ایرج سبحانی

روایتی از لولیتاهایی در تهران

ملی مذهبی _ در روزهای اخیر پیش‌نمایش فیلم “لولیتاخوانی در تهران” به کارگردانی اران ریکلیس، محصول مشترک ایتالیا و اسرائیل، با بازی گلشیفته فراهانی، زر امیرابراهیمی و مینا کاوانی، در کنار سفره هفت‌سین ما قرار گرفت. این فیلم اقتباسی از رمانی به همین نام است که در سال ۲۰۰۳ به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر شد و با استقبال فراوانی روبه‌رو گردید.

داستان بر اساس خاطرات آذر نفیسی، استاد ادبیات، روایت می‌شود که از فعالیت‌های دانشجویی‌اش در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آمریکا، بازگشتش به ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷، فشارها و محدودیت‌های ناشی از انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها، و همچنین حجاب اجباری می‌نویسد.

رمان اصلی تحت تأثیر آثار ادبیات معاصر آمریکا، از جمله نویسندگانی همچون ناباکوف، فیتزجرالد، هنری جیمز و جین آستن قرار دارد. مضمون اصلی نویسندگان محبوب نفیسی حول تنش‌های اجتماعی، نقش روان، توهمات و امیال شخصی و تقابل آنها با جایگاه اخلاقی است.

لولیتا در لغت به معنای عروسک است. اما در ادبیات، “لولیتا” به دختری ۱۲ ساله اشاره دارد که شخصیت محوری رمان ولادیمیر ناباکوف، نویسنده روسی‌الاصل مهاجر به آمریکا، محسوب می‌شود. این رمان که در دهه ۱۹۵۰ منتشر شد، داستان رابطه پیچیده و بیمارگونه‌ای را روایت می‌کند که بعدها در تفسیرهای مختلف، از جمله در نگاه نفیسی به انقلاب ۵۷ و پیامدهای آن، به‌عنوان استعاره‌ای اجتماعی نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

اما فیلم‌نامه، اقتباسی ناموفق از “لولیتاخوانی” نفیسی است. “ما لولیتا هستیم” سؤالی است که دختران ایرانی دهه ۶۰ و ۷۰ از خود می‌پرسند، آنهایی که مخفیانه به خانه آذر نفیسی، استاد اخراج‌شده از دانشگاه، می‌رفتند تا ادبیات بخوانند. فیلم‌نامه، اگرچه بستر اجتماعی رخدادها را نشان می‌دهد، اما نه شخصیت‌های آن توان بازتاب معضل اصلی این نسل را دارند و نه ارتباط میان وقایع و تحول مبارزه این زنان، قادر است اتفاقات را به زمینه بومی محدود کند. دیالوگ‌ها اسیر کلیشه‌ها و فاقد انسجام یک اثر هنری متعارف هستند.

اگر دختران جوان ایران همان “لولیتا” هستند که به‌سبب معصومیتشان مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند و بعدها به قدرت خویش پی می‌برند، پس کدام شخصیت در فیلم باید به “هامبرت”، مرد منحرف و سوءاستفاده‌گر تشبیه شود؟ زنان مقنعه‌پوش در ورودی دانشگاه؟ بازجوی زندان؟ بسیجی‌ای که برای کنترل اخلاقیات به کافه‌ها حمله می‌کند؟ یا جانبازی که خود را در یکی از اتاق‌های دانشگاه به آتش می‌کشد و پیوسته تکرار می‌کند: “به ما دروغ گفتند”؟ در سکانسی که هیچگونه ارتباط موزونی با داستان پیدا نمی کند.

شاید اگر فیلم صرفاً بر یکی از مسائل بومی پس از انقلاب تمرکز می‌کرد، عمق بیشتری پیدا می‌کرد. یا اگر، برعکس، به مسئله کلی‌تر “بودن”، “زیستن” و “لذت بردن از زندگی” می‌پرداخت، می‌توانست در حد و اندازه فیلمی مانند “جدایی نادر از سیمین” ظاهر شود که با پرداختن به معضلات بومی، مسائل اگزیستانسیالیستی انسان مدرن را نیز مطرح کرد. لولیتا، در حقیقت، نمادی از چالش‌های انسان مدرن با اخلاق است: “عشق”، “لذت”، “آزادی”، “سنت”، “قراردادهای اجتماعی”، “انحراف جنسی” و…

رمان “لولیتا”ی ناباکوف هم از سوی مدافعان اخلاق سنتی و دین‌محور و هم از سوی اخلاق‌گرایان سکولار مورد انتقاد قرار گرفته است. ناباکوف داستان مردی را روایت می‌کند که ناتوان از مهار امیال بیمارگونه خود، دختری ۱۲ ساله را فریب می‌دهد. پس از انتشار، انجمن‌های مدافع حقوق کودکان در آمریکا علیه این کتاب موضع گرفتند. بااین‌حال، لولیتا به‌مرور به قدرت ذاتی خود پی برده و خود نیز در مقام شکارچی جنسی ظاهر می‌شود. اما نتیجه نهایی، چیزی جز یک فاجعه نیست.

