نسلی با نگاه متفاوت به نابرابری جنسیتی

هشت مارس و نسل زد

ملی مذهبی _ نسل زد! همین دو کلمه کافی‌ است تا فکر کنیم با نسلی مواجهیم که همگی مجموعه‌ای از خصوصیات مشترک را دارند. در حالی‌که راه پیدا کردن به دل آن‌ها، جهانی متناقض را نمایان می‌کند که شرایط و محیط زندگی‌شان با تجربه‌های مختلفی که داشته‌اند، آن‌ها را مثل هر نسلی دیگر متفاوت از یکدیگر کرده است. نسلی که متولدان بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ را شامل می‌شود. در ایران، پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» و ظهور نسلی جسور که در پی زندگی معمولی بودند و نه به‌دنبال آرمان‌های مبارزاتی نسل‌های پیشین، عبارت «نسل زد» در اذهان عمومی پررنگ‌ شد و به ادبیات سیاسی اجتماعی کنش‌گران هم راه یافت.

 اما آیا در حقیقت می‌توان بر این باور بود که همگی میلیون‌ها نفر آن‌ها مثل یکدیگر هستند؟ چه تشابه‌ها و تفاوت‌هایی میان آن‌ها که در ایران زندگی می‌کنند، تجربه‌ زندگی در آن را دارند به خارج از ایران نقل مکان کرده‌اند و نسل دوم مهاجرانی وجود دارد که سال‌هاست در کشورهای دیگر زندگی می‌کنند؟

ایران وایر در گزارشی در این باره می نویسد: برای این گزارش با چندین نفر از نسل زد گفت‌وگو کردم که در داخل و خارج از ایران زندگی می‌کنند و از میان گفت‌وگوها شش نمونه را برای این گزارش انتخاب کردم که چهار نفر از آن‌ها با اسامی مستعار هستند. هشت مارس است. روز جهانی زن که نمادی‌ است از مبارزات زنان برای به‌دست آوردن حقوقی برابر و بدیهی. نسل زد درباره هشت مارس چه می‌داند؟ چه زمانی با آن آشنا شده است؟ و درباره روزی نمادین چه فکری دارد؟

تازه همین دو روز پیش با هشت مارس به‌عنوان «روز جهانی زن» آشنا شده است. آن‌هم از طریق شبکه اجتماعی «تلگرام» و حدس می‌زند که «شاید برای حقوق زنان باشد.» می‌گوید نمی‌داند که چرا چنین روزی را تعیین کرده‌اند، به اهمیت آن واقف نیست و خودش هم روزهای نمادین در ایران برایش اهمیتی ندارد.

«شایا» در ایران زندگی می‌کند. ۲۲ ساله است و یک سالی می‌شود که به دانشگاه می‌رود. می‌گوید تجربه‌اش از زن بودن در جامعه ایران برایش چندان خوشایند نیست. از نگاه مردها فرار می‌کند و در پاسخم به تلخی می‌گوید: «نسل شما خیلی بد به ما نگاه می‌کند. اذیت می‌شویم.»

اشاره او به نسل من، یعنی متولدهای دهه‌های پنجاه و شصت است. مشکل او بیش از آن‌که با حکومتی زن‌ستیز و مذهبی باشد، با مردم است. می‌گوید: «شب عید توی بازار ده نفر دستمالی‌ات می‌کنند. حتی اگر پیرمرد باشند. یک سالی است که رانندگی می‌کنم. همین‌که زن پشت فرمان باشد پنجاه ساله‌ها خیلی بد نگاه می‌کنند انگار وقتی دختر می‌بینند دست و پای‌شان شل می‌شود.»

