: نسل طالقانی-بازرگان-سحابی ها و پرورش یافتگان آنان از جهات مختلف «ویژه» اند. بارها به این نکته اندیشیده ام که این نسل تا کی بقا خواهد داشت؟ می توان امیدوار بود که نسلهای کنونی و بعدتر این میراث را حفظ کنند؟

شریعتی با همان معیارهایی که جناب دیهیمی هم به درستی روی آنها تأکید دارند، روشنفکر است. عنصر نقد و عنصر استقلال. نیازی به استدلال و ارائه نمونه نیست و فقط ایشان بگویند که اصولا شریعتی در تمام عمرش و در حدود هفده هزار مجموعه آثارش، که اکنون به میراث مانده، کاری جز نقد انجام داده است؟

اگر اسرائیل می تواند برای حفظ امنیت خود به طور مخفی و غیر قانونی هرچه می خواهد و می تواند سلاح خطرناک انبار کند چرا ایران و مصر و ترکیه و . . .نتوانند؟ آیا کسی هست به این پرسش و مانند آن پاسخ دهد؟ شگفت دنیایی است دنیای پر تبعیض ما!

: ‫ گفتار من ذیل دو عنوان انجام می شود: امکان یا امتناع نواندیشی در دین و فایده مندی و ضرورت عملی آن. فایده مندی نیز از دو منظر قابل طرح است: نیاز درون دینی برای مؤمنان و بیرون دینی و برای جامعه...‬

روشن نیست که مراد و منظور طراحان و مدافعان و پیشنهاد دهندگان انتخابات آزاد در ایران چیست و راه-کارها و ابزارهای عملی تحقق آن کدامند و به ویژه موضوع انتخابات چیست و در نهایت معلوم نیست مراد طراحان و حامیان شعار انتخابات آزاد واقعا انتخابات است و یا رفراندوم.

تردید نیست که تمام عناصر فیلم به خوبی از همه چیز آگاهند. چرا که هنوز از انتخابات 88 حدود سه سالی گذشته و خود آنان هرکدام به گونه ای با رخدادهای این دوران آشنا و چه بسا مرتبط بوده اند

‫گراس از این که تا کنون، به دلایلی که شرح می دهد، سکوت کرده ناخرسند است و اعلام می کند «دیگر سکوت نمی کنم زیرا از دورویی غرب بیزارم».‬

جنبشهای عربی - اسلامی از ما بیاموزند:

خوشبختانه در تحولات جدید نشانه‌هایی از اخوان و برخی دیگر از رهبران دینی – سیاسی دیده شد که تا حدودی نگرانی ها را برطرف کرد. از جمله رهبران اخوان آشکارا اعلام کردند که در پی تأسیس حکومت دینی نیستند و گفتند این انقلاب مردم مصر است نه فقط انقلاب مسلمانان. نیز شخصیتی چون راشد‌الغنوشی، رهبر «النهضه» تونس که سالیان پیش کتابی در مورد آیت‌الله خمینی نوشته و از انقلاب ایران متأثر بوده و هست، صریحا و مکرر اعلام کرد که من خمینی نیستم و نمی خواهم لباس خمینی را بر تن کنم. با این همه هنوز باید منتظر ماند و آینده نشان خواهد داد که این سخنان و در واقع این آگاهی چه اندازه جدی و از سر تعقل و اخلاص است.

در گفتگو با زیبا میرحسینی

انقلاب و تجربه جمهوری اسلامی درنهاد روحانیت شیعه و بویژه در ایران و قم تحول اساسی ایجاد کرده و خواهد کرد وآثار آن در آینده بیش از پیش آشکار می‌شود. نسل کنونی و بیشتر آینده روحانی، به الزام شرایط و برخورد مستقیم با مشکلات نظری و عملی حکومت‌داری و نیز آشنایی با دانش‌های جدید، نمی‌تواند مانند گذشته باشد. هنوز نسل گذشته در مدیریت کلان جمهوری اسلامی حاضرند و همین امر سیر نوگرایی را کند کرده و حتی ترمزی در این را ایجاد کرده است. به نظر می‌رسد که پس از فروکش کردن تب وتاب انقلابی‌گری و تعویض نسل، آثار تجربه به گمان من شکست خورده جمهوری اسلامی در نسل جدیدتر از روحانیان حاکم خود را آشکار می‌کند.

در گفتگو با زیبا میر‌حسینی

در یک نگاه کلی می توان سیر تحولی ولایت فقیه در دوران عمر جمهوری اسلامی را در دو دوره مشاهده کرد: از تصویب آن تا سال 67 و پس از آن تا کنون. دورة نخست تحت همان «ولایت فقیه» بود و دورة دوم تحت عنوان «ولایت مطلقه فقیه». این البته در تئوری بود ولی در عمل پیش از آن نیز ولایت مطلقه بود. یعنی آیت الله خمینی در همان دوران زعامت خود، بدون این که در قانون اساسی قید مطلقه آمده باشد، در عمل دارای اختیارات نامحدود بود و در هر زمان به هر شکلی که خود صلاح می دید و ضرورت و مصلحت نظام تشخیص می داد تصمیم می¬گرفت و عمل می کرد. در این دوران ایشان ده ها مورد فراتر از قانون عمل کرده است که می توان به آنها استناد کرد. هرچند ایشان در اواخر طی نامه ای به نمایندگان مجلس سوم اعلام کرد که در شرایط جنگ با توجه به وضعیت اضطراری کشور چاره ای ندیده است که فراتر از قانون اساسی عمل کند اما پس از این به قانون عمل خواهدشد. اما واقعیت این است که آنچه ایشان کرده است، مقتضای طبیعی و منطقی اصل ولایت انتصابی مطلقه بوده که در همان زمان اعلام کرده بود. باطرح و لایت مطلقه فقیه در پاییز سال 67، مرحله اول با حفظ ماهیت و مقتضیات خود وارد مرحله دوم شد. اما این مرحله با تشکیل مجلس خبرگان دوم در بهار و تابستان 68 و بازنگری در قانون اساسی اول تثبیت و رسمی شد.