پس از گذشت سی‌سال حتی برای شناسایی این واقعیت چه گام‌هایی برای التیام زخم‌هایی‌که بر مناطق کُردنشین غرب کشور وارد شد، برداشته شده است؟ به حال خود رهاکردن ضایعاتی از این دست، به صورت نوعی خوش‌خیالی بر این فرض که گذشته‌ها گذشته، جز دعوتِ به مشكلات بيشتر در مراحل بعد هیچ نتیجه‌ای نداشته و ندارد.

ضمانت آزادی بیان و اجتماعات در آمریکا بخاطر ارزیابی های سیاسی فقط گزینشی مصداق دارد. شخصیت های بارز، روشنفکران دارای نفود در عرصه ی عمومی و رهبران فکری آمریکا همواره هنگامیکه نمادها مورد حمله قرار می گیرند، به اولین ماده الحاقی اشاره می کنند و آنگاه هنگامیکه مسلمانان از آزادی بیان استفاده ای می کنند که در نظر آنها قابل پذیرش نباشد، همه گونه استدلال های عقلانی و راه های حقوقی را برای مقابله با آن می یابند. اما اینگونه ارزیابی های دوگانه در جوامع اسلامی و سراسر گیتی از انظار پنهان نمی مانند.

:یکی از انجمن‌هایی که چندین دهه پيش و پس از انقلاب هنگام زلزله كمك‌ها را جمع‌آوری می‌‌کند می‌گفت که حجم کمک‌های مردمی در طول پنج‌ دهه گذشته بی‌سابقه است، ما هم برای دیدن این امر بی‌سابقه راهی مناطق ....

آیا رفسنجانی مجال آن خواهد یافت تا به عنوان یکی از معماران اصلی نظامی که خود از گزند زخم آن درامان نماند، بار دیگر در نقش محللی برای نجات و عبورنظام از بحران های موجودیتی که با آن دست بگریبان است ظاهرشود؟ اگربخواهیم به تجارب تاریخی استناد کنیم، ظاهرشدن های دوباره عموما شکل کمیک پیدا می کنند. با این وجود باید منتظرماند و تماشاکرد!

گاهی زنان را توان آن است که بلندتر از مردان سخن بگویند. ای کاش عفت خانم ( همسر آقای هاشمی رفسنجانی) با صدای بلند بگوید که حق پسرش مهدی بازداشت موقت نیست. مطابق حقوق کیفری قرار بازداشت مستلزم آن است که احتمال فرار متهم برود یا امکان تبانی وجود داشته باشد . در حالی که مهدی هاشمی با پای خود به کشورباز گشته است پس مطابق قوانین بازداشت مهدی هاشمی برای تحت فشار قرار دادن او و خانواده اش می باشد و این عمل دیگر حقوقی نیست.

با توجه به نقشی که آقای هاشمی در کنترل و اجرای انتخابات سال 76 داشت و آن منجر به پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری در مقابل رقیب اصول گرای ایشان شد، اگر امکان حضور در مجلس ششم را هم پیدا می کرد، شاید به دلیل نفوذی که در میان نیروهای راست سنتی داشت ، در کنترل بسیاری از حوادثی که بعداً در دوره ششم مجلس شورای اسلامی اتفاق افتاد، بیشتر مفید فایده قرار می گرفت.

تذکر: آنچه ازنظرمی گذرانید، بخش هائی ازسلسله مقاله هائی است بیست سال پیش، برای انتشار در نشریۀ «راه آزادی» تهیّه شده است. تهیّه وتدوین آنها، بناچاردرزمان کوتاهی که بین انتشارماهانۀ دو شمارۀ نشریّه دراختیارمن بود، آن هم درمیان کارهای گوناگون دیگر؛ صورت گرفته است. لذا برطرف کردنِ کمبود هاوتکمیل وتدقیق بسیاری ازمطالب مندرج درآن ضرورت داشته وهمچنان دارد. سال ها ست که قصد داشته ام، این رساله رابازنویسی وتکمیل وتدقیق کنم، وبه صورت کتاب مستقلی منتشر کنم. متاسفانه هرگزچنین فرصتی به من دست نداد.

جنبش سبز نسبت به طبقه متوسط توهمی داشت شبیه آنچه روزگاری چپ نسبت به تهی‌دستان دچارش بود. اما در ایرانی که بخش بزرگی از طبقه متوسطش مستقیم یا غیرمستقیم کارمند و حقوق‌بگیر دولت است، دشوار بتوان او را پرچمدار تغییری بنیادی کرد.طبقه متوسط ایران، با همه ملاحظاتی که درباره مختصاتش برشمردیم، مانند جنبش سبز گرفتار این تناقض است که می‌خواهد یک نظم سیاسی را به کلی تغییر دهد بدون این که منافع مادی‌اش به مخاطره‌ای بیفتد و ساختار اقتصادی و اجتماعی دست بخورد. همین تناقض است که آنان را به تناوب گرفتار کلاف سردرگم اصلاح‌طلبی و میانه‌روی می‌کند.