یکی از بدترین خاطراتش به فیزیوتراپی برای پای شکسته‌اش برمی‌گردد که مرد بیمار تخت بغلی، از جایش بلند شده بود و در نبود پزشک در اتاق، بدن دختر ۲۲ ساله را لمس کرده بود: «مشکل من با مردم است. قبلا این‌قدر مردم به هم گیر نمی‌دادند. به نظر من بعد از اعتراضات ژینا، توی فضای عمومی مردم به هم گیر می‌دهند. زن‌های چادری هم به‌جان ما افتاده‌اند. گشت ارشاد کم‌تر شده. زن‌ها خیلی جاها بدون حجاب بیرون می‌آیند. اما مردم به هم بی‌رحم شدند. حتی نگاه زن‌ها آزارم می‌دهد.»‌

خودش را «دختری تنها» توصیف می‌کند. می‌گوید با نُرم‌های اجتماعی امروزی ایران سازگار نیست. حاضر نشده به قول خودش موهایش را صاف کند یا طبق استانداردهای امروزی، لاغر باشد و جراحی‌های زیبایی انجام دهد. برای همین تنهاست. نه به جمع‌های هم‌سن‌های خود می‌رود و نه آن‌ها او را می‌پذیرند: «دارم یاد می‌گیرم که خودم را دوست داشته باشم و با این تنهایی کنار بیایم. با پسرها هم ارتباطی ندارم. تا به‌حال دوست‌پسر نداشتم. همه دنبال این هستند که از هر راهی به سکس برسند. دوستانم برای پر کردن تنهایی‌شان با پسرها دوست می‌شوند، من نیازی ندارم، تنهایی را ترجیح می‌دهم.»

کمی سکوت می‌کند، می‌گوید از میان مردها فقط پدرش را دوست دارد.

 به یاد می‌آورد که در بحبوحه جنبش «زن، زندگی، آزادی» وقتی در «شهر کتاب» زنی چادرپوش که با همسرش آن‌جا حضور داشت، به روسری نداشته او گیر داده بود. انگار تمام این فشارها ناگهان سرباز کرده بود و شایا فریاد زده بود که «به شما چه ربطی دارد؟»‌

شایا برای دو هفته مریض شد: «انگار بغضی که در گلویم گیر کرده بود ناگهان بیرون ریخت.»

الگوهای زندگی‌اش هم جالب هستند. «شکیرا» خواننده اسپانیایی یکی از آن‌هاست: «زنی به این کاملی از نظر زیبایی و هیکل باز هم شوهرش یکی دیگر را انتخاب می‌کند. ولی با همه این اتفاق‌ها او برمی‌گردد و شعرهایش این است که من هنوز سرپا هستم و برایم مهم نیست.»

مادرش و خاله‌اش هم دو الگوی دیگر هستند: «مادرم چون در بحران‌ها نمی‌شکند و به همه راه‌حل می‌دهد و خاله‌ام چون تنهایی موفق و مشهور شد نه این‌که به پشتوانه شخصی دیگر.»‌

مادرم به من گفت هشت مارس روز جهانی زن است 

در مجموعه افرادی که با آن‌ها برای تهیه این گزارش گفت‌وگو کردم، مادران نقش ویژه‌ای در آگاهی‌بخشی در خصوص هشت مارس داشتند. برای بعضی هم هم‌کلاسی‌های دانشگاهی یا دوست‌دخترها بودند که به پسرها یاد می‌دادند.

«لونا» ۱۸ ساله است. چندین ماه می‌شود که به اروپا نقل مکان کرده است. دو سه سال پیش بود که مادرش به او گفت هشت مارس روز جهانی زن است: «می‌فهمم که داشتن روز جهانی زن مهم است. اما فکر نمی‌کنم که این مساله به تنهایی مشکل زنان را حل کند. بیشتر انگار تفریح است و البته تجاری. مثل برندهایی که از این فرصت برای فروش محصولات خود استفاده می‌کنند.»

وقتی از او درباره تجربه زن بودن در ایران می‌پرسم، مثال‌ می‌زند: «توی ایران به‌هر شکلی مردها به تو این حس رو می‌دهند که چون زن هستی نمی‌توانی کاری را درست پیش ببری، حالا رانندگی باشد یا پیدا کردن یک محصول در مغازه. ساده‌ترینش اما نداشتن حس امنیت در شهر است. ما حتی نمی‌توانیم هدفون بگذاریم و شب‌ها تنها قدم بزنیم و موسیقی گوش بدهیم، چون امنیت نداریم و ممکن است به ما دست‌درازی کنند. زن بودن توی ایران آسان نیست.»

