درس مذاکرات هسته ای

اپوزیسیون مدنی علیه اپوزیسیون کلاسیک

به همان میزان که اپوزیسیون مدنی در جامعه ایران ریشه دوانده، این اپوزیسیون کلاسیک از جامعه ایران دور شده است. به همان میزان که اپوزیسیون “مدنی” تنوع و تکثر را در جامعه ایران به رسمیت شناخته اپوزیسیون کلاسیک ناتوان از تشخیص تکثر موجود در جامعه ایران است. به همان میزان که اپوزیسیون مدنی با واقعیات جامعه تعامل می کند اپوزیسیون کلاسیک در چارچوب های ذهنی قدیمی خود گرفتار شده است. به همان میزان که اپوزیسیون “مدنی” با تنوع موجود در جامعه ایران عجین شده، اپوزیسیون کلاسیک به سمت سکتاریسم به معنی دیدن همه تحولات از دریچه خاص حزبی و گروهی یا فردمحوری به معنی حل شدن در شخصیت های سیاسی خاصی رفته است. 

مذاکرات هسته ای مانند کارگاه آموزشی درس های فراوانی برای ارائه داشت. از کاورخبری رسانه های مختلف تا تحلیل های متنوع تحلیلگران سیاسی تا آشکار شدن اهمیت  فن دیپلماسی تا پی بردن به این نکته مهم که همیشه “سگ زرد برادر شغال نیست”. مذاکرات لوزان سوئیس  پایانی  بر کلیشه ” همه اینها سر و ته یک کرباسند” بود. از دل مذاکرات هسته ای طاقت فرسا که 12 سال طول کشید می توان تنوع بازیگران سیاسی در ایران را شناخت.تنوعی که از دولت اصلاحات به دولتی محافظه کار رسید.دولتی که در هشت سال حاکمیت خود، ترمز قطار هسته ای را کنده بود و قطعنامه  ها را “کاغذپاره” می دانست. دولت محافظه کار با دولتی اعتدال گرا تعویض شد  تا رئیس جمهوری پراگماتیست عنان کار را به دست بگیرد. مذاکرات هسته ای کارگاهی برای شناختن فرق محافظه کار میانه رو ایرانی  از محافظه کار تندرو، شناختن دموکرات آمریکایی از جمهوریخواه  آمریکایی بود. کارگاهی برای  شناخت نقش یک اسرائیل محافظه کار به رهبری نخست وزیری محافظه کار بود  که خواهان  له شدن ایران زیر بار تحریمهای فلج کننده بود. از طریق مذاکرات بود که صف بندی های سیاسی در منطقه عیان تر شد، جایی که  رقابت عربستان با ایران چشمگیر بود.

اپوزیسیون مدنی: تلاش برای زیست بهتر

اما درس مذاکرات هسته ای به خصوص در آخرین ایستگاه فعلی اش یعنی لوزان سوئیس  در شناخت دو گونه از اپوزیسیون ایرانی  هم  موثر بود. دو گونه ای که متفاوت از یکدیگر می اندیشند، رفتار می کنند و نوع رویکردشان در برابر حاکمیت یکسان  نیست. اپوزیسیون گونه نخست،”اپوزیسون مدنی” است، اپوزیسیونی که لنگر گاه خود را جامعه مدنی قرار داده است.این اپوزیسیون به دنبال بسط عرصه عمومی است و در تلاش برای استیفای حق “دیده شدن”، حق بیان و حق انتخاب شیوه زیستنش هست. این اپوزیسیون را از آن جهت می توان اپوزیسیون “مدنی” نامید که به جای تغییر ساختارها به تغییر رفتارها می اندیشد. به جای اینکه مهم باشد چه کسی، چه گروهی بر جامعه حکومت می کند به چگونه حکومت کردن اهمیت می دهد. به دنبال حاکمیت خیر عمومی بر امور و  استیلای آن بر مصالح فردی و گروهی است. اپوزیسیون مدنی بیشتر از اینکه به دنبال مچ گیری باشد درجستجوی حل مسئله است. به جای زبان طلبکاری و کینه ورزانه زبان مداراگری را انتخاب کرده است.به جای تقابل، در اندیشه تعامل با حاکمیت ضمن بیان نقدهای صریح و اعمال فشار برای رفع کاستی هاست.این  اپوزیسیون در پی تحقق مطالبات مدنی است که سال ها با صدای بلند در جامعه مطرح کرده و حاکمیت نسبت به آنها بی توجه بوده است. برای تحقق مطالباتش سماجت دارد و از کوچکترین روزنه و فرصتی برای تحقق خواسته هایش استفاده می کند. اپوزیسیون مدنی در نقد استمرار دارد. ادبیاتش متناسب با موقعیت هایش تغییر می یابد.

