ملی مذهبی _ در این نوشته بطور مختصر موضوع انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ را از دو منظر نظام و خودمان مورد بررسی قرار داده ام. شواهد متعددی وجود دارد که نظام، از دولت رئیسی و نحوه اداره امور اجرایی کشور و نتایج فاجعه بار اقتصادی سیاست های دولت چندان راضی نیست و ترجیح می دهد که تغییر و تحولی ایجاد شود. در سیاست خارجی نیز با وجودی که دولت رئیسی هماهنگی کافی با سیاست های کلی و اساسی نظام داشته است، با این وجود پیچیدگی و سخت تر شدن شرایط منطقه و جهان شامل بحران غزه، احتمال انتخاب مجدد ترامپ، وضعیت برجام و تحریم ها ضرورت نشان دادن چهره ای مقبول تر در جهان برای نظام را ایجاب کرده است. انتخابات ۱۴۰۳ فرصتی است که امکان ارتقای جایگاه نظام را فراهم آورد.
نظام در چینش کاندیداهای ریاست جمهوری پس از چندین بار امتحان سخت و گزیده شدن کاملا هشیار و حساب شده عمل می کند و تنها کسانی را از فیلتر شورای نگهبان عبور داده که قابلیت کنترل نتایج حضورشان را داشته باشد. به این ترتیب تأیید صلاحیت پزشکیان خارج از این قاعده نبوده و از دیدگاه نظام ریسک محدودی دارد که قابل مدیریت است. اگر با افزایش امیدواری و اقبال بدنه اجتماعی اصلاحطلبان و افزایش مشارکت ایشان پزشکیان انتخاب شود، نظام از دیگر قوا و عوامل رسمی و غیر رسمی قدرت برای محدود و بی اثر کردن سیاست های اصلاحطلبانه او استفاده خواهد کرد، و در عوض از منافع زیر برخوردار خواهد شد:
- افزایش مشارکت در انتخابات و بازسازی مشروعیت از دست رفته نظام
- ایجاد امکانات بهتر و مؤثرتر برای مدیریت هزینه ها و درآمدهای دولتی مثل افزایش کم هزینه تر (برای نظام) قیمت بنزین و کاهش یارانه ها و افزایش مالیات ها
- ارتقای اعتبار نظام در مذاکرات بین المللی
- ایجاد یک ضربه گیر کم هزینه تر داخلی برای اتخاذ سیاست های تنش زایی که در شرایط کنونی لازم است در داخل و خارج از سوی نظام اتخاذ شود
به این ترتیب انتخاب پزشکیان نظام را در موقعیتی معتبرتر و مقتدرتر قرار خواهد داد و قدرت چانه زنی اش را در صحنه های داخلی و خارجی افزایش خواهد داد و بنابراین سودش بیش از زیانش برای نظام خواهد بود.
اما آیا انتخاب پزشکیان برای ما و جامعه مدنی هم بطور متناظرمنافعی هم تراز دارد؟
- پیش از هر چیز روشن است که کاندیداتوری و تأیید صلاحیت پزشکیان و فعالیت انتخاباتی اش و در ادامه حضور او در قدرت، در کسوت رئیس جمهور گفتمان اصلاحطلبی را در جامعه در مقابل گفتمان تمامیت خواهی و حکومت دینی، تقویت میکند.
- همچنین با حضور شخصی مثل پزشکیان در رأس دولت انتظار می رود تیم تکنوکرات و مجرب تری در وزارتخانه ها مستقر شوند و نیز می تواند اداره مؤسسات و بنگاه های اقتصادی بزرگ را به دست اصلاحطلبان سپارد.
- با این وجود تقریبا عموم اقتصاددانان بر این باورند که مشکلات اقتصادی امروز ایران ناشی از ساختار کلان برنامه و بودجه و تصمیمگیری های کلان اقتصادی است که عمده آن خارج از حیطه اختیارات دولت شکل گرفته و اجرا می شود و روند رو به وخامت آن با تصمیمات محدود وزرای اقتصادی دولت اگر بدتر نشود بطور چشمگیری بهتر نخواهد شد.
