ما از شرّ چیزی که زمینهاش در درون ماست، ولی عامل بیرونی دارد، که آن شیطان است و تحریک میکند، یعنی عاملی بیرونی که وسوسه میکند و ناپیداست، خنّاس است و مشخص نیست، اینگونه باید خلاص شویم. این وسوسهگر وجود خارجی ندارد تا او را ببینیم و بگوییم دست از سر من بردار و تو را به خدا رهایم کن. ناپیداست؛ درونی است؛ پیچیده است؛ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ. عاملي كه در سينههاي مردم است و آنها را وسوسه ميكند.
میتوانید «غاسق» را یک نظام سیاسی استبدادی و دیکتاتوری بگیرید که با زور سرنیزه مسلط شده است و نَفَسکِشی باقی نگذاشته و همهی آزادی و امنیت مردم را گرفته است. یا میتوانید مراد از غاسق را آدم قلدری بگیرید که بر کسانی حکمرانی میکند. هر چیزی، در هر دوره و زمانهای، که بر شما مسلط شده و تمام راهها بسته باشد، حالا ممکن است در مسائل خانوادگی باشد، سیاسی باشد، اجتماعی باشد، مالی باشد، بهطوریکه به نظر برسد دیگر راه فرار و روزنهی نجاتی باقی نمانده است مصداق غاسق شمرده میشود.
سوء استفاده تاريخى حاكمان برقدرت تكيه كرده از اين فريضه كه حربهِ هموارهِ آنان براى تحكيم دين دولتى بوده است، از دوران بنىعباس و صفوى و قاجار گرفته تا جمهورى اسلامى، اين ذهنيت را براى تودههاى مردم پديد آورده كه گويا اين حربه فقط چماق دين دولتى است! و از اين رو نام بردن از امر به معروف و نهى از منكر تعصب و تجاوز به حقوق مردم را تداعى مىكند.
در طول تاریخ، به خصوص دردوران جاهلیت و جامعه قبیلهای عربستان، که جایگاه زن از دیگر نقاط دنیا هم پائینتر بوده است، همواره زنان تابع و تسلیم مردان در تصمیم گیریهای دینی و سیاسی بودند. در چنین زمان و مکانی است که قرآن هجرت کردن زنان، با وجود مخالفت پدران و شوهرانشان را به رسمیت شناخته، پذیرش آنان در جامعه ایمانی و پرداخت هزینه هجرتشان را توصیه کرده است
درباره نظریات اخیر اندیشمند فقید مصری، نصر حامد ابو زید سخن بسیار میتوان گفت، همین قدر که تقسیم قرآن به ۱۱۴ سوره و حتی ترتیب آیات هر سوره در زمان حیات پیامبر و به دستور او صورت گرفته و نام «کتاب» از ناحیه نازل کنندهاش به این مجموعه داده شده است، میتوان آن را «متن» نامید، متنی که هم جهانبینی است و هم انسانشناسی و راهنمای عمل.
در قرآن آمده است كه اگر دشمنان از شما دور شدند و ترك پيكار كردند و پيشنهاد صلح دادند، خدا هيچ راهي براي شما عليه آنان قرار نداده است (نساء ۹۰)، چگونه ممكن است پيامبر اسلام اين حكم آشكار قرآني را با كشتن شاعرهجوگوي غير مسلحي در سرزميني ديگرنقض كرده باشد؟
در قرآن مطلقاً كيفري دنيائي براي ارتداد، الحاد، شرك، كفر و نفاق و امثالهم وجود ندارد، و همه افراد نه تنها از بُعد اعتقادي، بلكه در تبليغ و تشكيلات نيز، مادام كه دست به اسلحه نبرده و آزادي ديگران را سلب نكرده باشند، بايد از آزادي كامل برخوردار باشند.
نخستين ايمان آورندگان با اين كلمات زندگي مي كردند، همه حيات و هويتشان بود، به خاطر آن شكنجه و یا شهيد مي شدند، ارتباط آنها با اين متن، زمين تا آسمان با اكثريت مسلمانان شناسنامه اي امروز كه اين آرمان و عقيده را از پدرانشان به ميراث برده اند؛ فاصله دارد، با اينحال مي خواهيم درباره امانت داري آنها در حفظ چيزي كه از جان خود و فرزندانشان بيشتردوست داشتند ترديد كنيم؟