همین‌طور به روایت تجربه‌هایش ادامه می‌دهد و ناگهان با زندگی چندماهه‌اش در اروپا مقایسه می‌کند که در مدرسه اروپایی واکنش‌های متفاوتی را شاهد بوده: «قرار بود پیانو و صندلی‌ها را جابه‌جا کنیم. پسره صندلی را برداشت و من هم به سمت پیانو رفتم. گفت کمک می‌خواهی؟ گفتم نه و رفت! من پیانو را جابه‌جا کردم. در حالی‌که مطمئنم در ایران برعکس می‌شد و به من کمک می‌کردند. فکر می‌کنم رفتار اینجا انسان‌دوستانه‌تر و روشن‌فکرانه‌تر است. این‌جا خودت را زن نمی‌بینی، یک انسان هستی مثل بقیه.»

لونا مکثی می‌کند و می‌گوید که پسر بودن آسان‌تر از دختر بودن است. خصوصا که قضاوت‌های ظاهری در ایران می‌تواند زندگی یک دختر را همیشه توام با استرس کند: «چرا آرایش نکردی، نکند مریض شدی؟ چقدر عصبی هستی، پریود شدی؟ همه مدام قضاوتت می‌کنند. در حالی‌که پسرها این‌چنین نیستند و فکر نمی‌کنم یک پسر صبح که بیدار می‌شود از درآوردن یک جوش اذیت شود.»

لبخندی می‌زند و از الگوهای زندگی‌اش نام می‌برد: «زندگی هلن کلر، نویسنده‌ای که کر و لال و نابینا بود برایم جالب است که با این شرایطش چگونه توانست موفق باشد. ماری کوری هم یک الگوی دیگر است که در جهانی چنان مردسالار چگونه مورد احترام همه بود با جایگاهی که به دست آورد. مریم میرزاخانی را بعد از مرگش شناختم. زنی باهوش که در دانشگاه خفنی در آمریکا درس می‌داد. و ماریا، خواهر موتسارت که بخشی از آثار برادرش کار اوست اما به نام موتسارت ثبت شده.»

و ادامه می‌دهد: «این‌که در تاریخ اسم بسیاری از زنان حذف شده، به این‌خاطر است که مردها اجازه ندادند. پدر موتسارت اجازه نداد ماریا به موسیقی ادامه دهد. اما اگر آن‌قدر مردسالاری نبود، شاید امروز به جای موتسارت، خواهرش را می‌شناختیم و جایگاه متفاوتی از امروز داشتیم.»

زنان کنش‌گر؛ الهه اجباری، نجات‌یافته از زن‌کشی 

از میان زنان کنش‌گر نسل زد، با الهه اجباری و شیوا کیانفر صحبت کردم. الهه زنی از بلوچستان است که به کنش‌گری در عرصه حقوق زنان روی آورده و شیوا کیانفر زنی است که در جنبش ژینا به زندان افتاد و حالا در اروپا زندگی می‌کند. روایتی متفاوت از نسلی که حالا بخشی از نبض مبارزه را در اختیار دارد.

الهه از طایفه‌ای در بلوچستان می‌آید که می‌گوید ممکن بود به خاطر شکستن هنجارها قربانی زن‌کشی می‌شد. او برای بر سر نکردن چادر، تن ندادن به نماز و علاقه‌ش به تحصیل با خشونت‌های خانوادگی مختلفی روبه‌رو شد. مجبورش کردند که ازدواج کند. خانواده‌اش روی او اسلحه کشیدند. در نهایت، بلوچستان را ترک کرد و برای ادامه تحصیل به تهران رفت. دانشگاه تهران، همان‌جایی بود که الهه با هشت مارس و حقوق زنان آشنا شد و دریافت که هنجارشکنی‌های خودش تا چه اندازه منطبق بر احقاق حقوق زنان است.

