در نقد سخنان رنانی

منحصر کردن علل و عوامل عقب ماندگی و توسعه یافتگی به افراد و عاملیت‌ها و نادیده گرفتن نقش و اهمیت ساختارها سرنا را از سوی گشاد آن نواختن است. ممکن است شخصیت‌های برجسته‌ای همچون امیرکبیر و مصدق و شریعتی و سحابی از آنچنان توانایی‌هایی برخوردار بوده اند که بتوانند نقش اثرگذاری بر شرایط و دوران خودشان داشته باشند ــ که داشته‌اند ـ اما اگر در تقابل عاملیت و ساختار اصل را به عاملیت دهیم و علل توسعه نیافتگی را در بیش از یک سده به چند شخصیت برجسته نسبت دهیم که تاب خودکامگی و غفلت و جهل حاکمان را نداشته‌اند و ساختارها را تبرئه کنیم، دچار خطا شده‌ایم.

بدون کمک جنبش های اجتماعی دولت­ها به دلیل محدودیت منابع و بوروکراســی لخــت و کند خود و نیز شکل­گیری جریان­های هماهنگ فساد در درونشان توانایی مبارزه با معضلات ساختاری اجتماعی از جمله فساد را ندارند. بنابراین تنها با تسهیل شــرایط حضور و ایجاد جنبش­ها میتوان در کاستن از فساد توفیقاتی حاصل کرد

انقلاب‌ها حاصل جنبش‌های هدایت شده با اهداف معلوم و شناخته شده نیستند؛ بلکه ساختارها به دلیل کیفیت کارکرد و بحران‌های‌شان، شرایط مستعدی را فراهم می‌کنند تا گروه‌های مختلف با انگیزه‌های متفاوت در تنازعات پیچیده و چندگانه شرکت کنند. انقلاب‌ها عموما با بحران رژیم‌های سیاسی آغاز می‌شوند. در گام بعدی شورش‌های شهری در واکنش به ناکارآمدی و عدم مشروعیت نشان از تحول سیاسی-اجتماعی در آینده می‌دهند. در مرحله بعد نخبگان حاشیه‌ای که در خارج از ساختار مسلط زیست می‌کنند هدایت توده‌ها را عهده‌دار می‌شوند. براین اساس مجموعه این شرایط خبر از وقوع انقلاب می‌دهد و همان‌طور که مشهود است مبدا وقوع انقلاب‌ها تصمیم آگاهانه، ارادی و آگاهانه روشنفکران، فعالان سیاسی و نخبگان حاشیه‌ای نیست.

همان‌طور که در بیانیه‌ی اعضای مجاهدین انقلاب اسلامی اشاره شد با وجود تظاهر بحران‌ها در قالب‌ها و اشکال اقتصادی و اجتماعی، راه حل آنها سیاسی است. نتیجه این پیش‌فرض موافقت مدیریت کلان کشور با تجدیدنظرهای اساسی در سیاست داخلی و خارجی است. از اینجا به بعد اصلاح‌طلبان دچار یک خوش‌بینی مفرط شده و تصور می‌کنند با نصیحت و گفتگو می‌توان چرخشی در سیاست‌های کلان ایجاد کرد و به همین دلیل آن‌ها بازهم با افتادن در تله رفرمیسم خطاب اصلی خود را کلیت قدرت در نظام سیاسی قرار می‌دهند و انتظار دارند در حالی که در تحلیل نهایی تعادل قدرت به سود حافظان وضع موجود است آن‌ها تن به تغییرات جدی دهند.

سعید مدنی در گفتگو با "مردم‌سالاری آنلاین":

شواهد بسیاری مبنی بر ناامیدی مردم از ساختارهای موجود و نظام گزارش شده است. اما از این وضعیت نمی‌توان نتیجه گرفت که مردم به کلی مایوس و نا امید شده‌اند . هرگاه از امید و ناامیدی مردم صحبت می‌کنیم باید ابتدا روشن کنیم که امید و ناامیدی به چه کسی یا چه چیزی. بی‌تردید مردم نسبت به ساختارهای موجود و توانایی آنها در حل بحران‌ها و مشکلات ناامید شده‌اند؛ اما این به معنای آن نیست که مردم به کلی ناامید هستند. در واقع مردمی که از حاکمیت ناامید شده‌اند به سویی دیگر گرایش پیدا کرده‌اند که خارج از ساختارهای مستقر است.