احمدرضا حائری / زندان قزلحصار

عصبانیم از قلدری شما که زندگی ملتی را گروگان گرفته!

ملی مذهبی _ ۱۹ آبان ۱۴۰۳ خبر افزایش حکم حبس احمدرضا حائری به شش سال و سه ماه حبس منتشر شد. این حکم از سوی دادگاه انقلاب به مدت یک‌ سال در راستای ایجاد اخلال در روند اعاده دادرسی و جلوگیری از آزادی احتمالی این فعال حقوق بشر پنهان شده بود. نامه این زندانی سیاسی در ارتباط با این حکم تازه را در ادامه خواهید خواند.

دیوان عالی حکم سه سال و هشت ماه زندانم را که دو سال پیش شعبه ۲۶ صادر و عباسعلی خوزان در شعبه ۳۶ تجدیدنظر تایید کرده را نقض کرده بود، و پرونده برای رسیدگی مجدد و احتمالا آزادی موقتم با وثیقه به شعبه ۲۱ تجدیدنظر رفته بود.

شب‌ها در زندان، داخل اتاق دو در یک‌ونیم متری که «قبر زندگان»‌ش می‌خوانم، بار عشق به همسرم و دخترکم «هستی»، عشق به پدرم و مادرم و عشق به زندگی ضریب می‌خورد و صدها برابر می‌شود و قرار را از دل و خواب را از چشمانم می‌رباید.

اما این اواخر با نقض حکم ظالمانه، فکر به آزادی و اینکه پس از یک‌ونیم سال دوری، به خانه برگردم و بروم پیش دخترکم و به تلافی غصه ۶۰۰ روز دوری، ساعت‌ها در آغوشش گرفته و برایش قصه بخوانم قلبم را جلا می‌دهد و چشمم دیگر کمتر متوجه دیوارهای این «قبر زندگان» و نزدیکی غریب‌شان به هم می‌شود.

در چنین حالاتی بودم که وکلا خبر آوردند، شعبه ۲۱ اعاده را رد کرده است!

چرا؟

چون یک سال پیش وقتی شعبه یک اجرای احکام دادسرای امنیت حکم ۹۱ روز زندان (شکایت سازمان زندان‌ها به دلیل اینکه مرگ زنده یاد ساسان نیک‌نفس و امیرحسین حاتمی در زندان را «قتل سیستماتیک» نامیده بودم) را برای ادغام با حکم اصلی نزد شعبه ۳۶ می‌فرستد، این شعبه به‌ جای ادغام دو حکم، هر دو را باطل کرده و با افزودن ۲۰ماه حکم زندان در مجموع، حکم تازه‌ای صادر می‌کند. (متن حکم پیوست است)

سه سال و هشت ماه حبس اقدام علیه امنیت ملی می‌شود چهار سال؛ هشت ماه حبس تبلیغ! می‌شود یک سال، ۹۱ روز حبس نشر اکاذیب! نیز می‌شود ۱۵ ماه زندان!

تاریخ صدور حکم جدید کی بوده؟

۱۵ مهر ۱۴۰۱، یعنی درست چهار روز پس از انتشار نامه سرگشاده من به محسنی اژه‌ای رئیس عدلیه! که در جایی از آن نوشته بودم:

حکم یک خطی شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب که بر اساس آن این‌جانب به چهار سال و چهار ماه زندان محکوم شده‌ام، از مصادیق بارز  آپارتاید قضایی است. حکمی شرم‌آور که به صراحت حق آزادی بیان و آزادی قلم را به سخره گرفته و مصاحبه‌ها و نوشتن نامه سرگشاده به گزارشگران سازمان ملل را مصادیق عمل مجرمانه دانسته است!

بله!

به همین سادگی!

 آقای عباسعلی خوزان در شعبه ۳۶ از فرط عصبانیت بابت اینکه حکمش را «شرم‌آور» خوانده‌ بودم، ۲۰ ماه حکم اضافه برایم برید! و از آن بدتر در عملی غیرقانونی به مدت یک سال یعنی از مهر پارسال تا همین چند روز پیش حکم فراقضایی و کینه‌ورزانه خود را از من، دو وکیل محترم و حتی قضات دیوان عالی کشور پنهان می‌دارد! تا اگر احیانا رای «بی‌پایه و اساس» قبلی‌اش در دیوان نقض شد؛ با توجه به عدم اطلاع وکلا و دیوان از رای تازه، روند اعاده دادرسی مختل و مانعی ایجاد کند بر سر راه آزادی من!، البته در مسیر انجام این تخلف و رفتار غیرقانونی و تحقق این هدف از یاری شعبه یک اجرای احکام دادسرای امنیت نیز بهره‌مند می‌شود که رای آخر پرونده یک سال در خفا بماند!

بله!

 به همین سادگی!

گوئی نه چیزی به نام قانون وجود دارد و نه دستگاه عریض و طویلی به نام قوه قضائیه! زورشان می‌رسد که همه موازین قانونی و انسانی را نادیده بگیرند و می‌گیرند!

بسیار عصبانی هستم، در داخل بند رفقای هم‌بندیم که ۴۱ هفته است سه‌شنبه‌ها همراه با هم علیه «اعدام» دست به اعتصاب غذا می‌زنیم، دلایل اصلی عصبانیتم را می‌دانندِ اما رفیقی شفیق تلفنی می‌گوید:

مجموع حکمت الان شش سال و سه ماه است اما اشد‌ش که چهار سال است قابل اجراست و….!

می‌گویم:

«برادر! من برای خودم و بی‌قانونی که در حق‌ام  شده و مانع از آزادی احتمالی‌ام شده ناراحت نیستم! عصبانیتم بابت این است که وقتی با ما که خبری از حال و روزمان به بیرون از این زندان می‌رود، چنین بی‌پروا رفتار می‌کنند و حقوق‌مان را نادیده می‌گیرند، گویی که «شهر هرت است» این مملکت! وای به حال آن‌ها که بی نام و نشانی در دست این‌ها اسیر می‌شوند.

من عصبانی‌ام برای حکم اعدام «عیدو؛ سلیمان‌ و عبدالغنی شه‌بخش و عبدالرحیم گرگیج که الان اجرای‌شان به شعبه یک دادسرای امنیت ابلاغ شده!

من عصبانی‌ام برای وضعیت چهار هموطن عربی که در اهواز به اعدام محکوم شده و چندین روز است به انفرادی منتقل شده‌ و هیچ خبری از آن‌ها نیست.

من عصبانی‌ام از دادگاه بچه‌های اکباتان که پشت درهای بسته برگزار شده و بیش‌تر به قرعه‌کشی می‌ماند که در آن گردن انسانی را انتخاب می‌کنند برای به دار کشیدن!»

من عصبانیم از «عزرائیل دادگاه انقلاب‌تان» و احکام مرگی که هر روزه امضا می‌کند! عصبانیم از اینکه طرف با امضای چند هزار حکم مرگ در دو دهه اخیر، چنان «نظام‌تان» را نمک‌گیر کرده که هیچ‌کدام از خودتان نیز حتی اگر به ستمش واقف شوید دیگر جسارت ندارید به بی‌داد این موتور محرکه «ماشین اعدام» در لباس قاضی معترض شوید!

عصبانیم از اینکه کسی نمی‌گوید: «وقتی وریشه مرادی را پنج ماه با نگهداری در سلول انفرادی اطلاعات سنندج شکنجه دادید، دیگر نام این روند، «دادرسی منصفانه» نیست؛ حتی اگر به‌جای «صلواتی» قاضی منصفی به پرونده رسیدگی کند.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله