سایت ملی – مذهبی: اعدام های تابستان فاجعه بار 67 در مرداد ماه این فصل خونین، زندانیان مذهبی را نشانه گرفته بود. اما از 5 شهریورتا یک ماه بعد به سراغ زندانیان غیر مذهبی (مارکسیست) رفت. همین امر یعنی اعدام زندانیانی که هیچ یک اتهامشان وابستگی به مجاهدین خلق نبود، افشاگر این تزویر و فریب است که این اعدامها عکسالعمل عملیات فاجعهبار فروغ جاویدان مجاهدین خلق بوده است.
در بیست و چهارمین سالگرد قربانیان تابستان 67 و در ادامه سلسله گفت و گوهایی که با بازماندگان این فاجعه داشتیم به سراغ یکی دیگر از این خانواده ها رفتیم. باشد که با به بحث گذاشتن روش برخورد انسانی و ملی که باید با این فاجعه داشت به شکل گیری یک همگرایی و اشتراک نظر در برخورد با این زخم ملی کمک کنیم و برآیند نظرات مختلف بتواند راه برون رفت مناسبی برای آینده پر التهاب این سرزمین پر تلاطم بگشاید.
فروغ جواهری چهار عضو خانواده خود را در اعدامهای دهه شصت از دست داده و همچنان در جستجوی پاسخ این سوال است که آنان را به چه گناهی اعدام کرده و چرا حتی محل دفن شان را هم از خانوادهها دریغ کردند؟
او در گفتوگو با سایت ملی – مذهبی میگوید که مسئله اش سیاسی نیست و انتظاری هم از گروههای سیاسی ندارد، آنچه که بیان میکند، احساسهای درونی اوست و به این امید زندگی میکند که روزی بتواند پاسخ سوالهایش را در باره دهه ۶۰ بگیرد.
او مخالف اعدام و انتقام جویی و هر گونه مجازات غیر انسانی دیگر است، اما تشکیل دادگاه و پاسخگویی عاملان آنچه که دهه ۶۰ در زندانهای جمهوری اسلامی گذشته را تنها راهکار برخورد با وقایع آن دوران میداند و از گروههای سیاسی میخواهد که در ایران فردا، اشتباه جمهوری اسلامی و خمینی را تکرار نکنند.
در زیر متن کامل این گفت و گو را می خوانید:
خانم جواهری، برخی معتقدند که در برخورد با وقایع دهه ۶۰ میتوان از فرمول ببخش اما فراموش نکن استفاده کرد. آیا این راهکار را میتوان به کار گرفت؟
من به عنوان یکی از اعضای خانواده قربانیان که عزیزترین کسان خود را از دست دادهایم، با این شعار و راهکار مخالف هستم و نه میبخشم و نه فراموش میکنم. من مخالف اعدام و هرگونه مجازات غیر انسانی دیگر هستم اما همانند دیگر اعضای خانواده قربانیان، پرسشهای زیادی دارم که باید به آنها پاسخ داده شود. شما نگاه کنید قربانیان هولوکاست را، من از این رفتارشان خوشم میآید، چرا که در هر کجا که هستند اجازه نمیدهند جنایتهای آن دوران به فراموشی سپرده شود. ما هم نباید بگذاریم که آنچه که در دهه ۶۰ گذشته به فراموشی سپرده شود و جنایتکاران را حتی اگر در تاریکترین روزنههای جهان مخفی شده باشند، روزی باید به پای میز محاکمه عادلانه کشاند و از آنها پاسخ خواست. یکبار دیگر تکرار میکنم که من مخالف اعدام هستم و معتقدم که این افراد باید در دادگاهی عادلانه و با حق برخورداری از تمام حقوق قضایی نسبت به رفتار خود پاسخگو باشند. آن وقت این خانواده قربانیان هستند که تصمیم میگیرند چه برخوردی را پیشه کنند.
در واقع شما معتقد به کشف حقیقت و تشکیل کمیته حقیقت یاب هستید؟
مطمئنا باید چنین کمیتهای تشکیل شود و تک تک عاملان این جنایتها با میزان نقشی که داشتهاند مشخص و معرفی شوند. مسئولیت هر یک از این افراد مشخص شود. یک عدهای تنها مجری بودهاند و عدهای هم دستور دهنده، میزان نقش هر کدام از اینها را باید مشخص کرد.
