وقتی اساس کار یعنی «توانمندسازیِ بنگاههای در معرض سقوط» توسط دولت بهطور کامل نادیده گرفته شده است، وعدههای مسئولان برای پرداخت دو یا سه ماه حقوق کارگران یا پرداخت موضعی و مقطعیِ حق بیمهی آنها نمیتواند بنگاهایی مانند هپکو یا هفتتپه را به رونق و شکوفایی برساند؛ دولت اگر نمیخواهد خود اداره این کارخانجات مادر را در اختیار داشته باشد، چرا به احیای بخش تعاونی در اقتصاد نمیاندیشد؛ مگر «خصوصیسازی به هر قیمتی» تکلیف قانون اساسی است؟!
اگر عدد ۴ هزار نفر را برای کودکان زباله گرد مبنا قرار دهیم، باید بپرسیم که برای چه تعداد از آنها، ابلاغیه شهردار تهران و تماس های احتمالی مردمی با ۱۳۷ می تواند مانع زباله گردی و خطر کردن شود؟ آیا اگر ابلاغیه شهردار تهران در روزهای پایانی خردادماه چاره ساز و موثر بود، باید در نیمه مردادماه هنوز شاهد کودکانی باشیم که در خیابانها مشغول زباله گردی هستند؟!
1399/05/16
در نیمه دوم سال، کارگران قادر به خرید کدام مواد خوراکی نخواهند بود؟!
به نظر میرسد با بحرانی شدن اقتصاد و صعود نرخ تورم، دولت قصد دارد از سطح مطالبات عامه مردم به خصوص کارگران و فرودستان بکاهد؛ اگر کارگران تا سال قبل و سالهای قبلتر به دنبال احیای تعاونیهای مسکن و مشارکت در تعاونی برای خانهدار شدن بودند، حالا باید برای وام ۵۰ میلیون تومانی ودیعه مسکن ثبتنام کنند و منتظر بمانند که آیا این وامِ ناکارآمد، به آنها تعلق میگیرد یا نه!
سودجویی گروههای خاص از گران شدن دلار (به صورت مستقیم و غیرمستقیم) یک وجه قضیه است و متضرر شدن قاطبهی مردم یعنی طبقه کارگر از تورم هولناک کالاهای اساسی وجهی دیگر. کارگران دیگر حتی قادر به تامین ابتداییترین نیازهای خانوار نیستند؛ برای نمونه لبنیات بعد از گرانی ۳۰ درصدی اخیر در حال حذف شدن از سفرههای مردم است و کارگران دیگر قادر نیستند شیر و ماست و لبنیات بخرند. در این شرایط دشوار، تمام چراغهای قرمز معیشتی روشن شده است و همهی آژیرها به صدا درآمده است.