صبح امروز (چهارشنبه) پاسپورت پرستو فروهر توسط ماموران فرودگاه توقیف شد. فرزند داریوش و پروانه فروهر هر سال در آستانه یکم آذر سالگرد قتل پدر و مادر خود به ایران سفر می کند اما طی سالهای اخیر ماموران امنیتی از برگزاری مراسم بزرگداشت آنها ممانعت بعمل می آورند.
پرستو فروهر با تایید خبر توقیف پاسپورتش در فرودگاه به سایت ملی‑ مذهبی می گوید: “گذرنامه ام را در زمان ورود به ایران گرفتند و در هر صورت در طی این سالهای گذشته چندین بار چنین اتفاقی افتاده و در فرودگاه گذرنامه را گرفته اند و یک برگه احضارییه ای برای مراجعه به اداره گذرنامه داده اند. مکانی هم که این بار باید مراجعه کنم یک مکان جدیدی است و تا به حال به آنجا نرفته ام.”
وی با بیان اینکه علتی برای توقیف توضیح نداده اند، می افزاید: “متاسفانه در چنین برخوردهایی همیشه در پاسخ ما می گویند که به آنها دستور داده شده و توضیح بیشتری نمی دهند و می گویند توضیحات را در جلسه ای که در هفتم آذر ماه باید بروم خواهند گفت. طی هشت سال اخیر برگزاری مراسم یادبود را ممنوع اعلام کرده اند و این فشارها و ممنوعیت ها بصورت صعودی افزایش یافته است. گرفتن پاسپورت و احضارها و ابلاغ ممنوعیت برگزاری مراسم همراه با تهدیدهایی که اگر چنین کنید چنین و چنان خواهد شد و ….”
پرستو فروهر پیش از سفر به تهران در صفحه فیس بوک خود نوشته بود که به سنت هرساله امسال نیز در آستانه آذرماه به ایران سفر خواهم کرد تا سالروز قتل پدر و مادرم را در خانهشان به سر کنم٬ اگرچه در طی هشت سال گذشته برگزاری مراسم بزرگداشت بر ما بستگان آن دو عزیز ممنوع بوده است. ممنوعیتی که با حضور سنگین نیروهای انتظامی و امنیتی و تحمیل شرایط قرنطینه بر خانه پدر و مادرم اعمال شده است.
پرستو فروهر در پاسخ به این سوال که آیا امسال نیز طبق سنوات گذشته برای برگزاری مراسم بزرگداشت با ممانعت هایی مواجه هستید می گوید: “همانند هشت سال گذشته امسال هم شواهدی است که نشان از ممنوعیت مراسم دارد. از جمله توقیف پاسپورت اما هنوز بصورت رسمی به من ابلاغ نشده است. البته باید اشاره کنم که از همان ابتدا برگزاری مراسم بزرگداشت برای پدر و مادرم همراه با مشکلاتی بوده است. در همان سالهای اولیه هم که اجازه برگزاری مراسم را داشتیم همراه با دستگیری و حمله شرکت کنندگان و حتی زخمی شدن چند تن بوده است.”
وی ادامه می دهد: “مراسم بزرگداشت قتل پدر و مادرم در همان روز یکم آذر که این فاجعه اتفاق افتاد برگزار خواهد شد. محل آن هم همانند سالهای گذشته در خانه و قتلگاه آن دو عزیز در خیابان هدایت در قلب شهر تهران خواهد بود. جایی که سالها در آنجا زندگی کردند و برای ایران تلاش کردند و نهایتا به آن شکل تلخ به قتل رسیدند. قاعدتا برای برگزاری مراسم در محدوده خانه هم نیاز به مجوز نداریم اما نیروهای امنیتی و انتظامی شرایط استثنایی در مورد برگزاری این مراسم اعلام کردند و ممنوعیتش را به من ابلاغ کردند، حالا پیگیر هستم…”
در تاریخ یکم آذر ماه سال 77 داریوش فروهر به همراه همسر خود پروانه اسکندری در منزل مسکونی خود به شکل فجیعی با ضربات چاقو به قتل رسیدند. به فاصله چند روز در روزهای 12 و 18 همان ماه جسد دو نویسنده دگراندیش با نامهای محمد مختاری و محمد جعفر پوینده در جاده های اطراف شهر پیدا شد. این قتلها بازتابهای گسترده ای در داخل و خارج از کشور بدنبال داشت و مهمترین اتفاقی بود که دولت اصلاحات خاتمی را در تمام هشت سال با بحران مواجه ساخت. پس از مدتی وزارت اطلاعات در بیانیه ای قتل های سیاسی را بر عهده گرفت و سعید امامی بعنوان یکی از چهار عامل قتل های زنجیره ای معرفی شد که پس از مدتی در زندان بطرز مشکوکی کشته شد.
دادگاه متهمان قتلهای زنجیرهای بدون حضور خانوادهٔ مقتولان و وکلای آنها به صورت غیرعلنی تشکیل شد. از میان 23 متهمی که بنابر اعلام مقام های قضایی در این پرونده بازداشت شدند، دادسرای نظامی تهران برای 18 نفر کیفرخواست صادر کرد.
ناصر زرافشان،احمد بشیری و شیرین عبادی در پرونده قتل های زنجیره ای وکالت اولیای دم محمدجعفر پوينده،محمد مختارى و فروهرها را بر عهده داشتند. اما تنها چند هفته قبل از برگزاری دادگاه به آنها اجازه داده شد تا بخش هایی از پرونده را با حضور در سازمان قضایی نیروهای مسلح مطالعه کنند. پس از آن ناصر زرافشان وکیل خانواده مقتولان قتل های زنجیره ای در اواخر آذر 79 نزدیک به 10 روز قبل از برگزاری دادگاه متهمان این پرونده به اتهام”افشای اسرار پرونده و تشويش اذهان عمومی” بازداشت شد.