این کمیته باید پاسخ پرسشهای بیشمار خانواده قربانیان را بدهد. باید مشخص کند که این افراد به چه جرمی اعدام شدند؟ محل دفن خیلی از اینها که عزیزترینهای هر خانوادهای هستند هنوز مشخص نیست. ما خودمان تا سه ماه بعد از اعدام برادرم نمیدانستیم که او را در کجا دفن کردهاند، پدر و مادرم آرام و قرار نداشتند، بعد از اینکه محل دفنش را فهمیدند آرام شدند. من فکر میکنم این برای خانوادهها مهم است. تازه اینجاست که به قول فرانسویها ما میتوانیم عزاداری مان را شروع کنیم.
گروهی معتقدند که این مساله ممکن است به بازتولید خشونت در جامعه بیانجامد. آیا این گونه است؟
نه، من مخالف این نگاه هستم. من معتقدم که عدم رسیدگی به این مساله به بازتولید خشونت در جامعه خواهد انجامید. اینها باید در دادگاه عادلانه که همه حقوق متهمان را رعایت کند، وکیل داشته باشند محاکمه شوند و دادگاه تصمیم خواهد گرفت. اما چنانچه ارادهای بخواهد مانع از فرایند دادخواهی شود، آنجا است که امکان شکل گیری انتقامهای کور وجود دارد و ممکن است که خانوادهها خودشان تصمیم بگیرند که انتقام بگیرند و اینجاست که پایان تازه آغاز میشود. به گمان من به جز برگزاری دادگاه عادلانه هیچ راهکار دیگری وجود ندارد.
نقش برگزاری دادگاههای نمادین را چگونه میبینید؟
این دادگاههای نمادین لازم است اما پاسخ سوالهای ما را نمیدهد. یک فرصتی است برای کسانی که صدای شان شنیده نشده و حالا بخشی از دردهای شان را روایت میکنند. اما برای ما مهمتر از همه اینها تشکیل دادگاه حقوقی با حضور متهمان است. آنها باید پاسخگوی سوالهای خانواده قربانیان باشند. باید بگویند که ماندگاری در قدرت چقدر ارزشمند بود که پسری را از دیدن پدرش، پدر و مادر را از دیدن فرزند و… محروم کردند. من چهار عضو خانوادهام را در این جنایتها از دست دادهام. پسر خاله من تنها ۱۶ سال داشت، پسر دایی من ۲۴ ساله بود، فرزندش پس از اعدام او به دنیا آمد و هیچ وقت پدرش را ندید. اینها باید پاسخ این سوالها را بدهند. برادر من عزیزترین کس من بود. برادر بزرگ بود و پناه خانواده، من برای این زندگی میکنم که روزی پاسخ این سوال را بگیرم که چرا او را اعدام کردند و اینها همه در یک دادگاه حقوقی با رعایت همه جوانب امکان پذیر است.
و در پایان، گروههای سیاسی نسبت به این مساله باید چه رویکردی در پیش بگیرند؟
من امیدی به گروههای سیاسی ندارم. همانطور که امیدی به گذار مسالمت آمیز در ایران ندارم و نمیدانم که این مساله ممکن است یا نه، اما به این باور دارم که نباید مقابله به مثل کرد. در روزهای بعد از انقلاب خاطرم هست که در خیابانهای رشت، ماموران ساواک را دار زده بودند، من نوجوان بودم، از مادرم پرسیدم که چرا این کار را میکنند، جواب داد که اینها خشم انقلابی است. سوال من این است که فرق اینها با شاه چه بوده است؟
من معتقدم که دهه شصت، متاسفانه بخش سیاهی از پرونده جمهوری اسلامی است و نباید بر آن چشم بست و فراموشش کرد. حال در ایران هم اگر گذاری صورت گرفت، ضمن اینکه نباید اجازه فراموشی این دوران را داد، نباید اشتباه خمینی و جمهوری اسلامی را تکرار کرد.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.