روش هایش برای دست یابی به هدف متنوع و متناسب با شرایط است. از اصلاح امور حتی اگر از جانب محافظه کاران باشد استقبال می کند. درهای اصلاح طلبی را برای همه نیروها به شرط بیان مطالباتشان و تلاش برای تحقق آنها باز گذاشته است. اپوزیسیون “مدنی” برای بهبود معیشت مردم، گشایش در فرهنگ و  سیاست کشور، حفاظت از محیط زیست ، دفاع از اصناف و..تلاش می کند. اپوزیسیون مدنی با جمهوری اسلامی دشمنی ندارد اما خواستار تحقق مطالبات و خواسته هایی است که در قانون اساسی تصریح شده اند. نگاه اپوزیسیون مدنی به حاکمیت یکدست نیست. پیچیدگی ها و تنوع بازیگران را می شناسد و از هر جناحی که به تحقق مطالباتش تن دهد حمایت می کند. پیمان اپوزیسیون “مدنی” با گروههای سیاسی ابدی نیست، بر اساس نسبت آنها با مطالبات مردم است. خواستگاه اپوزیسیون مدنی، عرصه عمومی ایران است جایی که گروه ها، جمعیت ها، تشکل ها، احزاب و مطبوعات و ..خانه دارند. اپوزیسیون مدنی بیشتر از اینکه به فکر تغییر ساختار قدرت باشد به دنبال مهار اسب سرکش قدرت است، در نتیجه نسبت همدلی و همزبانی اش با قدرت را میزان اراده قدرت برای تحققق مطالباتش می داند. اپوزیسیون مدنی اعتراض را به زندگی اش پیوند زده است . در نتیجه کنش های اعتراضی اش نیز متنوع است. ایدئولوژی “اپوزیسیون مدنی” همان تلاش برای زیست بهتر و انسانی تر است. در نتیجه ایدئولوژیش ازمرزهای انتزاع عبور می کند و با واقعیت زندگی همساز می شود. برای همین است که نگاه اپوزیسیون مدنی به پرونده هسته ای ایران در راستای حل یک مسئله برای زیستن بهتر است. برای دور کردن خطر جنگ و ممانعت از فلج شدن اقتصاد است. گشایش در فرهنگ و سیاست است.

