به نظر می‌رسد، چند آجر دیگر از دیوار بلند اعتماد سیاسی در ایران باقی مانده است. هیچ کس به یاد هم نمی‌آورد روزی در این میان، یک دیوار وجود داشت بلند و پرشکوه. دیواری که تکیه گاه جمعی مردم بود

به او خواهم گفت، ما که از روز اول تو را دیده‌ایم، یک جورهایی با تو عهد مشترک داریم. بگذریم از این که چقدر به عهدهای خود عمل کرده‌ایم. اما ما یه طورهایی همه چیز را درک می‌کنیم. اما ما از دور خارج می‌شویم، اینک نسل‌های تازه‌ای به میدان می‌آیند. آنها هیچ عهدی ندارند. گفتگو و هم زبانی با آنها خیلی سخت است. آن روش‌های پیشین دیگر اثر ندارند. کمی دست از اخلاقت بردار، اجازه بده دنیای نسل‌های تازه را به نحوی دیگر رقم بزنیم.

بسترهای ظهور این صدای سوم فراهم شده است. تلاش های فزاینده مردم در امور خیریه، اقدامات خودانگیخته مردم در هنگام فجایعی نظیر زلزله، کمک به یکدیگر در امور درمانی از علائم راه تازه‌ای است که مردم خود در پیش گرفته‌اند. در چنان فضاهایی مردم زمینه های بازسازی خود جمعی شان را تدارک می بینند. مرزهای دین دار و بی دین و اصولگرا و اصلاح طلب در چنان فضاهایی نادیدنی است. آنکس که چنین فضاهایی از حیات امروز جمعی ما را دریابد صدای سوم نیست، صدای اول است. صدای صداهاست.

با هم از کوره راه سنگین و پرهزینه‌ای عبور می‌کنیم. با مخاطرات فراوانی مواجه شدیم، حقارت‌ها و حذف و سرکوب‌ها و خسارت‌های فراوانی تحمل کرده‌ایم. اما برای رسیدن به یک وضعیت مطلوب هیچ راهی جز این نبود. هیچ گذرگاهی در عرصه سیاسی بدون حضور مستقیم و تجربه زیرپوستی مردم وجود ندارد. اگر آینده ای انتظار ما را بکشد، از خلال همین سفر دشوار است. تنها سرمایه امروز ما، جمع بندی‌های زیرپوستی ماست که در یک سفر دشوار تحصیل کردیم. تنها از درون این سرمایه جمعی است که آینده برای ما چهره خواهد گشود. اگر آنچه در سینه داریم درد است، درمان ما نیز هست.

صادق باشیم، دست از تبلیغات کلیشه برداریم، اعتراف کنیم که عرصه سیاسی کشور را درست مثل اقلیم این سرزمین پر کرده‌ایم از گسل‌های خطرناک. به جای شعارهای مطنطن، راست گو باشیم و شجاعت پذیرش اشتباهات فاحش را داشته باشیم. مشت‌های آلوده را بگشاییم، برچسب‌های ناروا را از مردان بزرگ و خادم مردم برداریم. آنگاه شاید به این جوانان طغیان کرده نیز بتوان گفت، خشم تان قابل درک است، صبور باشید، اعتماد کنید، در افق چشم اندازی تازه پیداست.

دوباره می‌توان به سیاست آرمانگرا نیز رجعت کرد. ایده حاکمیتی که از تلفیق مدل آلتوسیوسی و ژان بدنی تاسیس کردیم، یک آرمان بزرگ پیش روی خود دارد: حرکت به سمتی که جامعه با همه کثرت و تنوع خود، نسبت به بنیادی‌ترین ارزش‌های حیات سیاسی به وفاق برسد: آزادی و عدالت، مطابق با منطق خاص تاریخی و فرهنگی. تحقق این آرمان نیازمند بازیگران خلاق، آفرینشگر و شجاعی است که از سکوی لایه‌های ثانوی حیات اجتماعی، ضمن کسب نیرو از لایه‌های پایینی بیشترین امکان تاریخی هم آوایی آنها برای کلی شدن و کلیت یابی را احیا کنند.

سیاست‌های آمریکا در این منطقه با تعارضات لاینحلی مواجه است. مهم‌ترین مصداق آن مساله اسرائیل بوده است. چهره ریاکارانه و به ظاهر بی طرفانه‌ای اتخاذ کرده تا همیشه منافع اسرائیل را تعقیب کند و مردم این منطقه را تحقیر

. مردم نه به خود اعتماد دارند و نه بهره‌مند از يك وحدت شخصي براي زندگي خصوصي خود هستند. بستر امروزي جامعه كه شريعتي آن را فراخوان مي‌كند با بستر جهان سابق فرق دارد. پيش‌تر اگر سنت بود امروزه ارزش‌هاي جهان جديد است كه دارد ما را فراخوان مي‌كند. امروزه به‌جاي روايت انقباضي از شريعتي، بستر يك روايت انبساطي براي شريعتي مهياست. امروز با دكتر شريعتي مي‌توانيم امكاني فراهم كنيم براي بازيابي جامعه به منزلگاه هويت فرهنگي تا قادر باشد ما را به منزله يك الگوي زنده براي وجدان‌هاي عام انساني عرضه كند.