علیه فراموشی

دهه شصت بخشی از تاریخ ایران در دوران جمهوری اسلامی است. دوره ای که به روایت خاطرات انتشار یافته هزاران نفر از فرزندان این سرزمین قربانی ماشین خشونت حکومت شده اند. پرونده ای نیمه گشوده و نیمه باز که در این سال ها در فضای داخل کشور، هیچ گاه امکان گفت و گو در باره آن وجود نداشته است.

 حال اما فضای سیاسی ایران تغییرات فراوانی را تجربه کرده است. از یک سو، بخشی از حکومتگران دهه شصت به طور کامل از چرخه قدرت کنار گذاشته شده اند و از دیگر سو موج تازه مهاجرت فعالان سیاسی به خارج از کشور، آنان را با این واقعیت فراموش نشده در این سوی مرزها روبرو کرده و امکان سخن گفتن در باره این واقعه را فراهم تر کرده است.

 اگر در داخل کشور امکان گفت و گو در این باره وجود نداشت و حکومت حتی خاوران را به عنوان محل خاکسپاری اعدام شدگان تحمل نمی کرد، در این سو هر ساله به مناسبات سالروز این اعدام ها، مراسم گرامیداشت برگزار می شود و بازماندگان آن دوران از رنج ها و زخم های خود می گویند.

در چنین فضایی، سوال این است که گروه های سیاسی و فعالان مدنی ایران که برای فردایی بهتر می کوشند، در برخورد با این واقعه باید چه رویکردی در پیش بگیرند؟ هم اکنون به نظر می رسد که می توان سه رویکرد را در مواجهه گروهای سیاسی با این دوره تاریخی بر شمرد.

رویکرد نخست: سکوت

گروهی از فعالان سیاسی ایران سکوت را همچنان به سخن گفتن در باره آن چه که در دهه شصت گذشته ترجیح می دهند. این رویکرد را می توان در میان حکومتگران دهه شصت که این روزها از قدرت رانده شده اند، به عینه مشاهده کرد. به باور این گروه، آن چه که در دهه شصت گذشته، ضرورت آن دوره زمانی بوده و حال بازخوانی آن، چاره کار نیست.

معتقدان به این رویکرد بر این باورند که بازخوانی این دوران، نه تنها راهگشا نخواهد بود بلکه راه را برای بازتولید چرخه خشونت در ایران هموار تر می کند و به کینه توزی و انتقام جویی دامن می زند.

رویکرد دوم: خونخواهی

معتقدان به این رویکرد اگر چه چندان دست پاک نیستند اما خون قربانیان اعدام های دهه شصت را دستاویزی برای رقابت‌های سیاسی خود کرده اند و حال نیز فرصت را برای دفاع از کشته شدگان آن سال ها مغتنم شمارده اند. باورمندان به این نگاه معتقدند که باید از این فرصت برای محاکمه سران جمهوری اسلامی بهره برد.

رویکرد سوم: کشف حقیقت و دادخواهی

 اما در میان این دو رویکرد، آن چه که در میان خانواده قربانیان پررنگ‌تر به چشم می آید، کشف حقیقت و حق دادخواهی خانواده قربانیان است. به باور معتقدان به این رویکرد، آن چه که در دهه شصت و در زندان های جمهوری اسلامی ایران گذشته، دو سو دارد. بخشی از اسرار آن دوران در نزد خانواده قربانیان است و بخشی دیگر هم، در اختیار حکومت گران در جمهوری اسلامی.

پیش از هر اقدامی باید همه حقیقت افشاء شود و آنان که دستی در این جنایت‌ها داشته‌اند، در برابر کمیته ای که وظیفه کشف حقیقت را دارد، رازهای پنهان را باز گویند و بگویند که چرا چنین کردند. آن گاه این محکمه ای عادلانه و آزاد است که در باره جنایت های صورت گرفته، تصمیم خواهد گرفت.

ما و دهه شصت

آن چه که سایت ملی – مذهبی در گفت و گو با خانواده قربانیان دنبال کرد یافتن راهکاری بود برای مواجهه با این واقعیت تاریخی به گونه ای که در گام نخست، این دوره تاریخی و حقوق قربانیان و بازماندگان آن ها به فراموشی سپرده نشود و آن گاه امکان گفت و گوی بیشتر در باره این دوره دردناک را فراهم کند تا راهکاری برای دادخواهی و کشف حقیقت بیابدو بالاتر از آ« این فرایند را در خدمت منافع درازمدت مردم و میهن ببیند که مرتبا گرفتار چرخه خشونت بوده است. تاشاید این چرخه شوم در جایی قطع شود و ارابه حذف و خشونت از حرکت بایستد….

