یک حجاب‌بان: گفتند اگر به کسی آسیب بزنیم، خودمان باید پاسخگو باشیم

حجاب‌بانان هم چنان در مترو جولان می‌دهند؛ مسولیت آسیب‌های این حجاب‌بانان با کیست؟

ملی مذهبی _ «زینب» یکی از زنانی است که همراه «همکارانش»، روزی شش ساعت «مراقب» عفت جامعه است. او که سرپرست خانواده و مادر سه کودک است، ماهانه ۱۳ میلیون تومان از این کار درآمد دارد.
«اسماعیل»، یکی از افرادی است که غروب به غروب خودش را به خیابان‌های شمال تهران می‌رساند تا شماره خودروهایی که در آن زنان حجاب اجباری را رعایت نمی‌کنند، یادداشت کند.  گزارش زیر از ایران وایر، گفت‌وگو با دو فردی است که در ادبیات رسمی و جدید جمهوری اسلامی «حجاب‌بان» خوانده می‌شوند؛ آن‌ها کیستند؟

زینب این کار را از تیرماه آغاز کرده است؛ با هماهنگی بسیج محله «قلعه مرغی». او و گروهی دیگر از زنان این محله در ابتدا چند جلسه «توجیه» شدند و سپس هر روز عازم منطقه‌ای شدند تا به زنانی که پوشش اختیاری داشتند، تذکر بدهند. او یکی از همان زنانی است که پس از بخشنامه شماره ۹۷۴۳ وزیر کشور برای «بازداشت» و «برخورد» با زنان بدون حجاب اجباری ساماندهی شدند.

زینب یکی از همان افرادی است که وظیفه «عکس‌برداری و تهیه مستندات» در سطح شهرها را بر عهده دارند. همان افرادی که «احمد وحیدی»، وزیر کشور، صدور مجوز برای «امر به معروف و نهی از منکر» توسط آن‌ها را تکذیب کرده و گفته بود «خودجوش» هستند.

وزیر کشور سه روز بعد، ۳آذر۱۴۰۲ نیز گفته بود: «امر به معروف و نهی از منکر لسانی وظیفه‌ای همگانی است و دارای مجوز عام و قانونی بوده و نیازی به مجوز خاص ندارد.»

روزنامه اعتماد اما ۵آذر۱۴۰۲، با انتشار سندی محرمانه افشا کرد که برخلاف سخنان وزیر کشور و حتی پیش از تصویب اجرای آزمایشی لایحه «عفاف و حجاب»، با دستور شخص احمد وحیدی، گروه‌های برای «سرکوب» زنان ساماندهی شده‌اند.

نان به هر قیمتی

زینب مادر دو دختر و یک پسر است، می‌گوید که سال‌ها پیش، تنها چندماه پس از تولد فرزند سومش، شوهرش او و بچه‌ها را رها کرده و رفته. او پس از آن تا مدت‌ها با حقوق بخور‌و‌نمیر کمیته امداد روزگار می‌گذراند؛ حقوقی که به تازگی تا مبلغ ماهانه ۲۸۰/۸۰۰ تومان افزایش یافته است.

این حقوق اما کفاف یک هفته مخارج این خانواده چهار نفره که دو تن از آن‌ها محصل نیز بودند را نمی‌داد، به همین دلیل زینب ناچار شد به‌عنوان کارگر برای نظافت به خانه افراد مختلف برود.

خانم یکی از این همین خانه‌ها بود که این شغل جدید را به زینب پیشنهاد داد، شغلی که به گفته او «عفت جامعه» را حفظ می‌کند. خانم آن خانه یک روز به زینب گفته است که «همین زنان بدون عفت و حجاب هستند که شوهرش را از راه به در کرده‌اند و حالا اگر برود و جلوی این زنان را بگیرد، زن‌های دیگری همچون او به روز سیاه نمی‌نشینند.» این شغل جدید درآمد خوبی هم برای زینب داشت، نزدیک ماهی سیزده میلیون تومان، ترکیبی از پول و بن خرید کالا.

خانم آن خانه زینب را به شوهرش که از «مردان مسجدی» بود معرفی می‌کند و تنها چند روز بعد با زینب تماس می‌گیرند برای شرکت در کلاس‌ها آمادگی.

