ملی مذهبی _ ابوالفضل قدیانی، با تجربه سالهای متمادی زندان افتخار گرانبهایی است که چونان ستارهای در آسمان تیرهی استبداد ایران میدرخشد، قدیانی نماد ایستادگی و مقاومتی است که رمز امید و پیروزی آزادیخواهان در برابر خودکامگی است.
او با بیش از هشتاد سال سن، با اراده ای مستحکم و عزمی پولادین، در برابر نظام خودکامه ایستاده و با ایستادگی بیبدیل، راه دموکراسی و آزادی را نشان داده است.
بازداشت و به زندان انداختن قدیانی ،آن هم در چنین سنی، نه نشانهی اقتدار حاکمان، بلکه گواهی بر زبونی و ناتوانی آنهاست.
این پیر آزادیخواه، که مبلغ مبارزهی بدون خشونت در برابر استبداد است، با شهامت بیمانندش نشان داده که حتی دیوارهای زندان نیز نمیتوانند صدای حقطلبانهی او را خاموش کنند.
این ستم، حکایت از قدرت پوشالی زمامدارانی دارد که تاب شنیدن هیچ صدای مخالفی را ندارند و پاسخ هر کنش مخالف را با تهدید، زندان، ارعاب و حتی اعدام میدهند.
سالهای طولانی زندان و سختی، نه تنها روح قدیانی را نشکسته، بلکه او را به مثابه کوهی استوار، در برابر طوفان ستم ساخته است.
هر لحظه از مقاومت قدیانی ، هر کلمه از نقدهای صریح و بیپروایش این مرد بزرگ ، گواهی است بر این باور که ایستادگی و مقاومت مدنی ،تنها راه رهایی و رسیدن به آزادی است.
ابوالفضل قدیانی با منش والای خود، که ریشه در آگاهی سیاسی و تعهد به آرمانهای انسانی دارد، نشان داده که مبارزه با دیکتاتوری، نیازمند شجاعت مدنی و آگاهی روشن است.
او با پایداریاش، الهامبخش نسلی است که رویای ایرانی آزاد و دموکراتیک را در سر میپرورانند؛ ایرانی که در آن هیچ زندانی سیاسی نباشد و هیچ صدایی به جرم حقگویی خاموش نشود.
ایران امروز، در آستانهی تحولی بزرگ، بیش از هر زمان به انسانهای مقاوم و آزادیخواهی چون قدیانی نیاز دارد؛ انسانی بغایت شرافتمند که یکه و تنها در برابر فساد سیاسی ،استبداد و ستم ایستاده و با هر نفس و با هر کنش، درس شجاعت و امید میدهد.
در تجربیات سیاسی کشورهای مخالف دیکتاتوری، ایستادگی مدنی،شجاعت و پایداری همواره کلید پیروزی بوده است.
ابوالفضل قدیانی، به نمادی از مقاومت برای تحقق ارزشها دموکراتیک بدل شده و با زندگی و مبارزهاش، به ما آموخته که مقاومت، نه تنها یک انتخاب، بلکه وظیفهای انسانی است.
با این حال این تصویر از ابوالفضل قدیانی که دغدغه آزادی و دموکراسی دارد با گذراندن هشت دهه از عمر خود همچنان در بند باشد ؛قلب هر انسان آزاده ای را میفشارد و اشک را به چشم همه دغدغه مندان به ایران آزاد و سربلند میآورد.
چگونه میتوان پذیرفت که مردی در این سن و سال، که باید در آرامش و احترام زیست کند، به جرم سخن حق در زندان باشد؟
این ظلم، نه تنها بیعدالتی، بلکه شرمی ابدی برای عاملان و آمران چنین سیاست گذاری های تنگ نظرانه و انسدادی است.
راه نجات ایران، جز در برقراری آزادیهای سیاسی، رهایی همهی زندانیان سیاسی، ایجاد فضای باز سیاسی و رفتن به سوی تأسیسی نوین نمیگذرد. تأسیسی که منبع مشروعیت آن، ارادهی مردم باشد؛ روزی که هیچ انسانی به جرم مخالفت با قدرت، اسیر دیوارهای زندان نشود. آن روز، روزی است که دیگر هیچ شهروندی که دغدغه اش ایرانی آزاد و سربلند است ؛در بند نخواهد بود و ایران، در سایهی آزادی و دموکراسی ، نفسی تازه خواهد کشید.
ابوالفضل قدیانی، با مبارزهی خستگیناپذیرش، ما را به سوی آن سپیدهدم رهنمون میکند؛ سپیدهدمی که در آن، قلبهای شکسته از ستم، با امید و آزادی التیام مییابد.
به امید ایرانی آزاد و دموکراتیک