ملی مذهبی _ از طرف رسانه “ایران فردا” و با لطف، مکلف شدم نوشتاری برای دکتر سعید مدنی جامعه شناس عالم و عامل به قلم آورم. به عنوان یک تاریخ شناس کوچک دیباچه را با “ادوارد هالت کار” نویسنده سترگ “تاریخ چیست” شروع می کنم تا باور کنم اگر مطالعات عمیق سعید مدنی در تاریخ معاصر ایران نبود این جامعه شناس زندانی آنقدر “خوش تفهیم و تفهم” نمی بود. اچ. کار نوشته است:«تاریخ به هر دو مفهوم آن، هم امور واقع گذشته و هم پژوهش مورخ، فرآیندی اجتماعی است که افراد در آن به عنوان موجودات اجتماعی درگیرند. عمل کنش و واکنش متقابل تاریخ و واقعیاتش … گفت و شنودی است میان جامعه امروز و جامعه دیروز.
… گذشته را در پرتو نور حال میتوان فهمید و زمان حال را فقط در پرتو نور گذشته. قادر ساختن بشر به درک جامعهٔ گذشته و افزایش استیلای او بر جامعهٔ کنونی، وظایف دوگانهٔ مورخ است». حقیر این وظیفه دوگانه را بر عهدهٔ جامعه شناس هم میدانم، زیرا اگر غیر از آن باشد، نه “جامعه شناسی تاریخی” و نه “تاریخ اجتماعی” قابل تعریف است. به علاوه، همزادی و برادری دو دیسیپلین “تاریخ” و “جامعه شناسی” که دغدغهٔ اصلی آنالیست هاست از این رهیافت معنا دارد.
دکتر سعید مدنی جامعه شناس “آسیب ها” هنوز “مجهول القدر” است به رغم همه مقاومت های مردانه اش و کمپین های بزرگ حمایت از آن فرزانه. این کمینه با گفتار و نوشتارهای او انس و الفت داشت و آن ها را تعقیب می کرد و به علت تمرکز بر “تاریخ اجتماعی” به صورت غیرمستقیم شاگردش بودم. در آخرین ترخیص او در مرداد ۱۴۰۳ اولین بار بود که او را در آغوش گرفتم، محله دربند-خانهٔ شرف-. نجابت اش اولین صفت او بود که آغوشم را گرم کرد و باور دارم مثل صائب تبریزی که:
“همین نجابت ذاتی است آنچه محترم است”.
دکتر سعید مدنی خوب فهمیده بود این دغدغه “اشتفان تسوایگ” نویسنده اتریشی در کتاب “وجدان بیدار” را: “بگذار دیگران طور دیگری بیندیشند، من بر این باورنیستم که چارچوب تکلیف ما چندان تنگ باشد که بتوان پس از هر موعظه دست بر زانو نهاد و نشستآن سان که گویا تکلیفمان را به جا آورده ایم”. استاد مدنی این است.
جامعه ایرانی هنوز او را نشناخته است. یکی از ویژگی های ذهن سیال و قلم سحار او تولید گفتمان های نودر دیسیپلین جامعه شناسی است. شاید خوانندگان بپرسند کدام گفتمان؟. در ارزیابی بنده، مثلا “مبارزه خشونت پرهیز” را ذیل جنبش های اجتماعی کسی بهتر از او برای نخبگان تفهیم نکرد.
کتب “علیه خشونت”، “جنبش های اجتماعی” و گفتگوهای ایشان با فرهیخته عزیز-“حسین آقا رزاق”_ راا اگر بخوانیم این سنجه احراز می شود. یکی از برداشت های نوین دکتر مدنی را از قلم زیبا و دقیق “فاطمه گوارایی” نقل می کنم:
«او معتقد است دفاع از “خشونت دفاعی”یا “خشونت دموکراتیک” به دلیل مبهم بودن خود میتواند به خشونت محض تبدیل شود. زیرا تجربه جنبشهای اجتماعی نشان داده که اگر خشونت بیقید و شرط نفی نشود، میتواند به سرعت ابعاد گسترده و غیرقابلکنترلی پیدا کند و در نهایت به تشدید اعمال خشونت از سوی قدرت سرکوبگر نظامهای سیاسی منجر شود.».
بیان زیبای خودش در “علیه اعدام”که یکی از بزرگترین مسائل امروز جامعه مدنی و کمپین بزرگی است، از این نوع و بدیع است:
«تمام نظامهای اقتدارگرا بدون استثنا، عطش سیراب ناشدنی به اعدام، به ویژه قتل جوانان و به طور خاص معترضان به وضع موجود را دارند. آنها در پس این فوران خشونت و قتل فرزندان ملت به دنبال چه هستند؟ کدام آینده تیره تر از آنچه برای ملت ایران رقم زدهاند را در این دریای خون تدارک دیدهاند؟ امنیت مردم، صلح و دوستی، کدامیک از مرزهای حکومت مستبد را در آسمان و زمین تهدید میکند که با هر اعدام در پی برهم زدن آن هستند و ناامنی و احساس تهدید، خشونت و مرگ را در میان ملتها میگسترند؟
ملتها همواره داغدارند؛ آنها روزها ، هفتهها، ماهها و سالها، اجساد خونین جوانانشان را در هر گوشهای از سرزمینشان بدرقه میکنند، مادران خون میگریند و قامت پدران شکسته و خمیده و خمیدهتر میشود تا قدری از عطش حاکم را به قدرت و تسلط بیشتر بر مردمان بکاهد.