سه روز پیش از برگزاری دادگاه خانواده داریوش و پروانه فروهر،محمد مختاری و محمد جعفر پوینده تاکید کردند که به دلیل”عدم رفع نقص پرونده” و”عدم معرفی آمران اصلی” دادگاه را تحریم کرده اند.
مطبوعات اصلاح طلب در همان ماههای آغازین این جنایت تلاش زیادی برای افشای قتل های زنجیره ای انجام دادند و عاقبت یکسال بعد ، روزنامه سلام به دلیل افشای بخشی دیگری از سناریوی طراحان قتل های زنجیره ای توقیف شد. پس ازآن اعتراضات دانشجویی در اعتراض به بسته شدن روزنامه سلام شکل گرفت و به واقعه 18 تیر ختم شد و مطبوعات هم به گونه فله ای توقیف شدند.
اما با گذشت چهارده سال از قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری و عدم معرفی آمران و عاملان این جنایت که زنجیرهای از قتلهای دگراندیشان و آزادی خواهان بود هنوز این پرونده در افکار عمومی باقی مانده است.
پرستو فروهر با تاکید بر اینکه در گفتگو ها و نوشته ها می بینیم که مسئله این قتلها بعنوان یک کتاب باز در اذهان عمومی است، خاطرنشان می کند: “امید من و دیگر بازماندگان این قربانیان عزیز این است که این حساسیت همچنان زنده بماند. به همین دلیل ما تلاش می کنیم این مسئله در زیر فشارها به فراموشی سپرده نشود و شرایطی ایجاد گردد که این پرونده دوباره باز شود و مورد دادرسی عادلانه قرار گیرد.”
پرستو فروهر دو کتاب با عناوین “سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند” به زبان آلمانی و “بخوان به نام ایران” به زبان فارسی منتشر کرده است. او در این کتابها سعی کرده با یک نگاه و روایت شخصی، خواننده را با عمق فاجعه ای که در ایران بر سر دگراندیشان می آید آشنا کند.
او به برجسته ترین ویژگی پدر و مادرش “تعهد به ایران و مردم ایران” اشاره کرده و تصریح می کند: “بخاطر همین ویژگی من نام کتاب اخیرم را “بخوان بنام ایران” انتخاب کردم. در کتاب هایی که نوشتم سعی کردم تا آنچه که سانسور و جو خفقان باعث شد که بسیاری از افراد ندانند که چه تلاش پیگیری در خانه فروهرها انجام شد را نشان دهم و علی رغم تمام آن تلخی شکست و یاس و اینکه چگونه بدنبال آن امید و ایستادگی زاییده شد. تلاشم این بوده که اینها را از زاویه نگاه خودم بازگو کنم.”
وی ادامه می دهد: “برداشت من این است که شاید بسیاری از آدمها امکان و جسارت این را نداشته باشند که لب به اعتراض بگشایند اما این اعتراض وجود دارد. این را در برخوردهای مختلف می شود شنید و حس کرد. این در واقع تصویر امروز ایران است. به هر صورت در شرایط کنونی هر کسی به نوعی در یک لاکی از انزوا دارد با این شرایط کلنجار می رود. آنچه که مهم است این است که ما تداومی از راههای مختلف ایجاد کنیم. از راه گفت و گوها و از طریق امکاناتی که وجود دارد مسئله یادآوری شود.”
داریوش فروهر مبارز سیاسی بود که به عشق ایرانی آزاد زندگی کرد و در این راه هزینه های زیادی پرداخت. او پس از کودتای بیست و هشت مرداد چهارده سال را در زندان سپری کرد. با آغاز انقلاب اسلامی ایران در سال 57 وی به صف حامیان خمینی پیوست و پس از آن در دولت مهدی بازرگان وزیر کار شد. اما در سال 59 به صف منتقدین نظام پیوست و در اعتراض به عملکرد حاکمان در سال شصت به زندان افتاد و شش ماه را در حبس گذراند.
پرستو فروهر در این زمینه می گوید: “بعد از خرداد شصت و موج سرکوبی که در جامعه بوجود آمد بسیاری از کسانی که به آن شیوه های خشن نقد داشتند، یا زندانی شدند و یا مجبور به ترک ایران شدند. ما با یک نقطه عطف بسیار سنگینی در بهار شصت مواجه هستیم که روند حرکت اجتماعی را کاملا تغییر می دهد. در آن دوره فشار، اعتراضات سیاسی پدر و مادرم و حزبی که در آن عضو بودند باعث شد که بسیاری از فعالان سیاسی بازداشت شوند از جمله پدر من. در آن دوره اصلا دادگاهی تشکیل نمی شد و محاکمه ای وجود نداشت. یکی از مسئولان آن دوره گفته بود که هیچ وکیلی حاضر نیست از این متهمین دفاع کند درصورتی که فشار آنچنان زیاد بود که دادگاهی برای آنها شکل نگرفت.”
وی در پایان به حس درد مشترک خود با خانواده بزرگ زندانیان سیاسی اشاره کرده و بیان می کند: “پدر من چهارده سال از زندگی خود را در دوره های مختلف در زندان بسر برده است و من بخش بزرگی از زندگی ام را در زندان با پدر ملاقات کردم. این تجربه و درد مشترکی است که الان در ارتباط با خانواده زندانیان سیاسی می بینم. نسرین ستوده عزیزی که الان در زندان حتی نمی تواند فرزندانش را در آغوش بکشد. یک برداشت تلخ است مثل اینکه یک تله ای وجود دارد که در نسل های متوالی این تله را دور می زنند. تله استبداد و فشار بر روی چنین سرنوشت هایی…”