اما در نخستین گام واقعیت این است که امکان فراموشی این دوره سیاه وجود ندارد. حکومت اگر محل خاکسپاری اعدام شدگان را پنهان کرده و در تلاش است تا تنها نشانه آن دوران را هم تخریب کند، امکان این را ندارد که این راز دست جمعی را برای همیشه، به خاک بسپارد. چه بخشی از این راز سال ها پیش از پرده برون افتاده و به یک سوال بزرگ تبدیل شده است.

دیر یا زود، همه جامعه ایران بار دیگر با این واقعیت رودرو خواهد شد و به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش هایی که سال ها در ذهن جمعی مانده است، اما این که کدام یک از این رویکردهای سه گانه دست بالا را خواهند یافت، آینده نشان خواهد داد. پس چه بهتر که پیش از آن که آن روزگار فرا برسد و یک بار دیگر، جامعه در فضایی احساساتی قرار گیرد، از همین حالا به دنبال راهکاری رفت که به این سکوت تلخ و وحشتناک پایان دهد و راه را بر انتقام جویی و بهره برداری احتمالی برخی سیاسیونی که خون قربانیان را اعتبار خود برای کسب قدرت می کنند، بست.

در این راه، پیش از هر کس، گروه های سیاسی و سیاستمدارانی که روزگاری دستی در قدرت داشته و سهمی هر چند اندک، در این دوره دارند، چه بهتر که به روزه سکوت خود پایان دهند و هر آن چه که از آن دوران می دانند را بازگو کنند. مگر نه این که آیت الله منتظری با بیان حقیقت، اعتباری بیشتر یافت و نامی نیک از خود به یادگار گذاشت.

آنان هم که خیال دارند از این راه اعتباری بجویند، بهتر آن که کناره بگیرند و نمک برزخم نپاشند. چه آن چه که در ذهن آنان می گذرد، بازتولید خشونت و به راه انداختن ماشین اعدام از اول است که نه کمکی به تسکین درد قربانیان می کند و نه طرحی برای بار بستن همیشگی خشونت حکومتی در جامعه ایران.

این حق خانواده قربانیان است که به دنبال یافتن حقیقت باشند و وظیفه ما به عنوان عضوی از جامعه ایرانی که در این راه همراه آنان بکوشیم و نگذاریم که این دوره به فراموشی سپرده شود. اما بدون شک در این راه ، ما حقی بیشتر از خانواده قربانیان نداشته و نداریم.

آن چه که در این راه اینک در پیش روی ماست مبارزه علیه فراموشی، کوشش برای کالبدشکافی فاجعه و همه جانبه دیدن آن و برخورد مسئولانه و آسیب شناختی و جستجوی راه حل برای آینده است و البته کوشش برای این که جامعه ایران دیگر هیچ گاه با چنین واقعه تلخی روبرو نشود و هیچ حکومتی به خود اجازه ندهد که شهروندان مخالف را اعدام کند. این راهی است دشوار که ایران فردا به آن نیاز دارد و چه بهتر که از همین امروز فکر فردا کنیم.

· تیتر نوشته از گفته های رضا معینی و منیره برادران برگرفته شده است.

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

برای پاسخ به سوال اول در مورد این­که جامعه‌شناسی تشیع چه جایگاهی در آموزش عالی دارد لازم است به یک تعریف اجمالی از این مفهوم اشاره کنم. «شیعه‌شناسی شاخه‌ای از مطالعات اجتماعی است که مجموعه‌ای از مباحث جمعیت‌شناسانه، جامعه‌شناسانه، مردم‌شناسانه، مطالعات فرهنگی و اجتماعی را پوشش می‌­دهد که اندیشه‌های واقعی و موجود شیعیان را مطالعه می‌­‌کند.

:منازعه جمهوری اسلامی و غرب درآخرین گام به منازعه هسته ای رسیده است. ‫ادامه این راه پر تنش به کجا خواهد رسید؟بخش ویژه جدید سایت ملی - مذهبی مجموعه مقالاتی در این باره از دید صاحب نظران مختلف است.

:... راه حلی که هم به مطالبات آسیب دیدگان جنایت پاسخ دهد و هم معطوف به مصالح ملی، از چرخه تازه خشونت جلوگیری کند،کدام است؟ بخش ویژه جدید سایت ملی - مذهبی از این منظر، به این فاجعه پرداخته است.

مطالب پربازدید

مقاله