مصدق را با توسعه آمرانه نمی توان فهمید. چرا که او به هم افزایی نیروها برای سازندگی اعتقاد داشت. عمر توسعه آمرانه در ایرانِ متکثر ، محدود است، توسعه زوری تضاد آفرین است. مصدق علیه تضاد بود. تضاد بین ایرانی بودن و دیندار بودن، بین استقلال و آزادی، بین تعامل جهانی و عدم وابستگی به خارجی. با زبان کینه علیه هیچ مذهبی در ایران نمی توان مصدقی بود.

کاربرد واژگانی مانند "خودباخته" "بدون عزت نفس" و "خائن" روی دیگر سکه فقدان "رواداری" است. این ادبیات حامل نفرت است و در کاربرد این واژگان باید محتاط بود و به بار معنایی کلمات توجه کرد . در فضایی که تنفر ایجاد کند طیفی از نیروها و بازیگر های عرصه عمومی که نه "خودسانسور " هستند و نه خودباخته به حاشیه می روند. ما به شهروندانی معترض نیاز داریم نه روابط عمومی حکومتها باشند و نه اصالت منتقد بودن را با دریافت کمک های مالی از دولت های خارجی از دست داده باشند. پس به لیلا حاتمی مستقل و منتقد نیاز داریم، به او احترام بگذاریم.

در کنار شهروند مسئول ما "شهروند مسئول فداکار" هم داریم. شهروندانی که بار بیشتری بر دوش می کشند. خستگی بیشتری را به جان می خرند. قناعت پیشگی را در مسیر "دیگرخواهی" همساز می کنند. امید کاذب نمی دهند اما تسلیم ناامیدی هم نمی شوند. پشت رانت یا آسایش مشکلات مردم را نفی نمی کنند . شهروندانی که بیشتر از اینکه بپرسند "وطن برای من چه کرد" می پرسند "برای وطنم چه کردم؟ "