محمدجواد غلامرضاکاشی

ما به صدها صدا تبدیل شده‌ایم. یکی‌مان اسلام گراست، دیگری سوسیالیست است، یکی از آزادی و لیبرالیسم دفاع می‌کند دیگری مدافع جریان چپ است. تازه‌گی ها صداهای تازه‌ای هم شنیده می‌شود. یکی از سلطنت پهلوی دفاع می‌کند دیگری از سلطنت قاجارها. ما با صدها صدا به هم می‌تازیم. در این میدان تاخت و تاز که بیشتر در فضاهای مجازی به ویژه توییتر و اینستاگرام جریان دارد، سلبریتی‌ها ساخته می‌شوند. فالورها فراوان و فراوان‌تر می‌شوند. کالای شهرت و نام خرید و فروش می‌شوند و دست مایه کاسبی‌های فراوان

فرهاد میثمی

در نوشتار قبلی که تمرکز آن بر اعدام‌های حاکمیتی بود (و نه بر قصاص) اشاره کرده‌ام که طی اقامتم از پاییز ۹۸ در زندان رجایی‌شهر، از میان ساکنان بیست و چند نفره بند سیاسی آن، ۶ زندانی را دیده‌ام که از ابتدا حکم اعدام گرفته بوده‌اند. در عین حال با گذشت زمان، درباره همگی آنها مشخص شده که این حکم نادرست و یا قابل نقض بوده است؛ حال با هر ساز و کاری (اعاده دادرسی، تغییر قوانین، تخفیف مجازات‌ها یا غیره). یک نفر را محض نمونه نام بردم و شرح مختصری در باره پرونده‌‍‌اش دادم. اشاره کردم که نسبت لغو۶ از۶ باید حساسیت همگان را به هر اجرای اعدام بعدی جلب کند. به نحوی که هر اجرای اعدامی را بایستی در حکم ستاندن غیرقابل جبران حیاتی نگریست که به احتمال زیاد به زودی مشخص می‌شده که حفظ آن نه تنها مقدور بلکه به معنای مراعاتی حداقلی از معیارهای عدالت بوده و خلاف آن، ظلمی خواهد بود ظلمانی. پروژه‌ای پژوهشی را نیز در این باره پیشنهاد کردم.

 کورش الماسی/ پژوهشگر

اما ظاهرا تلاش صادقانه وطن پرستان برای بهبود شرایط اجتماعی غیر عقلانی، همواره با موانع غیر قابل عبور مواجه می شود. این موجز تلاش دارد تا به یکی از عوامل اصلی ناکامی تلاش های صادقانه دغدغه مندان سلامت و امنیت ایران، اشاره ای کلی و مختصر داشته باشد. به عبارتی، تلاش ها و تحلیل های دغدغه مندان توجه لازم به رابطه علت و معلولی، انبوه چالش های غیر قابل توجیه اجتماعی، عملکرد مدیریت کلان سیاسی و نقش استعمارگران انرژی خوار در شکل دهی فرایند های سیاسی در کشورهای خاورمیانه، ندارند.

مهدی غنی

آقارضا! اگر جای شما بودم، اولین کاری که می‌کردم این بود که تکلیف خودم را مشخص می‌کردم. آیا من شخصیت مستقلی دارم و توانایی‌ها و شایستگی‌هایی دارم که ملت ایران به آن‌ها نیاز دارد یا اینکه مهم‌ترین ویژگی و امتیاز من شاهزاده بودن و وابستگی ژنتیکی من است. از طرفدارانم با این پرسش نظرخواهی می‌کردم که علاوه بر شاهزاده بودن چه برجستگی و شایستگی‌هایی در من می‌بینند؟ من نسبت به سایر رهبران چه امتیاز و توانایی دارم؟ به آن‌ها که بر شاهزاده بودن من تکیه می‌کنند می‌گفتم درست است که افراد مرا شاهزاده می‌شناسند و پدرم 37 سال و پدربزرگم 20 سال بر این کشور حکومت کرده‌اند، اما این شاهزادگی، به‌قول این گفته حکیمانه گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل، الزاماً برای من شایستگی و ارزشی به ارمغان نمی‌آورد. بسیار شاهزادگان نادان و نابکاری بوده‌اند که به این ملک و ملت خیانت کردند و آشپززادگانی همچون امیرکبیر هم بوده‌اند که خدماتشان همواره در زمین ایران و ضمیر مردم مانده است؛ بنابراین شاهزاده بودن نه امتیاز و اعتبار است و نه عامل شایستگی و برتری من بر دیگران. همان‌طور که از خانواده فقیر و تهیدست بودن، مایه شرم و حقارت نیست.

احمد زیدآبادی

اکنون اما احساس من این است که دایۀ مهربانتر از مادر شده‌ام! ظاهراً خودتان به اندازۀ من علاقه‌ای به بقای خود و حفظ کشور ندارید و گام در راهی گذاشته‌اید که هزاران بار نسبت به عواقب آن هشدار داده‌ام.
دیگر جز پرحرفی و تکرار و رنج خوردن چه کاری از من برمی‌آید؟ گویا وقتی قرار است مصیبتی نازل شود، نازل می‌شود و با اندرز و موعظه و خواهش و تمنا و هشدار و اخطار و التماس و تضرع و ناله و گریه نمی‌توان مانع آن شد!

کورش الماسی

در چند دهه گذشته تحلیل‌ها، اظهار نظرها، توصیه‌ها و جلسات بی‌شماری پیرامون درک و کاربرد ملی و سودمند کردن روابط خارجه توسط بسیاری گروها، اشخاص و به ویژه وطن‌پرستان، تدبیر، توصیه و ارائه شده است.
اما، اینکه، چالش روابط خارجه در چند دهه گذشته، باوجود این همه تحلیل، لاینحل باقی مانده است، بی‌شک نیازمند توجه و تعمق ویژه وطن پرستان می‌باشد. به بیانی دیگر، پاسخ به پرسش:«چرا روابط خارجه در چند دهه گذشته پرهزینه، غیرکاربردی و متشنج بوده است؟» باید اولویت اول دغدغه‌مندان صادق سلامت و آینده ایران باشد.

سید حسین موسوی

 این کتاب یکی از مهم‌ترین آثاری است که برای فهم مشکلات دستگاه‌های حاکمیتی در ایران منتشر شده است و جز با خواندن تمام و کمالِ آن، حق مطلب ادا نخواهد شد، با این حال تلاش خواهیم کرد از خلال مهم‌ترین گفتگوها، پراهمیت‌ترین نکات را برکشیم و پیشِ رو بگذاریم. گفتگوهایی که با سرآمدهای نظام کارشناسی ایران در صد سال اخیر صورت گرفته و از این حیث، نکات و دغدغه‌های هر یک، انبانی از دانش و تجربه را می‌آموزاند.

قاسم محبعلی

پس از خروج ترامپ از برجام ، ایران با آنچه اقدامات جبرانی می خواند شروع به افزایش حجم وبالابردن در صد غنی سازی به 20 درصد و 60 درصد نمود به این گمان که با بالابردن سطح تهدید طرف های مقابل مجاب به بازگشت به برجام همراه با گرفتن امتیازات بیشترخواهند شد . اما اکنون به نظر می رسد دیگر این سیاست کارکرد خویش را ازدست داده است چرا که در حال حاضر و حتی تا یک دهه آینده نیز این امیدواری وجود ندارد که برنامه هسته ای ایران کاربردی اقتصادی و یا صنعتی داشته باشد و در نتیجه برنامه هسته ای ایران در حال رسیدن به سقف خویش می باشد لذا باید نسبت به ادامه آن تا سطح صلح آمیز و یا توقف آن تصمیم بگیرد.

اعدام‌های رجایی‌شهر به روایت فرهاد میثمی

باز هم صدای آن ارابه‌ی مرگ، همان کامیونتِ سفید یخچال‌دارتان می‌آید؛ همان که به‌جای یک درب پشتی، ۳ درب در کناره‌ی سمت راستش دارد تا جنازه‌ها را پس از اعدام، طَبَق‌طَبَق در آن بگذارید. این ماشین را هم بازنشسته کنید؛ اصلاً بفرستیدش به اوراقی، همراه با همه‌ی آن اندیشه‌هایی که باید به اوراقی فرستاده شوند. البته، امیدوارم که هیچ‌یک از شما پیش از این وجدانش را به آن اوراقی نفرستاده باشد.

 بهناز کیانی

 بانوی که نشان داد یک زن هم می تواند به فعالیت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بپردازد و همزمان هم مادر لایق و روشنگری صدیق و پیگیر باشد. فعالیت هاله خانم نشانی بود که برای یک زن ایرانی مسلمان آزاده هیچ مانعی در جهت مبارزه برای آزادی وعدالت موجود نیست.