زینب به ایران‌وایر گفت که در آن کلاس‌ها که مدرس فردی معمم بوده، در ابتدا در مورد «امر خدا بودن حجاب» و «قانون» بودن آن صحبت کرده و سپس شرایط «امر به‌ معروف و نهی از منکر.» جلساتی بعدی مربوط به نحوه کار، مانند درگیر نشدن با زنان بی‌حجاب، تنها حرکت نکردن و همیشه همراه گروه بودن و …، بوده است. در جلسه آخر نیز زنی به آن‌ها آموزش داده که چطور باید لباس بپوشند و به‌عنوان یک آمر به معروف باید چادر به سر کنند، همچنین به زنانی که چادر، مقنعه یا مانتوی مناسب نداشتند، از جمله زینب، به فروشگاهی برای تحویل گرفتن لباس‌های مناسب معرفی شدند.

از آن روز به بعد زینب و زنان دیگر، با سرویس به نقاط مختلف تهران می‌رفتند تا هشت ساعت کنار خیابان بایستند و به زنان داری پوشش اختیاری «تذکر» بدهند. به گفته او، زنان کمتر مسوول تصویر‌برداری از افرادی می‌شوند که حجاب اجباری به تن ندارند: «ما فقط تذکر می‌دهیم، می‌گویم خانمم، عزیزم، حجابت یا روسریت یا شالت…. گاهی هم اگر خیلی شلوغ باشد یا تعداد زن‌های بی‌حجاب زیاد باشد، فقط اشاره می‌کنیم.»

به گفته این زن جوان، در هر گروه حداقل هشت زن هستند که توسط چند مرد همراهی می‌شوند. مردان این گروه‌ها معمولا به زنان نزدیک نمی‌شوند، مگر اینکه درگیری بین زنان آمر به معروف شهروندان پیش بیاید؛ آن زمان است که مردان برای حمایت از زنان آمر به معروف ورود می‌کنند. 

او همچنین ادعا می‌کند که هر روز سرگروه که یکی از مردان مسن‌تر است به آن‌ها هشدار می‌دهد که نباید درگیر شوند، اما اضافه می‌کند که روزانه بارها و بارها با زنان دارای پوشش اختیاری یا برخی از مردان درگیری پیش می‌آید.

زینب در پاسخ به این سوال که «آیا نمی‌ترسی در یکی از این درگیری‌ها، اتفاقی مشابه آنچه برای مهسا ژینا امینی یا آرمیتا گراوند یا …، افتاد رخ بدهد و مرتکب قتل شوی؟» گفت: «من درگیر نمی‌شوم، چون به این کار احتیاج دارم برای سیر کردن شکم بچه‌هایم، اگر اتفاقی بیفتد، کسی یک عدد نان به دست بچه‌هایم نمی‌دهد.» او اضافه کرد: «به ما گفته‌اند اگر به کسی آسیب بزنیم، خودمان باید پاسخگو باشیم و ستاد هرگونه ارتباط با ما را تکذیب خواهد کرد. حاج آقا از همان روز اول گفت که اگر کسی را زدیم یا …، مسوولش خودمان هستیم و آن‌ها فقط برای تذکر است که به ما پول می‌دهند.»

او که نمی‌خواهد نام کامل «ستاد» را به ایران‌وایر بگوید، تایید می‌کند که حقوقش را به‌صورت پول نقد و بن خرید از فروشگاه‌های زنجیره‌ای مانند شهروند دریافت می‌کند، اما اضافه می‌کند که وعده داده‌اند «ممکن است در آینده استخدام رسمی شوند، با بیمه و … .»

زینب طی این چند ماه سه زن دیگر از هم محله‌ای‌هایش را به ستاد برده، زنانی با شرایط مشابه که امروز با او «همکار» هستند، این اما تنها «نیاز» نیست که برخی از زنان و مردان را به سمت «ستاد» سوق می‌دهد.

زنان بی‌حجاب شمال شهر عمله آمریکا و اسراییل هستند

«اسماعیل» کارگر یک مرغداری در اطراف شهریار است. او روزانه بین هشت تا ده ساعت در مرغداری کار می‌کند و تازه بعد از آن با اتوبوس و مترو خودش را تجریش، نیاوران و … می‌رساند برای گزارش دادن پلاک ماشین‌هایی که سرنشین آن زنان بدون حجاب اجباری هستند.

