تنهائي مستبد

اینک که غبارها فرو نشسته و حقیقت به مرور چهره خود را آشکار می‌کند، ابعاد فاجعه بیشتر و بهتر دیده می‌شود. حتی اگر کمترین آمار موجود را هم مد نظر قرار دهیم بازهم این چندروز خونبارترین رخداد دهه‌های اخیر کشور است. گویا تنها چیزی که برای حاکمان ارزشی ندارد جان آدمی است. جدای از آنکه چه تحلیلی در مورد اقدام حکومت به افزایش قیمت بنزین داشته باشیم و آن را درست یا نادرست بدانیم تجمعات چند روز اخیر و واکنش حکومت نشان داد که برای حکومت وحشت‌زده، ناکارآمد و دور از مردم و مطالبات ملی، سرکوب و کشتن تظاهرکنندگان پاسخ فوری به دغدغه پایداری است. متاسفانه به دلیل رفتارها وسیاستهای چهل ساله گذشته و فرصت سوزی‌های بزرگی مانند جنبش اصلاحات، اینک حکومت امیدی به اقناع افکار عمومی ندارد و به این دلیل برای ماندن، خود را ناچار به چنین سرکوبهای خونینی می‌بیند. رسیدن به چنین مرحله ای برای حکومتی برآمده از یک انقلاب شکوهمند سرنوشتی غمبار است که به دست خود رقم زده است.

فاصله گرفتن گام به گام حکومت برآمده از انقلاب از یکی از سه شعار اصلی‌اش یعنی آزادی، مسبب اصلی وضعیت وخامت بار کنونی است. محدود کردن رأی مردم در چارچوب تنگ ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی، و سپس تبدیل ولایت فقیه به ولایت مطلقه فقیه تنها ده سال پس از پیروزی انقلاب بنای کجی را بنیان گذارده است که روز به روز نتایج جدیدی از آن رونمایی می‌شود. به گونه‌ای که تصمیمات اقتصادی و کارشناسی که باید در چارچوب مجلس شورا گرفته شود از سوی آیت الله خامنه ای به سه نفر واگذار می‌شود. تعمیق استبداد و حاکمیت فرد محور در کشور به خوبی از این نحوه تصمیم گیری آشکار است.

نتیجه فردی شدن حکومت و استبداد تنهایی خامنه ای به عنوان ولی مطلقه فقیه است. اینک نه تنها حزب و صنفی وجود ندارد که حکومت امکان گفتگوی با او را داشته باشد، نه تنها اپوزیسیون مستقلی وجود ندارد که مطالبات بخشهایی از مردم را نمایندگی کند، حتی در حکومت نیز شکاف موثری باقی نمانده است که بخشی از آن بتواند با مردم معترض همراهی کند و اگر هم کسی تمایلی به چنین کاری داشته باشد با نامه و یا پیغامی از رهبر و نمایندگانش لب فرو می‌بندد. حسن روحانی که به عنوان رئیس جمهور به او رأی داده بودیم و قرار بود نماینده مردم باشد اینک با خنده کریه‌اش نمک بر زخم آنان می‌پاشد. نتیجه حبس و حصر مخالفین حکومت از امیرانتظام و شریعتمداری و بازرگان و سحابی و موسوی و کروبی و تعطیلی همه احزاب و اصناف مستقل امروز تنهایی مطلق حکومت و رهبر حکومت است به طوری که حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز از زیر بار پذیرش بخشی از مسئولیت چنین تصمیمی فرار می‌کند و در نهایت نماینده آیت الله خامنه‌ای می‌گوید او مسئولیت تمام هزینه های این تصمیم را پذیرفته‌است. اگرچه این نماینده رهبر به دنبال مظلوم نمائی است اما آنچه که او روایت می‌کند نتیجه طبیعی استبداد و حکومت فردی است، تنهایی مطلق.
اینکه نتیجه این تنهایی مطلق چه خواهد شد، بستگی بسیار زیادی به این دارد که حکومت با این حجم وسیع اعتراض و تنفر مردم از خود و همینطور کشتار وحشتناک و بی سابقه معترضان و اندوه و خشم ناشی از آن چگونه برخورد خواهد کرد، آیا به دنبال ریشه یابی این حجم از تنفر در رفتارهای خود بر خواهد آمد؟ آیا حاضر به پذیرفتن نقش خود در کشتار شهروندانش خواهد شد و در پی جبران خسارت بر خواهد آمد و یا اینکه همچنان بر طبل انتساب این تجمعها به دشمن و اغتشاشگر خواهد کوبید و ذره‌ای کوتاه نخواهد آمد ، چنانکه خامنه ای از تیرماه ۷۸ تا امروز هرگز حاضر به پذیرفتن مسئولیت خود نشده است. هنوز هیچ کس به دلیل حمله به کوی دانشگاه تهران مؤاخذه نشده است. هنوز هیچ کس به دلیل قتل ندا و سهراب و دیگر کشته شدگان ۸۸ راهی دادگاه نشده است و هنوز گزارش روشنی از کشته شدگان دی ۹۶ وجود ندارد و همچنان رهبران جنبش سبز در حصر خانگی هستند. همه اینها نشان از یک الگوی ثابت برخورد حکومت با معترضی دارد. سیاست مشت آهنین و عدم توجه به ریشه‌های اعتراضات و ذره‌ای برنامه‌ریزی برای بهبود وضعیت زندگی مردم.رفتار چند روز اخیر خامنه‌ای و روحانی و زیردستانشان نشان داد که همان الگو خود را تکرار می‌کند نه درسی آموخته شده و متاسفانه نه قرار است چنین شود. و آنچه که برای حکومت گران به نظر می‌رسد اهمیتی نداشته باشد سرنوشت ایران و جان و زندگی مردمان ستمدیده آن است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله