سمت گیری درست روشنفکران مذهبی طوفان به پا میکرد. این طوفان همچنان در جریان است که انقلاب شکل سیاسی آن بود و حوادث اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آن شکلهای بعدی بودند. به عبارتی سنت در حال شخم خوردن است این همان سنت مقاوم است که در دوره مشروطه با عقب نشینی خود توانسته بود هم مقاومت کنند و هم مدرنیته را عقیم کند و هم مدعی برای آینده بماند. که ماند و حاکم هم شد.
طباطبائی با روایتی بس ایدولوژیک از اندیشه ایرانشهری می گوید. او می خواهد ایرانی بسازد که در تاریخ گذشته ریشه و مبانی ندارد.آیا این نگاه از هر نگاهی در تاریخ معاصر ما ایدولوژیک تر نیست؟
منتقدان جوان یزدی خود را هم محک بزنند در این سرمشق زمانه که انقلاب را نفی می کنند خودشان چقدر جو زده هستند .یزدی کمتر جو زده بود بازرگان جو زده نبود پس مقبول زمانه اش هم نبود. اما بازرگان فرصت طلب هم نبود . یزدی هم برای خود فرصت طلبی نداشت.
چرا مهرنامه آدرس سرمایه داری دولتی غیر مولد را به نام سرمایه داری اسلامی به خورد مردم میدهد اما تجربه سرمایه داری فنی و تولیدی نهضت آزادی را نمیبیند. از این دست سخنان فروان است.
حکومت ایران ضد حزب و ضد نهاد است حتی با حزب خودی هم کنار نمی آید چرا که مقام ولایت مطلقه، با حزب و نهاد مستقل حکومتی هم همراه نیست در این ضدیت احزاب اصول گرا و اصلاح طلب با هم فرقی ندارد اگر چه شکل برخورد با نوع اصلاح طلب با اصول گرا متفاوت است.مثلا موتلفه را ذلیل و مشارکت را غیر قانونی می کنند.
احزاب بیرون از حکومت هم که باید نابود شوند یا هیچ کاره شود.
اما خانواده هاشمی که قراردادی با روحانی را ندارند با روحانی چه خواهند کرد. روحانی همراهی کارگزاران را هم ندارد آنان خود را کمتر از روحانی نمیدانند اما در میان کارگزاران فردی با لباس روحانیت وجود ندارد که با روحانی رقابت کند. بیت رهبری هم با عبدالله نوری رابطه خوبی ندارد در نتیجه روحانی با توجه به موقعیت پستی و مقامی خود فکر میکند رهبری جناح خودی را در خلا هاشمی به دست خواهد گرفت.
همین میل به بازگشت به سطح بالا قدرت سیاسی ،حتی روحانی و برخی دیگر را هم می ترساند چون ایشان شما را هم رقیب می بینند.اگر شما و نزدیکانتان جایگاه تان را هم خوب درک کنید در جامعه مدنی موثرتر خواهید شد و هم قدرت بیشتری خواهید داشت و هم مواضع شما مدنی تر می شود.
حال سوال این است که رهبری نظام مطابق قانون اساسی به چه دلیل در انتخاب وزرای دخالت و در انتخاب برخی از وزرا نظر دارد.اگر امور دفاعی به عهده ایشان است امور اطلاعات و خارجه در چهارچوب ورود مصداقی اختیارات وی نیست پس به چه عنوان حق ورود دارد.همان اصل 110 قانون اساسي که اختيارات فوق العاده به رهبری نظام داده است در امور این انتخاب را حق دخالت مستقیم نداده است حتی اختیارابلاغ سیاست های کلی نظام و هم حل اختلاف قوا به دخالت در انتخاب وزرا ربطی ندارد. چاره کار چه و چیست است ؟ اگر اساس کار مسولیت همراه با اختیار و پاسخگویی است این دخالت چگونه تفسیر می شود؟ پس چرا ایشان دولت ها را خطاب قرار می ده مسئولیت خود وی در رابطه با اختیاراتش چه می شود؟ افکار عمومی به این مسئله واقف می شود و حساس می گردد که مسولیت بدون پاسخگویی از چه جنسی است؟
اگر موسوی همان موسوی و کروبی همان کروبی باشند اینان صدای پر قدرتی هستند که می توانند صدای همان اقشاری شوند که نگاه جامعه محور خوانده می شوند این نگاه در جامعه ما سر ندارد اگر چه بدنه دارد این جریان در جامعه ما سرگردان است