او هم مثل نسل زد، از طریق شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی و البته با همراهی کنش‌گران فمینیست دانشگاه با این مساله آشنا شد. محیط دانشگاه به الهه کمک کرد که بیشتر از قبل احساس امنیت کند. اما به قول خودش «کمپین‌های زنان برای او و هم‌نسلی‌هایش تاثیر ویژه داشت.» به‌قدری که حتی در دانشگاه تلفن‌هایشان را بررسی می‌کردند که آیا عضو این کمپین‌ها هستند؟

الهه هزینه کم نداد: «من با اسلحه تهدید شدم. ارزش‌های دینی هم برایم ریخته بود. امیدی به اجرت در آخرت هم نداشتم. زندگی‌ام تمام شده بود. وقتی به تهران رفتم حس غربت داشتم. مثل آلیس در سرزمین عجایب بودم. هزینه‌های روحی هنوز هم با من است.»

اما پیدا کردن دیگر کنش‌گران از تهران تا ترکیه و بعد اروپا، امید را در او زنده نگه می‌دارد.

در این میانه اما می‌گوید هم‌نسلی‌هایش که در پی تغییر مفاهیم هستند برای او امر آگاهی‌بخشی را مهم‌تر می‌کنند: «بسیاری از همین نسل زد با توسل به ناسیونالیسم در حال تغییر ظاهر مفاهیمی چون “غیرت” هستند به‌عنوان آن‌که ما زنان را حمایت کنند. ویدیو می‌سازند و می‌گویند همین غیرت، ارزش است! در حالی‌که مردی که تو را دوست دارد باید با خودش کنار بیاید نه این‌که مقابل تو بایستد.»

زنان کنش‌گر؛ شیوا کیانفر: هم‌بندی‌‌ام در زندان الگوی من شد 

شیوا کیانفر نخستین بار که با هشت مارس مواجه شد، سیزده یا چهارده ساله بود و مادرش به او گفت که این روز به خاطر مبارزات زنان در غرب به این عنوان نام‌گذاری شده است. اما مگر در غرب زنان مشکلی داشتند که برای آن مبارزه کنند؟ این سوالی بود که شیوا در آن سن از خودش پرسیده بود.

او فکر می‌کرد که خارج از مرزهای ایران، بهشت موعود زنان است. اما وقتی بعد از مشارکت در جنبش ژینا، زندان را چشید، به ترکیه رفت و با گستردگی زن‌کشی و خشونت خانگی مواجه شد. انگار که آن بهشت موعود ناگهان رنگ باخت: «اولین مساله ترسناک، ایدئولوژی آبرومحور زن بود که او را بدون هویت مستقل، نماد افتخار یا ننگ خانواده می‌پندازد.»

در قدم بعدی، زندگی شیوا را به آلمان آورد. به خیال خودش دیگر در آلمان زنان همه حقوق خود را دارند: «فکر می‌کردم اصلا فمینیست‌ها قرار است در آلمان چه کنند؟ تا آن‌که به دعوت یکی از دوستان به دیدن مستندی درباره سقط جنین با کنش‌گران از ملیت‌های مختلف رفتم و آن‌جا بود که متوجه شدم اگرچه سقط جنین در آلمان قانونی است اما پزشکان حق ندارند در عرصه عمومی اعلام کنند که چنین جراحی را انجام می‌دهند.»