اسماعیل به ایران‌وایر گفت که از طریق «بچه بسیجی»‌های محل، «نرم افزار ناظر» را برای گزارش کردن ماشین‌هایی که در آن «زنان سرلخت» هستند دریافت کرده است. او بیش از چهار ماه است که هفته‌ای پنج روز در شمال شهر تهران «گزارش بی‌حجابی» می‌دهد.

اسماعیل به این سوال که «چرا فقط شمال شهر؟ مگر در مناطق دیگر بی‌حجابی نیست؟»، پاسخ می‌دهد: «همه‌جا بی‌حجابی هست، اما شمال‌شهری‌ها فقط سرلخت نیستند، گاهی کاملا لخت می‌آیند. زنان بی‌حجاب هفت‌تیر و انقلاب فریب‌خورده هستند، اما پولدارهای شمال تهران عامل غرب هستند، عمله اسراییل و آمریکا برای پایمال کردن خون پدر شهید من و امثال من.»پدر این مرد جوان در جریان جنگ ایران و عراق جان‌باخته است؛ او اما ادعا می‌کند که پدرش شهید شد تا چادر از سر زن ایران نرود. 

به گفته او، حاج آقای مسجد محل به آن‌ها گفته است اگر زنان شمال شهر تهران ادب شوند، زنان دیگر مناطق هم جرات نمی‌کنند که با این «ریخت‌و‌قیافه» به خیابان بیایند و به احکام خدا دهن کجی کنند.

اسماعیل که ادعا می‌کند پولی برای این کار دریافت نمی‌کند، اعتراض دارد که چرا در هر ۲۴ ساعت تنها می‌تواند شماره پلاک تنها چهل ماشین را گزارش کند و ادامه می‌دهد: «بعضی روزها دو ساعت طول می‌کشد تا برسم نیاوران، نیم‌ساعته شماره پلاک چهل ماشین را در نرم‌افزار وارد می‌کنم و بعد باید برگردم.»

این مرد جوان در گفت‌وگو با ایران‌وایر تایید می‌کند که به‌رغم تلاش‌های او و دوستانش برای گزارش دادن ماشین‌هایی که در آن زنان با پوشش اختیاری وجود دارند، از تعداد زنان بدون حجاب کاسته نشده است؛ اسماعیل دلیل این موضوع را عدم برخورد قاطع قوه‌قضاییه و بستن دست بچه‌بسیجی‌ها می‌داند و اضافه می‌کند: «اگر دست ما را باز می‌گذاشتند، روسری که سهل است٬ چادر هم سر زن‌ها می‌کردیم؛ فقط یکم قاطعیت لازم است و زور.»اسماعیل و زینب و ده‌‌ها تن همچون این دو، روزانه به خیابان‌ها فرستاده می‌شوند تا پیاده‌نظام‌های جمهوری اسلامی باشند در جنگ با سایه‌ها در کوچه و خیابان‌های شهر.

مطالب مرتبط

فاجعه انسانی در زندان تهران بزرگ

سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرده است که تاکنون «مطابق آمار رسمی ارائه شده» ۷۱ نفر از کادر اداری زندان، سربازان وظیفه، محکومین زندانی، خانواده محکومین و همسایه‌ها در حمله اسرائیل به زندان اوین کشته شده‌اند

موج‌های بی‌قاعده‌ی اخراج مهاجران افغان

امروز نیز در سایه موج‌های بی‌قاعده‌ی اخراج مهاجران افغان، همان الگوی آشنای تاریخ در حال تکرار است: حذفِ بی‌پناه‌ترین‌ها به نام امنیت یا نظم، با همراهی رسانه‌ای و سکوت جامعه. اما حذف هر «دیگری» به دست ساختار قدرت، فقط آغاز یک روند است؛ روندی که دیر یا زود، دایره‌اش گسترش می‌یابد و به بدنه‌ی جامعه بازمی‌گردد. اگر جامعه در برابر بی‌قانونی علیه مهاجران ساکت بماند، فردا ممکن است همان سازوکار خشونت، گریبان شهروندان‌اش را نیز بگیرد. سرنوشت خاموشان، همیشه شبیه‌ هم است.

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

مطالب پربازدید

مقاله