برای تولد او که دریایی از امید و اضطراب بود

صابر و انتظار از شاگردانش

او اعتقاد به روش های کلاسیک را از دست داده بود و به همین خاطر تلاش می کرد میان دو گزاره آموزش و فعالیت اجتماعی مستمر پیوند برقرار کند و محور تعامل با شاگردان خود را بر مبنای این دو گزاره تعیین کرده بود.

امروز سال روزتولد هدی صابر است. همان که با دیدن فقر بر چهره زخم خورده ایران ار درون منقلب می شد. همان که ظلم بر زنان این سرزمین را ظلم بر ناموس خود می پنداشت. غیرت او اجازه نمی داد در ایران مصیبت زده لحظه ای آرام باشد. هدی صابر هم از بحران ها ناله می کرد و هم از امید سرشار بود. فرق او با قائلان به بن بست در ایران امیدش برای تغییر بود. صابر به جد اعتقاد داشت که از دل بحران ها می توان به تحول رسید. بر همین مبنا او تاکید می کرد باید بحران هایمان را به رسمیت بشناسیم. به رسمیت شناختن بحران ها در نظر شهید صابر به معنای تامل در سیر زندگی فردی و اجتماعی برای برساختن راهی جدید بود. شهید صابر اعتقاد داشت تحول را همان ها به وجود می آورند که کم و بیش در بحران ها غوطه ور شده اند. او به معنای واقعی نیرویی اراده گرا بود که بعضی نقد ها به وی در نظر نگرفتن تاثیر ساختارها بر افراد بود. بر مبنای همین اراده گرایی بود که اعتقاد داشت الگوهای ملی و مذهبی ما، همان ها بوده اند که با دست خالی امکانات بزرگ خلق کرده اند. در نظر او بی کس و کارتر ازهمه ابراهیم بوده همان که بنیانگذار نهضتی توحیدی در جهان شد.

شهید صابر حنیف نژاد را دوست می داشت چرا که اراده راه اندازی تشکیلاتی بزرگ را داشت. حنیف و یارانش در نظر شهید صابر نمادهای اراده هایی بودند که با نیرو و ایمان خود ساختار و تشکیلات به وجود آوردند. صابر برمبنای همین نگاه اراده گرایانه اش از مصدق، تختی، سحابی و …تجلیل می کرد.

شهید صابر اراده گرا بود و اعتقاد داشت انسان به واسطه انسان بودنش می تواند در ردیف قهرمانانی بزرگ چون مصدق و حنیف هم قرار بگیرد. شاید همین نگاه او بود که نقد برخی از دوستانش را برانگیخته بود که نگاه صابر غیر واقعی است به همین دلیل شهید صابر را به خاطر نگاه آسمانی و فرا طبیعی به انسان ها نقد می کردند.

شهید صابر در میان ملی -مذهبی ها به معنای واقعی سوسیالیست بود چون نگاه او همیشه به بحران زده ها بود. او خود را در برابر این مصیبت زده ها که برخی از آنها قربانی ساختار اقتصادی و سیاسی کشور شده اند همیشه مسئول می دانست. شاید مهم ترین گزاره در اندیشه و رفتار شهید صابر مبارزه با حاشیه نشینی بود. چون به اعتقاد او تا حاشیه است دموکراسی ناقص است، تا فقر و بحران است عوام فریبی و فریب مردم رونق دارد. به همین خاطر او نگاه اجتماعی به سیاست را برگزیده بود. نگاهی که برآمده از شکست اصلاح طلبان و ضربه سخت امنیتی به شورای فعالان ملی –مذهبی سال های 80 بود. او اعتقاد به روش های کلاسیک را از دست داده بود و به همین خاطر تلاش می کرد میان دو گزاره آموزش و فعالیت اجتماعی مستمر پیوند برقرار کند و محور تعامل با شاگردان خود را بر مبنای این دو گزاره تعیین کرده بود.

بر اساس این سیاست بود که آموزش تاریخ و تفسیر قرآن در کنار بازدید از سازمان های غیر دولتی فعال در مبارزه با آسیب های اجتماعی در دستور کار قرار می گرفت. شهید صابر به جد اعتقاد داشت بدون حضور در لایه های اجتماعی و بدون شناخت نیروهای موثر جامعه فعل سیاسی در جامعه بدون ساختار ایران صرفا به یک نمایش تبدیل خواهد شد. بر اساس این گزاره بود که وی همیشه شاگردانش را به مشاهده در امر اجتماعی و ارتباط فعالانه با نیروهای موثر جامعه که بعضا خیلی از آنها در رسانه ها حضور ندارند تشویق می کرد. نیروهایی متوسط که شهید صابر برای ارتباط با آنها سراسر تهران ودیگر شهرهای ایران را می پیمود تا با آنها ارتباط برقرار کند. البته این رویکرد وی از نظر برخی از دوستان خالی از نقد نبود چرا که آنها اعتقاد داشتند گسست از نیروهایی که در نظر صابر کلاسیک به حساب می آمدند تجربه ای است که در طول تاریخ معاصر ایران بارها تکرار شده است و بر اساس این گزاره جدایی حنیف نژاد و دوستانش از نهضت آزادی ایران نقد می شود.