دستمزد نابرابر جنسیتی، حقیقت دیگری بود که شیوا در اروپا با آن مواجه شد: «این حقایق نشان می‌دهد که مبارزه برای زن‌ها تا وقتی که این مساله به دغدغه عمومی و همگانی تبدیل نشده، قرار نیست پایان داشته باشد.»‌

شیوا به مناسبت هشت مارس امسال بدون اشاره به هویت هم‌بندی‌اش می‌گوید که او الگویی برای شیوا بود: «زنی که سرتاپا شور و شوق زنانگی و زندگی و مبارزه است. مثل کوه صبور بود. در فضای زندان خیلی عجیب جلوی زندان‌بان ایستاد. وقتی رییس زندان مرکزی ارومیه به بند ما آمد و به ما توهین کرد و گفت: “اگر آد‌م‌های درستی بودید الان در خانه خودتان در آشپزخانه بودید.” آن زن بلند شد و فریاد زد: “اگر شما سر سوزنی از عدالت و سیاست می‌فهمیدید ما هم نیازی نمی‌دیدیم بیرون بیاییم. حتما شما همه‌چیز را اشتباه پیش می‌برید.” ما یک روز غذا نگرفتیم، ولی ارزشش را داشت.»

«پسرها درک کاملی از خشونت جنسیتی ندارند»

«دانیال» ۲۲ ساله است و وقتی هفت ساله بود با خانواده‌اش در اروپا ساکن شد. او تمام دوران مدرسه را در کشوری اروپایی تحصیل کرده و حالا در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد است. می‌گوید نخستین بار که با هشت مارس آشنا شد، مادرش بود که در این‌باره با او صحبت کرد. در طول تحصیل در مدرسه، هیچ‌وقت مراسمی در این‌باره وجود نداشت که روز جهانی زن را در ذهن دانش‌آموزان نهادینه کند.

دانیال می‌گوید: «من زن نیستم و خشونت علیه زنان را مثل خودشان لمس نمی‌کنم. اما می‌دانم هشت مارس و نام‌گذاری آن از این نظر مهم است که به شکل تاریخی زن‌ها تا همین امروز نسبت به مردها مورد تبعیض هستند و به آن‌ها به‌عنوان فرودست‌تر از مردان نگاه می‌شود. خصوصا امروز که موج راست افراطی با ادبیات سکسیستی بالا آمده است.»

او از تجربه خودش می‌گوید که در شبکه‌های اجتماعی با آن مواجه شده است. ادبیاتی که علیه زنان به اسم آزادی بیان به کار می‌رود و بسیاری از زنان بلاگر هم‌نسل او با پخش ویدیو از آثار مخرب سکسیسم علیه خود می‌گویند: «فکر نمی‌کنم تا وقتی که ما زنده باشیم این سیستم ضدزن تغییر کند. اما نام‌گذاری یک روز برای زنان مهم است تا یادمان نرود که هنوز باید برای حقوق زنان مبارزه کنیم تا بالاخره به برابری برسیم، تا یادمان نرود که زن‌ها فرقی با مردان ندارند و نباید به‌خاطر جنسیت‌شان از مردان کمتر پول بگیرند. مثل روز جهانی کارگر که مهم است یا روز پایان جنگ جهانی دوم.»‌

دانیال می‌گوید با وجودی که تلاش خود را می‌کند تا نسبت به زنان مرتکب تبعیضی نشود اما این دوستان دختر او هستند که در نشست‌های جمعی و روابط‌‌شان به او یادآوری می‌کنند مرتکب سکسیسم شده است: «پدرسالاری به‌قدری نفوذ کرده که ما مردها در بسیاری موارد نمی‌فهمیم رفتارمان برگرفته از این سیستم است. سیستم هم به ما نشان نمی‌دهد که مرتکب تبعیض شده‌ایم. شاید مثل سیستم بعضی از کشورهای اروپایی که شروع کرده‌اند به تخصیص ۵۰درصد مشارکت زنان در مناسبت‌های سیاسی بتوان امیدوار بود که این سیستم در مسیر تغییر جدی قرار می‌گیرد. حضور زنان در نقش‌های تصمیم‌گیرنده به کم‌کردن سکسیسم کمک می‌کند. اگرچه مسوولیت فردی ما هم مطرح است که مدام مچ خودمان را بگیریم و به خودمان یادآوری کنیم که حتی اگر اقدام‌های ما کوچک است و سیستم جهانی خلاف جهت برابری پیش می‌رود، باید به مبارزه در اشل کوچک ادامه دهیم. مثل این است که ما در حوزه محیط زیست تفکیک زباله می‌کنیم، اما قدرت‌مندان جهان جت‌شان را به پرواز درمی‌آورند و در نیم ساعت تخریبی وسیع را ایجاد می‌کنند.»