حس مسئولیت و گناه، هم در نظام‌های دینی و هم در اخلاق سکولار جایگاه دارد، اما در فیلم، به‌جای طرح این بحث، تنها یک تقابل سطحی میان استاد (نفیسی) و یکی از دانشجویان مذهبی مشاهده می‌شود؛ دانشجویی که می‌خواهد کتاب را ممنوع کند، همان‌طور که هنگام انتشارش در آمریکا رخ داد. اما فیلم هرگز عمیق‌تر نمی‌شود.

بیگانگی فیلم‌نامه با واقعیت‌های تاریخی، به‌ویژه آنچه در ابتدای انقلاب رخ داد، آشکار است. چرا باید این رمان را نماد مطالبات زنان ایرانی دانست؟ چرا ورود به حوزه خاکستری اخلاق اهمیت دارد؟ شاید اگر فیلم‌نامه، مانند مستند “قضیه شکل اول، شکل دوم” عباس کیارستمی، یا اثر چند سال دیرترش بر همین موضوع (مشق شب) که پیچیدگی مسائل تربیتی و اخلاقی پس از انقلاب را از زبان کودکان و مسئولان و روشنفکران بررسی می‌کرد، تصویر روشن‌تری ارائه می‌داد. انقلاب ۵۷ به‌دنبال جایگاهی جدید برای زنان بود، اما ۴۵ سال بعد، همچنان با بحران جایگاه اجتماعی زن درگیر است.

یکی از اهداف اولیه انقلاب، نفی استفاده ابزاری از زنان در مناسبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بود، اما خیلی زود، نظام سیاسی مردسالار، دانشگاه‌ها را تعطیل کرد، پوشش را اجباری ساخت، کتاب‌های درسی را تغییر داد و سانسور را در فرهنگ و ادبیات گسترش داد. آیا این تضاد میان وعده‌های پیش از انقلاب و عملکرد پس از آن، صرفاً ناشی از قدرت‌طلبی گروهی از مردان سیاستمدار بود، یا محصول فرهنگی که فرزندان خود را در دنیایی دوگانه از “دیو” و “فرشته” پرورش داده است؟ هنر باید مخاطب را از این دوگانگی فراتر ببرد، اما فیلم‌نامه و کارگردان، در این مسیر ناکام مانده‌اند.

آذر نفیسی، با عشقی که به سرزمین و فرهنگ خود داشت، در سال ۵۷ آمریکا را ترک کرد تا در دانشکده علوم انسانی تهران، ادبیات غرب تدریس کند. اما دو دهه بعد، بار دیگر به آمریکا بازگشت و تجربیات خود را در کتابی به زبان انگلیسی منتشر کرد. نقد او، نه صرفاً بر ایران، بلکه بر تنش‌های اخلاقی در جامعه آمریکا نیز تأثیرگذار بود. آیا تنها راه مهار امیال انسانی، پذیرش اخلاق دینی است؟ آیا نیچه با تبارشناسی اخلاق، راهی برای عبور از این بحران ارائه می‌دهد؟

در رمان ناباکوف، هامبرت نماد خودکامگی است؛ مردی که مسئولیت‌پذیری اخلاقی ندارد و در پی تملک لولیتا است. اما لولیتا، دختری ۱۲ ساله و معصوم، در واقع قربانی است، نه زنی در جستجوی آزادی. چگونه می توان هم آزادی های فردی را محترم شناخت و هم عناصر ضعیف تر جامعه (کودکان) را از تجاوز و تعدی مصون نگه داشت؛ ارتباط این دو با نماد جنبش زن، زندگی، آزادی در سکانس پایان هیچ همگونی پیدا نمی کند.

فیلم “لولیتاخوانی در تهران”، می‌توانست با استفاده از صحنه‌هایی از دو اقتباس سینمایی مشهور “لولیتا” (نسخه ۱۹۶۲ کوبریک و نسخه ۱۹۹۷ لین) مخاطب را به درک پیچیدگی موضوع نزدیک‌تر کند. همانطوری که سکانس های تاتر دستفروش اثر آرتور میکر در فیلم فروشنده اصغرفرهادی. اما سکانس پایانی فیلم، آن را از یک اثر هنری عمیق، به یک بیانیه سیاسی تقلیل داده است. تلاشی که قابل‌احترام است، اما به عمق موضوع اخلاق در جامعه راه نمی‌یابد. شاید زنان ایران نیز، از این نگاه سطحی فیلم‌ساز، چندان خشنود نباشند.

 21 مارس 2025

 

Epilogue :
شاید بسیاری از مخاطبان ندانند که استنلی کوبریک در همان سال‌های ابتدایی انتشار رمان ناباکوف، حق انحصاری اقتباس سینمایی آن را خرید و در سال ۱۹۶۲ فیلم «لولیتا» را ساخت. او در این اقتباس، رابطه میان همبرت و لولیتا را با لحنی ملایم‌تر و رمانتیک‌تر از واقعیت کتاب به تصویر کشید تا از واکنش‌های منفی جامعه و سانسور احتمالی جلوگیری کند. این فیلم با بودجه‌ای حدود دو میلیون دلار ساخته شد اما چندان با استقبال مواجه نشد.