شهید صابر به معنای واقعی کلمه خود را در خدمت جامعه قرار داده بود. او در زمینه اقتصادی که رشته تحصیلاتی اش به حساب می آمد اطلاعات قابل توجهی داشت، به تاریخ معاصر ایران تسلط داشت، به صورت مداوم در پی شناخت نیروهای اجتماعی موثر در جامعه بود. با اینکه نسبت به فعالیت های بسیاری از سیاسیون زندانی نقد داشت اما جدی ترین فعال سیاسی بود که به خانواده های زندانیان سیاسی سرکشی می کرد. صابر داشته های اقتصادی و سواد خود را خرج سیستان و بلوچستان کرد تا به حذف شده های جامعه ایران و به حاشیه رانده هایی که حتی در رسانه های منتقد نیز جایگاه شایسته و بایسته ای ندارند رسیدگی کند. او در عین حال که نیروی جدی سیاسی به حساب می آمد از لحاظ آکادمیک و تخصص نیز دانش قابل توجهی داشت. به خصوص این دانش و تخصص در زمینه مسائلی مانند توسعه قابل توجه بود. او دانش ،دارایی ،وقت و توان خود را به جامعه ایران اختصاص داده بود و در این مسیر از آسایش شخصی و رفاه فردی خانوادگی هم گذشته بود.

صابر به معنای واقعی کلمه نمادی از تجمیع اضطراب و امید بود. برای تغییر محیط پیرامونش عطش داشت و در عین حال همیشه از اینکه بحران ها بر زمین مانده است اضطراب داشت.

اکنون صابر در جمع دوستان و شاگردانش نیست اما او با شهادتش و نحوه زندگی اش خود را به معیاری از اخلاص و از خود گذشتگی تبدیل کرد . او نشان داد چگونه فرد می تواند در جامعه رشد کند و در عین حال خود را در خدمت جامعه قرار دهد. پروژه صابر ناتمام ماند او قصد داشت با آموزش و فعالیت اجتماعی افراد را در وضعیتی عینی قرار دهد. او آرزو داشت شاگردانش وقت و توان خود را صرف مبارزه با بحران های اجتماعی کنند . به همین دلیل او که اکنون شهید شده است شاهدی بر فعالیت های شاگردانش خواهد بود. شاید انتظار دارد که وقت ، دانش ، مال و دارایی آنها در خدمت جامعه بحران زده ایران قرار بگیرد. در تلاطم و غرق شدن در این بحران هاست که فرد خود را می سازد، پخته می شود و در عین حال جامعه اش را می سازد. یعنی نوعی رابطه دیالکتیکی میان فرد و جامعه برقرار می شود که هم از آسیب های فردگرایی افراطی دور است و نه شخصیت فرد در جمع نابود می شود.

هدی صابر اکنون به عنوان شاهدی بر وضعیت شاگردانش انتظار دارد سازمان ها و جمع های فعال در مبارزه با آسیب های اجتماعی تقویت شوند، مطالعه تاریخ ایران به قصد بهره گیری از درس های آن تداوم یابد ، با خدا و کلامش برخورد فعال شود و شادی های آدمی در کمک به دیگران و جامعه تعریف شوند.

درود بر او که زندگی اش سرشار از شرافت بود و رفتنش نیز نمایش شکوه اراده انسانی آرمانگرا، کارشناس و فعال در دریایی از بحران ها و ولوله ای از امید و اضطراب.

تولدش مبارک

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

تاملی بر راهبرد سیاسی - نظامی و نگرش ژئوپولیتیک ایران و اسراییل

سران جمهوری اسلامی بنابر تحلیل هایی که کارشناسان سیاست بین المللی آن ارائه می دادند، از درک شکل گرفتن فضای نوین زور و قلدری غافل ماندند و در عمل بی توجه به واقعیت های ژئوپولیتیک نوین و غافل از اهمیت اصل موازنه نیروها بودند، و بر این پایه از یکسو به گسترش شبکه «محور مقاومت» و آوردجویی با حریفان مختلف دست زدند، و ازسوی دیگر بی محابا به فعالیت نگرانی آفرین غنی سازی در سطح بالا ادامه دادند.
افسوس که جمهوری اسلامی توانایی عبرت گرفتن از شکست های خود را ندارد، و شکست را پیروزی قلمداد می کند، و تحقیر شدن را سربلندی وانمود می نماید.

مطالب پربازدید

مقاله