اپوزیسیون کلاسیک: اسیر در حصارهای کهنه

اما در برابر این اپوزیسیون “مدنی” گونه ای از اپوزیسیون قرار گرفته که هنوز در ذهنیت سال های نخست انقلاب زندگی می کند، شاید بتوان این اپوزیسیون را “کلاسیک” نامید. اپوزیسیونی که بنا به دلایلی از جمله سرکوب و فشار مداوم نتوانسته است رشد طبیعی داشته باشد، در نتیجه با تحولات جامعه همگام نشده است. برای این اپوزیسیون اهمیت آنچه که خود “پرستیژ سیاسی” می نامد از تحول در معیشت و باز شدن فضا برای تنفس مردم مهم تر است. این اپوزیسیون نبض حرکت خود را با عمل نظام سیاسی مستقر، هماهنگ کرده است.به این معنی که با هر حرکتی از نظام سیاسی مستقر مخالف است. رویکرد این اپوزیسیون نسبت به مسئله هسته ای تایید کننده این ادعاست.برخی از چهره های شاخص آن، زمانی خواستارتوقف غنی سازی اورانیوم و تعطیلی تاسیسات هسته ای بودند،حالا بعد از تفاهم لوزان از بر باد رفتن استقلال ملی نگران هستند. یعنی اگر جمهوری اسلامی تفاهم نمی کرد معترض بودند و حالا هم که تفاهم کرده معترض هستند.برخی از چهره های این اپوزیسیون در حالی از بر باد رفتن استقلال ملی در مذاکرات لوزان سخن میگویند که با بهانه تعریف جدید از استقلال، با نهادهای محافظه کار آمریکایی مدافع جنگ و تحریم علیه ایران همکاری می کنند.

در ادبیات این اپوزیسیون، جمهوری اسلامی یکسره سیاه است و مشکل اصلی توسعه ایران، را نظام سیاسی مستقر می داند. برای این اپوزیسیون “نخوانده شدن” رای مردم در انتخاب 88 با خوانده شدن رای مردم در انتخابات 92 تفاوتی ندارد. در حالت اول نظام باید سرنگون شود و در حالت دوم “سگ زرد برادر شغال” است. رفتار این اپوزیسیون با مردم فرصت طلبانه است. زمانی که مردم در انتخابات شرکت نمی کنند عزیز  و فهیم می شوند، زمانی که شرکت می کنند بی اطلاع و ناآگاه از شرایط لقب می گیرند.این اپوزیسیون به حل مسائل علاقه ای ندارد، به دنبال تعمیق بحران هاست. دوست دارد با تعمیق بحران ها انقلابی صورت بگیرد،  نظام سیاسی سرنگون شود تا فرصت حضورش در ساختار قدرت فراهم شود. در نتیجه اصلاح طلبی برای آنها ماده مخدر است که تنها سرنگونی نظام سیاسی مستقر را به تاخیر می اندازد.

به همان میزان که اپوزیسیون مدنی در جامعه ایران ریشه دوانده، این اپوزیسیون کلاسیک از جامعه ایران دور شده است. به همان میزان که اپوزیسیون “مدنی” تنوع و تکثر را در جامعه ایران به رسمیت شناخته اپوزیسیون کلاسیک ناتوان از تشخیص تکثر موجود در جامعه ایران است. به همان میزان که اپوزیسیون مدنی با واقعیات جامعه تعامل می کند اپوزیسیون کلاسیک در چارچوب های ذهنی قدیمی خود گرفتار شده است. به همان میزان که اپوزیسیون “مدنی” با تنوع موجود در جامعه ایران عجین شده، اپوزیسیون کلاسیک به سمت سکتاریسم به معنی دیدن همه تحولات از دریچه خاص حزبی و گروهی یا فردمحوری به معنی حل شدن در شخصیت های سیاسی خاصی رفته است. ذهنیت گروه های مختلف این اپوزیسیون هر یک در یک مقطع زمانی از انقلاب، متوقف شده و خواستگاه تحولات را آن مقطع زمانی خاص می دانند.

مذاکرات هسته ای و نوع برخورد مخالفین با نتایج آن، بهترین بستر برای شناختن رفتار این دو گونه از اپوزیسیون بود. برای همین تفاوت هاست که اپوزیسیون کلاسیک نظاره گر نقش آفرینی “اپوزیسیون مدنی” در عرصه تحولات ایران است و به نق زدن مداوم بدون ارائه راهکار خاصی عادت کرده است.

مطالب مرتبط

ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه


در سال‌های اخیر، نظم بین‌الملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونه‌ای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. نه تنها ارزش‌های مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفه‌ی پاسداری از این ارزش‌ها را داشتند، به شدت مورد بی‌اعتمادی و تردید قرار گرفته‌اند.

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

مطالب پربازدید

مقاله