ناسپاسی ما از سیاستمدارانمان،سبب شده که کمتر رغبتی به مبارزه برای قدرت، در میان نیروهای اصیل و مردمی جامعه دیده شود. سیاستمداران بیشتر ترجیح میدهند نان را به نرخ روز بخورند و نان خود را آجر نکنند. دلخوشی پاکان تشویق و سپاس مردمی است، که اگر آن هم نباشد به چه انگیزهای از مزایای قدرت چشم بپوشند. بر چه مبنایی از آنان انتظار داریم شهیدان زنده، اسوههای پاکی و موجودات فوق انسانی باشند.
در انتخابات دوم دیگر ریگان نیازی به مسیحیان دست راستی نداشت. ضعف اقتصاد جبران شده و نیروی نظامی تقویت شده بود. و ریگان محبوب برای باردوم به آسانی انتخاب شد. ازاین روی بسیاری از صاحب نظران بر آن شدند که زمان مسیحیان دست راستی به سرآمده است. در حالی که سال های بعد نشان داد قدرت آنان، با همه فراز و نشیب هایش، رو به رشد بوده و در دوران حاضر به اوج خودرسیده است، به نحوی که این ایام که ترامپ از هر سو مورد حمله است پس از ماه ها تن به یک مصاحبه داده و آن باپت رابرتسون. پیر مرد ۸۷ ساله ای که از سران با نفوذ مسیحیون دست راستی است و مدعی معجزات فراوان.
در راه که می رفتیم بر خاطرم می گذاشت که سیاسیون بزرگ در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیایند ،و آموختم که "نه هرکه طرف کله کج گذاشت وتند نشست کلاه داری و آئین سروری داند.". راست گفته بودند که کار بزرگان را قیاس از خود نباید گرفت. جای پای اضطراب هنوز در چهره دکتر نوربخش دیده می شد. برای تسکین خاطرش سخنی از حافظ را که در طول جلسه ،بارها بادیدن رفتار صبورانه و متین دکتر بر خاطرم گذشته بود برایش خواندم
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدن
این لذتخواهی از دین، در حمایت اوانجلیکن ها از ترامپ نقش بارزی داشت. بر طبق آمار گالوپ در ۱۹۷۹ ۱۹ درصد آمریکائیان بالغ خود را پنتاکوستال میدانند . بیجهت نبود که در دوران رقابت مک کین با اوباما، مسیحیان دستراستی حمایت خود را از او مشروط به قبول خانم ساراپی لین، پیرو فرقه پنتاکوستال ، به معاونتش کردند ، تا کمبود علاقه دینی مک کین را جبران کند.
محافظهکاران که چندین دهه بود که علم و سکولاریزم را خطری برای اعتقادات خود میدیدند، به نتیجهای کاملا عکس آن رسیدند. آنان نتیجه گرفتند که بلایی که بر سر غرب آمده حاصل غفلت از باورهای دینی و خدا و گرایش به انسانمداری است. آنان بهجای گوش دادن به سخن خداوند و اطاعت هرچه بیشتر از دستورات مسیح، از عقل و منطق بشری پیروی کرده اند و انسانمداری را جایگزین خدامداری کردهاند. راه نجات، پذیرش بیچون وچرای کتاب مقدس است و هر گونه نقد در مورد مطالب علمی و حتی تاریخی و جغرافیایی تورات را رد میکردند. آنان بر آن شدند که آمریکای مسسیحی از جهان فاسد شده و بی توجه به تعالیم مسیح باید فاصله بگیرد و به دنبال آن باشد که آمریکایی هرچه نیرومندتر بسازد. به عبارتی در جنوب ناسیونالیسم و نظامی گری و فاصلهگرفتن از روابط بین المللی رونق گرفت؛ همان پدیدهای که در انتخابات ترامپ شاهدش بودیم.
اگر ایران این واقعیت را بداند، از این همه اسرائیلیستیزی دستکشیده و بیجهت آن را بزرگ نمیکند و سعی میکند با دور زدن اسرائیل سیاست مستقل خود را در جهان عملی کند و با شناخت هرچه بیشتر نیروهای موثر در آمریکا راه درست مراوده با آنان را پیدا کند. سیاستی که هم در دولت خاتمی و هم دولت روحانی از سوی نیروهای آشنا با جهان، مانند آقای ظریف و همکارانش، دنبال شد. بیجهت نیست که بسیاری بر آناند که احمدینژاد، مامور آگاه یا نا آگاه اسرائیل بود و به قول ظریفی قرار است مجسمه او را در مجلس اسرائیل نصب کنند.
این که گفته می شود اینان فریب خورده اند مرا قانع نمی کند، و به نظرم این فرار از یافتن پاسخ است ،آن همه در جامعه ای که وسائل ارتباط جمعی مرتبا مسایل را تحلیل کرده و افشاگری می کنند. مهمتر آن که نیمی از رای دهندگان را موجوداتی نا آگاه و فریب خورده دانستن ، آن هم دریک جامعه باز ، منطقی نیست. این استلال به دو دلیل است یکی گزیدن پاسخ ساده برای مسایل پیجیده اجتماعی ، دوم مقدس شمردن توده ها ،و مقاومت در پذیرش این واقعیت تلخ که رهبرانی چون ترامپ ، نماد ضعف ها و انحرافاتی هستند که در خود مردم وجود دارد .به عبارتی پذیرش آن که از کوزه همان تراویده که درآن بوده .
این فروشنده نابغه ، چنان در کار خود ورزیده و خوب بود ،که یک تنه توانست بر خلاف دوحزبی که تمام صحنه سیاست را به دست دارند حرکت کند ،وبرای پیروزیش سرش زیر بار منت کسی نباشد. و هر چه به دست آورده حاصل قدرت فروشندگی خودش بوده . اوانسان هار ا بهتر از خودشان می شناخت ،لذا توانست در جامعه ای باز، و در برابر دیدگان تمام وسایل ارتباط جمعی ،گنجشک را رنگ کرده و به اسم قناری بفروشد.