اما فارغ از ظاهر اقتدارگونه قدرتهای حاکمه منبعث از اعدام، در پس هر اعدام، ترسی تمام ناشدنی وجود دارد. جباران برای فرونشاندن ترس از به چالش کشیده شدن قدرتشان و برای حفظ و تجدید قوای روحیه ملازمانشان، اعدام میکنند. زیرا امید به حکمرانی بر دل و قلب مردم را به کلی از دست دادهاند و تداوم قدرت نامشروعشان را بر ترس مردم پیریزی میکنند.» در باره جنبش مهسا، مدنی باور داد آن خیزش زنده است و به رغم سکوت موقت آن، جنبش پیوسته ای است. زیاد محتمل است اکنون که جنبش مهسا که سنگر حجاب اجباری را در هم شکسته (البته به کمک شریفانه و نجیبانه رئیس جمهور) با اکثر مطلق تحلیلگران سیاسی- اجتماعی همدل است.
یاد عبارتی از سخن او در همایش “برای نجات ایران” افتادم که استدلال می کرد انقلاب “زن، زندگی، آزادی” دوباره قد خواهد کشید و آرزوی حجابی دختران محقق خواهد شد.
این انعکاس صدای فرودستان (به تعبیر حبیب الله پیمان) از اولین کنشگران اجتماعی بود که قانون “حمایت از خانواده و جوانی جمعیت” را یک “مهندسی فرهنگی” و نوعی گرایش فاشیستی دانست که در پی شکل دادن به جامعه مطابق نگرش و بینش خود است. اولین دفعه که ترکیب “مهندسی فرهنگی” به کار رفت در عصر دولت اصلاحات بود که یکی از دانشجویان سابق “پیرو خط امام” یا همان تصرف کنندگان سفارت آمریکا، طرحی را در باره “تهاجم فرهنگی” ارائه داد. و بعدها نیز بدون ادراک صحیحی از آن ترکیب، مدام تکرار می شد. البته با شناختی که از زیرکی آن دانشجوی متصرف(می توانید بخوانید اشغال) دارم یک نوع “سرکار گذاشتن” بود. از دکتر مدنی دور نشوم. این جامعه شناس زندانی باور دارد:
«نظام حکمرانی در ایران در جایگاهی نیست که بتواند با اقتدار یک الگوی فرهنگی را بر جامعه تحمیل کند، فارغ از اینکه اگر هم میتوانست باز این کار، کاری بود که هم با مبانی دینی که تاکید بر اراده و عزت و شرف انسان دارد مغایرت داشت و هم از جهت سیاسی و اجتماعی نوعی نگاه ابزاری به جامعه بود.» رهیافت دیگر او در باره تعبیر “اصلاحات جامعه محور” است که قبل از ایشان از کسی نخوانده بودم.
«اصلاحات جامعه محور عبارت مبهم و احتمالاً بههمان اندازه مهمّی است که اخیراً در ادبیات سیاسی و نیز درمیان گروههای سیاسی ایران مورد استفاده قرار میگیرد. در واقع هم اصلاح و اصلاحات و هم جامعه محوری متضمن مفاهیم متنوعی هستند که بر ابهام ” اصلاحات جامعه محور” میافزایند. با توجه به تاکید نیروهای سیاسی بر کاربرد چنین عبارت مبهمی شایسته است تا این مفهوم از سوی آنان تبیین و تدقیق شود.
در اینجا برخی از این ابهامات توضیح داده میشود:
۱- به کارگیری یک مفهوم مستلزم تعیین جایگاه آن به عنوان سیاست، برنامه ، استراتژی یا تاکتیک است. در ادبیاتِ به کار گرفته شده در این زمینه، روشن نیست ترکیب”اصلاحات جامعه محور” کجا قرار دارد. تعیین جایگاه در قالب سیاست جدید ، برنامه یا استراتژی بلافاصله سئوالات جدیدی را مطرح میکند که در ادامه توضیح داده خواهد شد.
۲- اتخاذ “اصلاحات جامعه محور” به مثابه سیاست، برنامه یا استراتژیِ جدید، محتملاً به معنای چرخش در مواضع پیشین نیز خواهدبود، در اینصورت لازمخواهدبود، واضعان این ترکیب با روشن کردن نقد خود نسبت به مواضع پیشین،نشان دهند براساس چه ارزیابی و سنجشی، مفهوم جدیدی را جایگزین سیاست، استراتژی یا برنامه گذشته کردهاند.»
کتاب “ضرورت مبارزه با پدیدهٔ فقرو نابرابری در ایران” سعید مدنی که در زندان نوشته از خواندنیها ی پر بار اوست.
رساترین گفتمان مذکور در سوره قریش که در آن انسان را به بندگی خدایی دعوت میکند که پیشاپیش امنیت و غذا را به همان انسان عطا کرده است: “فليعبدوا رب هذا البيت / الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف”. به معنای صریح، خداوند اصرار دارد ایمان و عقیده را امری ثانوی معرفی کند، ضمن آن که وظیفه آفریدگاری خود را کتمان نمیکند.