن اسرائیل، تا زمان بازگشت حقوق به صاحبان آن ها.»
در مرداد نود و هفت این شجاعت را داشت دلیرانه از بند زندان هم قوه قضاییه ستمگر جمهوری اسلامی را نقد کند و هم از دورویی مایک پمپئو وزیر خارجه وقت آمریکا بنویسد که چگونه از بمباران ایران و اعمال تحریم بر میلیونها خانواده آسیب پذیر ایرانی به حمایت از او رسیده؟ میثمی باهوش تر از آن است که دو رویی مقامات وقت آمریکا در دفاع از حقوق بشر را نفهمد، چون به خوبی میداند چگونه تحریم های آمریکا، کنشگران مدنی و مردم عادی را ضعیف و باندهای قدرت و نظامیان حاکم بر کشور را قوی میکند. پس به فراست خطاب به پمپئو نوشت اگر امکان قرارداد اقتصادی با جمهوری اسلامی داشتید کنشگرانی چون او را به ثمن بخس میفروختید.
مسئله حجاب اجباری بطور مشخص از جمله مواردی بود که از همان ابتدای انقلاب مورد اختلاف شخصیت هایی مانند مرحوم طالقانی و دیدگاه های اسلام سنتی بود که البته به تدریج این فضای تقابل در ۹ ماه حیات دولت موقت قدری تعدیل پیدا کرد
تردید نداریم که وضع موجود کشور و روندها از لحاظ مختلف، چه سطح زندگی، چه کیفیت زندگی و چه مدیریت امور مختلف، وضعیت نگرانکنندهای دارد. حتما هم لازم هست که عاملان و مسببهای وضع موجود شناخته شوند نه مِن باب مجازات و انتقامکشی و از این دست، بلکه مِن باب تصحیح سیاستها و روشها و تغییر مسیر. به همین دلیل اینجانب صرفا سعی میکنم در این متن یک شیوه منطقی و شفاف بهکار ببرم تا هر کس بتواند ایراد آن را بر اساس ضعف ساختار منطقی مطرح کند.
آصف بیات استاد جامعهشناسی و مطالعات خاورمیانه، در فصل سوم کتاب ارزنده و تحقیقی خود «کارگران در انقلاب ۱۳۵۷» بهاختصار تصویر دردناک و پر فساد از وضعیت نابهسامان شرایط کار و شدتیابی حوادث و بیماریهای شغلی در زمانهی توسعهی صنعتی، تحت تسلط مدیریت «شبهپیشهوری، مدیریت سنتی و مدیریت عقلانی مدرن» در دههی چهل خورشیدی ارائه میدهد که قابلتوجه و تأمل است: «سرعت صنعتیشدن و مدرنشدن ایران در دههی ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بهراستی چشمگیر بود.
ما معمولا متأثر از سه پارادایم روشنفکری غربی هستیم:
1-جریان روشنفکری دولت- ملت برای پیشرفت
2- جریان روشنفکری عدالت سوسیالیستی
3- جریان روشنفکری آزادی وحقوق بشر در دوره جهانی شدن و دولتهای ملی.
استبداد با مهآلودسازی عرصه عمومی و اتمیز کردن شهروندان میکوشد سیطره خود را بر آنها هرچه بیشتر تضمین کند و کنشهای اعتراضی جمعی پادزهری است بر این ترس از کنش و احساس بی اعتمادی به یکدیگر.کسانی که نسنجیده به اتکای رویاها و شعارهای بزرگ، ارزش کنشهای از جنس اعتراضات سراسری معلمان و کارگران و دانشجویان را تخفیف میدهند و آن را به «مخالفت مجاز» تقلیل میدهند در عمل به مهالودهسازی عرصه عمومی و اتمیزه شدن بیشتر فضا کمک میرساند که بدون شک به نفع استبداد موجود تمام خواهد شد.