«آشنایی با حقوق زنان را مدیون دوست‌دختر سابقم هستم»

«کریستیان» فرانسوی است و در همین کشور به دنیا آمده است. ۲۳ سال دارد و تازه سه سال پیش از طریق دوست‌دختر سابقش با هشت مارس به عنوان روز جهانی زن آشنا شده است: «دوست‌دختر سابقم در برابر نابرابری‌های جنسیتی در جامعه بسیار متعهد بود. آگاهی‌ام در این زمینه را مدیون او هستم. در یک نمونه ساده او به من یاد داد که در وسایل نقلیه پاهایم را بیش از حد باز نکنم و این نوع نشستن باعث آزار زنان می‌شود.»

او هم مثل دانیال معتقد است که مردسالاری در جامعه بشری تنیده شده است: «نمونه بارز آن زبان به‌عنوان اساس رابطه اجتماعی و نتیجه تفکرات آکادمیک است که تصمیم گرفتند جنسیت مرد بر زن غالب باشد. نسل به نسل با این آگاهی شکل گرفته‌اند که حتی در زبان هم نابرابری جنسیتی وجود دارد. برای همین است که ایده‌های مردسالارانه قرن‌ها قدمت دارند و همچنان پابرجا هستنند.»

به باور کریستیان، تاریخ راه نجات بشر است: «تاریخ همچنان سلاحی قوی در برابر مردسالاری است. آگاهی ایجاد می‌کند و به حقوقی که برای مدت طولانی تحت سلطه مردسالاری سرکوب شده، توجه نشان می‌دهد.»

کریستان می‌گوید: «برای مبارزه باید از روش‌های جدید آموزش تاریخ استفاده کنیم. گنجاندن بیشتر چهره‌های زنانه در مکتوبات به‌عنوان انسان‌هایی که نقش‌های ویژه‌ای داشته‌اند اقدامی موثر است تا بلکه بتوانیم نابرابری را کاهش دهیم. ما باید با تبلیغاتی که علیه بیداری بشر اعمال می‌شود مبارزه کنیم.»‌

مروری بر گفته‌های نسل زد و مقایسه این نمونه‌ها با توجه به تجربه زیسته‌شان و محیط زندگی‌شان نیاز به تحلیل و گفتار دیگری ندارد. هشت مارس است، روز جهانی زن و ما با ظهور هر نسلی، در جهت آموزش برابری، راه بسیار داریم.

منبع: ایران وایر

مطالب مرتبط

از سربازان تا کودکان و غیرنظامی ها

کاربران شبکه‌های اجتماعی از کشته شدن سه سرباز به نام‌های «امیرعلی فضلی»، ۱۹ ساله، «امیرمحمد رحمتی»، ۲۲ ساله و یک سرباز دیگر به نام «علیرضا محمودی»، اهل خمین در حمله اسراییل به ورودی زندان اوین خبر داده‌اند

«گنجشک درنده» چگونه نظام مالی ایران را مختل کرد؟

هکرها در عملیات علیه «نوبیتکس» کلیدهای کیف‌پول‌های رمزارزی این صرافی را که در اختیار افراد کلیدی در شرکت بود، به‌دست آورند. به گفته آقای راد، این کلیدها در اختیار کارکنان معتمد بوده است

دریای خزر در حال کوچک شدن است

فعالان محیط زیست قزاقستان می‌گویند حتی با چشم غیرمسلح هم می‌توان دید که دریای خزر در حال کوچک شدن است. مطالعات می‌گویند تا پایان این سده ممکن است ۳۴ درصد از مساحت دریای خزر از دست برود.

مطالب پربازدید

مقاله