- از سوی دیگر ارکان جامعه مدنی مثل مطبوعات و احزاب بر اساس تجربه قبلی در دوره اصلاحطلبان به دلیل تقابل نهادهای متخاصم بیشتر در فشار و محدودیت قرار داشته اند. این بار نیز چشمداشتی غیر از این نمیتوان داشت.
- از آنجایی که مسئولیت اقتصاد و معیشت مردم، بدون آن که توان اصلاح آن را داشته باشند به گردن اصلاحطلبان خواهد افتاد ایشان بیش از پیش نفوذ و اعتبار خود درمیان جامعه را از دست خواهند داد و برخلاف تصور اولیه قدرت چانه زنی ایشان در داخل حکومت را بیش از پیش کاهش خواهد داد.
حال چه باید کرد؟ برخی از دوستان با طرح لزوم پرهیز از بی عملی و نیاز به ایجاد امید در جامعه توصیه میکنند که هم در انتخابات مشارکت کرده و هم دیگران را به این مشارکت و رأی دادن به پزشکیان دعوت نماییم.
البته نا امیدی و بی عملی ناشی از آن نقطه ضعف اصلی امروز ما و همه آزادیخواهان و عدالتطلبان ملی است و باید برای آن چاره ای کارساز اندیشید ولی به گمان من ایجاد امیدهای بی پشتوانه و بی بنیاد حاصلی جز نا امیدی و یأس بیشتر نخواهد داشت. تجربه انتخاب مأیوس کننده روحانی در سالهای ۹۲ و ۹۶ و شور و هیجان آفرینی های بی بنیاد جنبش مهسا ضرورت پرهیز از تکرار مکررات را ایجاب میکند. به نظر اینجانب این که هر از چندگاهی منتظر فراهم شدن امکانی مهندسی شده برای حضور اصلاحطلبان در قدرت باشیم و دلخوشی به اینکه با حضور ایشان در قدرت امکان فعالیتهای توسعه گرایانه بیشتر شود نقش آفرینی ای واکنشی است و تفاوتی با بی عملی ندارد. به جای آن لازم است تمرکز فعالیتهای خود را بر اصلاح و انسجام اپوزیسیون بگذاریم که البته کاری است زمانبر و پر چالش ولی اصولی و معنادار. این استراتژی نیاز به گفتگوهای بیشتری دارد .
بر اساس مطالب فوق به نظر اینجانب حتی اگر بخشی از نیروهای ملی و مذهبی متقاعد شده اند که حضور پزشکیان در پست ریاست جمهوری در مجموع موجب تقویت موضع ملی است و می خواهند در انتخابات شرکت نمایند به دلیل ریسک بالایی که این کار در تضعیف رابطه ایشان با بدنه جامعه خواهد گذاشت آن را اعلان و تبلیغ ننموده و حمایت علنی نکنند. اعلام حمایت بخصوص اگر بخوبی توضیح و تشریح نشود و همراه با تبری جستن از فساد نظام نباشد و بی توقع و بدون مطالبه امتیازهای متقابل از اصلاحطلبان باشد موجب قطع ارتباط با جامعه زخم خورده و خشمگین و تضعیف اعتباری خواهد شد که از ضروریات وجودی یک نیروی سیاسی برای چانه زنی های تحول طلبانه است. در اینجا ذکر این حقیقت لازم است که اگر مهندس سحابی در سال ۸۴ آبرو و اعتبار خود را صادقانه و عاقلانه صرف حمایت از هاشمی در برابر احمدی نژاد کرد، در شرایطی بود که مقام ریاست جمهوری در آن برهه هنوز قدرت مؤثری در نظام محسوب می شد و حضور شخصی با ویژگی های هاشمی درآن منصب به طور کاملا معنی دار و مؤثری متفاوت از احمدی نژاد بود و سرنوشت کشور را تغییر می داد. چنین تفاوت مؤثری امروز بین پزشکیان و قالیباف نیست.