این مرد چهل ساله، هنوز هم خیال میکند حیات سیاسی یک ماشین است که یک فرمان دارد و چهار چرخ. دیگران نمیگذارند راننده درست پشت فرمان بنشیند و رانندگی کند. بنابراین طی چهار دهه، آنچه بیشتر یاد گرفته، طراحی سناریوهای حذف است. همیشه مزاحمینی هستند که نمیگذارند کار پیش برود. در حالیکه حیات سیاسی نسبتی با ماشین و چرخ و فرمان ندارد. بیشتر میدان خلق و ابداع موقعیتهای تازه از دل نیروهای متکثری است که هر یک بر حسب مزیتهای خود کاری را به دست گرفته و در رقابت با دیگر نیروها، امکانهای تازه میزاید.
حق با آیه الله جوادی آملی است. حقیقتاً مشکل با حماسه حل میشود. ما در مرگ جهان حماسیمان زیست میکنیم. اما بعید میدانم بازخوانی همه میراث اسلامی و کلامی ما در پرتو جهان بینی حماسی، کاری باشد که از عهده ایشان برآید.
حیات سیاسی تنها زمانی رونق دوباره پیدا خواهد کرد که بتوان گفت زنده باد زندگی. سیاست اصولاً قلمرو جمعی تداوم زندگی آزاد و عادلانه جمعی است. اسماعیل بخشی، بد شعاری انتخاب کرده است. شعاری است از درون عسرتهای ناگریز زندگی. او قلمرو به رسمیت شناخته شده زندگی را ویران کرده است. هر وقت اسماعیل بخشی با لبخند فریاد زد زنده باد زندگی، قلمرو حیات سیاسی مان دوباره بازآفرینی شده است. به امید آن روز.
حال و هوای روزگار ما به تدریج تغییر میکند. میتوان نشان داد گروههای اجتماعی تازهای به میان آمدهاند با دنیایی تازه. چشم به تنازعات و ستمگری ها نبستهاند اما اصل و اساس مناسبات انسانی را در دوستی و همدلی مییابند. رنج میکشند از ستمگریها، زخم بر دل و دیده دارند از کسانی که به حقوقشان تعرض میکنند. اعتراض هم میکنند، فریاد هم میزنند. اما گویی در همه حال، به قول حافظ، در نهانشان نظری به حریف ستمگر هم دارند، ستیز میکنند اما رقم مهر یکدیگر را هم بر چهره دارند. حاصل آن است که اگر هم سخت ستیز میکنند خواهان مرگ و نیستی یکدیگر نیستند.
ملی گرایی جویای قدرت و اقتدار، همه امور را به یک هسته واحد نسبت میدهد. همه ساکنان این سرزمین را از یک نیا و خون مشترک میداند و وقتی از ملت ایران سخن میگوید گویی از اعضاء یک خانواده سخن میگوید. ملی گرایی به شمار آورده نشدگان اما، کثرت گراست، در طبیعت خود دمکراتیک و جویای عدالت است.
جنایتی که نتوانسته لباسی از حقانیت به تن کند، ما را با همه تفاوتها و تعارضها متوجه یکدیگر میکند. فرصت خوبی فراهم میکند برای آنکه یکدیگر به رسمیت بشناسیم، زخمهای یکدیگر را ببینیم، مراقب یکدیگر باشیم و اجازه ندهیم، تروریسم تخمهای خود را در شکافهای اجتماعی و فرهنگی بپاشد.