ملی مذهبی _ در روز کارگر 1358 بود که خمینی این جمله را گفت : “خدا کارگر است.” و بخش زیادی از نیروهای سیاسی را دچار انحراف در تحلیل کرد.
هرچند که خدا نمیتوانست کارگر باشد آن هم کارگری که بدست سرمایهدار کنترل میشود. این تعریف از خدا در آن زمان بُولد شد و طرفدار پیدا کرد که بله خدا هم طرفدار سرمايهداران نیست در سمت کارگران ایستاده است.
در صورتی که خمینی درکی از مناسبت سرمایه و کار نداشت و جملهای غیر دقیق و پراکنده در روز کارگر برای کارگران گفته بود که به نفعش هم تمام شد.
روز کارگر، روزی مبارک برای زحمات کارگران و روزی مهم برای جریانات چپ، دموکرات و غیره است. این روز را کارگران به عنوان نمادی مهم بر جامعه سرمایهداری تحمیل کردهاند. خمینی چنین درکی از مناسبات کارگری نداشت. بعدها معلوم شد که اصلا او، اقتصاد را برای گاو و خر میداند!
خامنهای امروز از جامعه کارگری میگوید اما او برخلاف خمینی، نسبت به سخنی که میگوید آگاهی دارد. جامعهی کارگری خامنهای شامل کارگران هم میشود. او از کار به عمل میرسد؛ یعنی کارگر هم کسی است که عمل میکند عمل آن هم مادی و هم معنوی است. البته در کنار دیگران، در نتیجه اهمیت کار را (نه کارگر را) در اسلام توضیح میدهد که در این میانه کارگران هم نقشی در آن دارند.
این نسبت برقرار کردن میان کار و عمل و کارگر، بدون هیچ منطق صورت میگیرد.
چرا که “عمل” در مفهوم دینی آن با کار و کارگر همخوانی مستقیم ندارد.
در سخن خامنهای بحث سلطه و استثمار یا مسائلی از این قبیل مطرح نیست بلکه سخن از کار است. در این دیدگاه عمل، شامل صاحب سرمایه و کارگر است. در نتیجه کار به جای کارگر مینشیند و کار اهمیت پیدا میکند. در این اهمیت، استثمار امری ثانوی میشود و برای اینکه کار بهتر شود حتی استثمار نادیده گرفته میشود.
نکتهی دیگر آن است که خامنهای کلاسیکترین تعریف را از تولید میدهد و میگوید؛ وقتی تولید شود همه بهره میبردند در نتیجه الویت با تولید است.
این سخن جای بحث دارد تولید برای همه رفاه نمیآورد. تولید و تقسیم دو مسئلهی جداست، اگر چه تولید جنبهی لازم و ضروری برای عدالت است اما عین عدالت نیست. برای عدالت باید تلاش کرد.
سخنان خامنهای، مناسبات اصلی تولید و کسب و کار را شکل میدهد.
نظام اقتصادی در ایران همین مناسبات جهانی حاکم را اما بیرحمانهتر و با استبداد همراه کرده و شرایط اقتصادی را برای مردم سختتر کرده است.
خامنهای همان نظم جهانی در اقتصاد را به شکل بدویتر در عمل انجام میدهد و این نوع مناسبات را عین عدالت و عین اسلام میداند.
در مناسبات تولید محور در جهان امروز کارگران حقوقی بدست آوردهاند که این حقوق در ایران وجود ندارد و حتی درخواست آن نیز جرم است.
اما تناقضی که نظام همواره با آن روبرو بوده است، سابقهی انقلابی است که کارگران در آن نقش داشتند و گرایش توجه به حقوق کارگران در آن پررنگ بوده است.
خامنهای با این دید از آغاز مخالف بود و امروز هم همان دیدگاه خود را تئوریزه میکند که محور کار است نه کارگر. اگر تولید شود همه بهره میبرند از جمله کارگر!
پس طبقه و صنف کارگر نداریم بلکه جامعه کارگری داریم که شامل همه کسانی میشود که در تولید نقش دارند.
خامنهای آنچه در جهان سرمایه حاکم است را با زبان دینی توجیه میکند.
جالب این است که خمینی هم مطابق مُد زمانه دربارهی کارگر سخن میگفت اما هر دو با همان نظام سیاسی که از آن الگو میگیرند، جدال دارند.
برای چه جدال دارند؟
(پ.ن: سخنان اخیر خامنهای در جمع کارگران این دیدگاه را به خوبی نشان می دهد.)