در سال ۱۹۹۷، آدریان لین اقتباسی دیگر از این رمان را با بودجه‌ای بالغ بر ۶۲ میلیون دلار به پرده سینما آورد. این نسخه در وفاداری به متن کتاب، صریح‌تر بود و بر جنبه‌های روانی و فیزیکی رابطه میان همبرت و لولیتا تأکید بیشتری داشت. با این حال، فیلم در گیشه شکست خورد و کمتر از دو میلیون دلار فروش داشت.

جالب است که در جامعه‌ای با آزادی بیان و نمایش احساسات، مخاطبان همچنان نسخه تعدیل‌شده کوبریک را به برداشت واقع‌گرایانه‌تر لین ترجیح دادند. شاید این واکنش تماشاگران به دلیل حساسیت موضوع و حواشی آن بود. حتی خود ناباکوف نیز از تغییر سن قهرمان اصلی—از ۱۲ سالگی در رمان به ۱۴ سال در فیلم کوبریک و ۱۷ سال در فیلم لین—ابراز نارضایتی کرده بود، چرا که این تغییر، مفهوم بنیادین کتاب، یعنی تبدیل شدن یک کودک بی‌گناه به ابژه‌ای جنسی، را کمرنگ می‌کرد.

فیلم «لولیتا‌خوانی در تهران» می‌توانست با افزودن سکانس‌هایی از هر دو اقتباس سینمایی، پیوندی میان بحث‌های مطرح‌شده درباره لولیتا در آمریکا و بازتاب این مسئله در فضای ایران پس از انقلاب ایجاد کند. چنین رویکردی می‌توانست به عمق و پیچیدگی موضوع بیفزاید و مخاطب را به درک گسترده‌تری از تأثیرات اجتماعی و فرهنگی آن سوق دهد.

 

مطالب مرتبط

نویسنده: د. لينا الطبال | مترجم: علی سرداری

اما در غزه چیز جدیدی در جریان نیست. نتانیاهو به نسل کشی ادامه می دهد. او توافق آتش‌بس را هر طور که بخواهد نقض می کند. کابینه وی به ایجاد دفتری برای مهاجرت داوطلبانه ساکنان غزه رأی می دهد.
آیا او واقعا فکر می کند که فلسطینی کیفش را برمی دارد و از محبت اشغالگر و شهرک نشین بلوند تشکر می کند و می رود؟ مردم غزه از گرسنگی، تشنگی، درد و سرما می میرند و همه ما منتظر تصمیمی هستیم که گذرگاه را باز کنیم و به کمک های بشردوستانه اجازه بدهیم و هیچ چیز جدیدی وجود ندارد.

حسن فحص | مترجم : علی سرداری

سیگنال‌های رئیس‌جمهور ترکیه هنگام اعلام حمایت مطلق خود از دولت آذربایجان به رهبری الهام علی‌اف، به‌ویژه در تلاش‌های این کشور برای تحمیل تعدیل ژئوپلیتیکی در مرزهای خود با ارمنستان از طریق ایجاد یک کریدور زمینی که دو بخش مرکزی آن را به منطقه نخجوان وصل می‌کند، سپس در حمایت از تنش امنیتی و نظامی که بین تهران و باکو تشدید شد و تقریباً منجر به شروع جنگ بین آنها در اواخر تابستان 2021 شد، آشکار گردید.
جاه‌طلبی‌های ترکیه برای جایگزینی ایران محدود به منطقه قفقاز جنوبی نبود، بلکه زمانی که اردوغان تلاش‌های خود را برای ایجاد "هلال ترکیه" در مرکز آنکارا که ترکیه را با کشورهای آسیای مرکزی وصل می‌کرد و سپس با ایجاد کریدورهای حمل و نقل زمینی در اطراف ایران که داخل آسیا و سواحل ترکیه را به اروپا متصل می‌کرد، آشکار کرد، فراتر از آن گسترش یافت. پروژه اردوغان برای خلع کارت‌های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران در خلأ نمی‌گذشت، بلکه یکپارچه بود و ابعاد فرهنگی داشت. این ابعاد فرهنگی از طریق تلاش برای تصرف میراث فرهنگی ایران پدیدار شد و با تلاش برای مصادره جلال الدین رومی البلخی «مولانا» و گنجاندن آن در میراث ترکیه آغاز شد. سپس در یکی از سفرهایش به باکو، پایتخت آذربایجان، از مصادره شاعر دیگر به نام نظامی گنجوی خبر داد.

آریامن احمدی/ نویسنده و روزنامه‌نگار

شفیعی‌کدکنی، انسانِ آرزومندِ ایرانیِ را با رویایِ «آزادی و آبادی وطن» بدرقه می‌کند رو به فردای پساجمهوری اسلامی، که حالا برای همه ایرانیان، از هر رنگ و نژاد و قوم و زبان، روشن‌تر و نزدیک‌تر از همیشه شده است

مطالب پربازدید

مقاله