داعش از دو دیدگاه(2)

داعش برای رساندن صدایش ترفند نوینی یافت. خشونتی تکان دهنده در برابر دوربین . زدن گردن با شمشیر، اعدام دسته جمعی و فیلم برداری از تیر خلاص زدن آن ، سوزاندن خلبان در قفسی آهنین . همه این ها به شکلی که در فیلم های سینمایی مشتری ها را به خود جذب می کند و چون فیلم هایی اینان واقعی هستند، بیشتر از فیلم های ساختگی با همین اعمال جاذبه دارند. بدین سان خبرگزاری های بزرگ جهان را مجبور می کنند که تبلیغاتشان را پخش کند و نامشان را عالم گیر کنند. ترفندی که بوکو حرام هم به کار می برد، تا یک گروه جنگجوی نیجریه ،که هیچ موقعیت استراتژیک جهانی ندارد ،در جهان شناخته شود.

داعش از دو دیدگاه(1)

-چرا این همه نفرت از غرب، و مهمتر اینکه چرا این نفرت در میان تحصیلکردگان غرب و بزرگ شدگان در این کشورها بیشتر است . نفرتی که هیچ گاه مردم بومی منطقه نداشتند و وحشیانه ترین اعمال داعش به دست اینان انجام می شود. وچرا البغدادی و هم چنین سران القاعده بسیار آشنا با تمدن غرب و بهره ور از آن و یا همه عاملان انفجار یازدهم سپتامبر با تحصیلات بالای دانشگاهی بیشتر از بومیان این کشورها ار غرب متنفرند .

در پس این شب تیره و خونین سپیده دم آرامش و رشد فرا میرسد، اما به دو شرط :۱- ملت ایران در دام این توطئه ها نیفتد؛ هر چند بارها نشان داده این مرغ زیرکتر آز آن است که فریب دانه را بخورد . بیش از صد سال مبارزه آنان را ، برعکس تصور خام طبعان خشمگین و سرخورده از هر حرکت ، پخته کرده‌است . چنان پختگی ای که در اوج شوق زدگی اعراب و جهانیان از "بهار عربی" ، ایرانی ای را ندیدم که محتاطانه نگوید "جوجه را آخر پائیز می شمرند". هم چنین همه تلاش ها برای انحراف جنبش سبز ناکام ماند. ۲- حکومت برسر عقل بیاید، و بجای سرکوب آزادی خواهان دلسوز و وطن دوست ، اما دگر اندیش ، با مردمش آشتی کند. و بداند پایگاه اصلی قدرت هر حکومتی مردم آن است ، نه نیروهای امنیتی -نظامی . که اگر جز این بود شوروی سقوط نمی کرد ، و خاندان پهلوی نسل ها در قدرت می ماند

آیا همه فلاسفه یونان روی هم ، به اندازه کوروش و زرتشت بر تفکر و شیوه زندگی مردم جهان اثر داشته اند ؟ . آیا اروپا محوری سبب نشده که ما نیز گزافه های آنان را در مورد خوشان تکرار کنیم ، و از دست آوردهای بزرگ تمدن ایرانی غافل بمانیم . و حداکثر به این قناعت کنیم که ما روزگاری کشور نیرومند ی بودیم؟

کوبایی که من دیدم بخش چهارم

یک بار در زمان ریاست جمهوری آقای کارتر، با همین تصور ، آمریکایی ها دروازه را برای کوبایی ها باز کردند ،به امید آن که، چنان جماعت وسیعی یکباره از کوبا به آمریکا بگریزند ، که دولت کوبا سقوط کند. اما بعد متوجه شدند که دولت کاسترو در زندان ها راباز کرده ،و تبهکاران و جانیان زیادی را اجازه داده که به آمریکا بگریزند ، تبهکارانی که سال ها بلای جان آمریکا شدند ، و فیلم معروف "چهره زخمی" ، با بازی کم نظیر "آل پا چینو"، در مورد همین مهاجرین است

کوبایی که من دیدم بخش سوم

به عنوان یک ایرانی برایم جالب بود ،که کسی را مشتاق رفتن به آمریکا ندیدم. و اگر موردی بود به امید درآمد و رفاه بود ،تا شیفتگی به فرهنگ و تمدن آن. از آن شیفتگی به غرب ، به ویژه به آمریکا ، که در جوانان ایرانی بسیار دیده می شود ، در این جا خبری نبود. این وازدگی از آمریکا تا بدان اندازه بود ، که از روز سوم بهتر دیدم خودرا ایرانی معرفی کنم تا آمریکایی . زیرا اگر ایران رامی شناختند با روی خوش پذیرایم می شدند ، و اگر نه حداقل برخورد منفی نداشتند

آری بازرگان چون مولایش علی سر در چاه از بیداد جاهلان و سودجویان با خدایش درد دل میکرد هرچند لحظه ای خاموشی و منفعل شدن را پذیرا نشد. فریاد حق طلبانه او در آسمان ایران هر روز پژواک بیشتری می یابد و در زمانه که بی اخلاقی ها و بی اصولی های نه تنها فضای حکومت را انباشته کرده که به طبع آن در همه اقشار جامعه نفوذ کرده است بازرگان نمادی شده است از اخلاق مداری و پایمردی در حفظ اصول و الگویی برا نسل های پس از خود. که در نهایت جامعه خواستار راه درست است و میداند قوام جامعه بر پاسداری از اخلاق است.

بخش اول

ما سوال نمی کنیم که چه کس از کجا می آید. آمریکا هم سالی چند است که کسی را از این بابت تنبیه نکرده است . واین آغاز دیدن یک واقعیت بود که ، دیریست تحریم کوبا بی معنی شده ،همه مسئولین می دانند و به روی خودشان نمی آورند

کوبایی که من دیدم (بخش دوم)

سرمایه گذاران آمریکایی به دولتشان فشار آوردند که دست از این تحریم ها ، که به سود شرکت های کانادا یی ، چینی و اروپایی تمام می شود بردارد ،و حیاط خلوت آنان را ،با جاذبه عظیم توریستی اش، از دست ندهد.

سیاسیون بزرگ در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیایند ،و آموختم که "نه هرکه طرف کله کج گذاشت و تند نشست کلاه داری و آئین سروری داند.". راست گفته بودند که کار بزرگان را قیاس از خود نباید گرفت.