استقرار نیروهای امنیتی در اطراف منزل والدین آرمیتا گراوند
واکنشها به مرگ مشکوک آرمیتا گراوند؛ اعلام محل خاکسپاری
شنبه 06 آبان 1402
ملی مذهبی _ آرمیتا گراوند، دانشآموز ۱۷ سالهای که در مترو تهران «بیهوش» شده بود و به کُما رفته بود، صبح شنبه ۶ آبان، بعد از ۲۸ روز در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان فجر جانباخت. یک منبع آگاه اطلاع داد که پزشکهای بیمارستان فجر، ساعت حدود ۸ صبح به والدین آرمیتا خبر دادند که او فوت کرده است.
به گفته این منبع در روزهای گذشته پزشکها درباره وضعیت آرمیتا گراوند قطع امید کرده بودند: ما در بیمارستان وقتی آرمیتا را دیدم بدنش کمی وَرم کرده بود. دکترها گفتند همه چیز دست خداست.
به گفته یک منبع آگاه مراسم تشییع جنازه آرمیتا گراوند قرار است فردا در بهشت زهرا انجام شود. پیش از این گفته شده بود قرار است پیکر آرمیتا گراوند به روستای «سرطرهان» در کوهدشت واقع در استان لرستان منتقل و آنجا به خاک سپرده شود اما تصمیم عوض شده است.
ایرنا، خبرگزاری جمهوری اسلامی نیز در حالی که آرمیتا گراوند را «دانشآموز تهرانی» معرفی کرده، خبر درگذشت این دانشآموز را تایید کرده و نوشته «معالجات گسترده پزشکی به ثمر ننشسته» است.
پیشتر منابعی به زمانه اطلاع داده بودند آرمیتا گراوند صبح روز یکشنبه ۹ مهر در حالی که با دو نفر دیگر از دوستانش بدون مقنعه در مترو میدان شهدا تهران به مدرسه میرفت، با «ماموران بر سر حجاب درگیر شده و او را هُل دادند» که در نتیجه آن «سر آرمیتا به یک میله آهنی برخورد کرد».
به گفته منابع آگاه زمانه خانواده آرمیتا گراوند از مصاحبه با رسانهها منع شده بودند و در طی ۲۸ روز گذشته آنها فقط اجازه داشتند با خبرگزاری رسمیدولت، یعنی ایرنا مصاحبه کنند.
مقامهای جمهوری اسلامی و رسانههای حکومتی تلاش کردند «بیهوش» شدن آرمیتا گراوند را ناشی از «افت فشار» معرفی کنند.
با این وجود تاکنون از انتشار تصاویر دوربینهای مداربسته داخل واگن قطار به این دلیل که واگن قطار فاقد دوربین بوده، خودداری کردند.
در تصاویر دوربینهای مداربسته مترو که خبرگزاری ایرنا در چندین نوبت منتشر کرد، آرمیتا گراوند حدود ساعت ۷ بدوت مقنعه، تنها چند ثانیه بعد از اینکه وارد واگن قطار میشود، به زمین میافتد.
در عکسی که روزهای گذشته از آرمیتا گراوند در مترو شهدا منتشر شد، کادر درمان در حال انجام عملیات احیا (CPR) بودند.پیشتر یک منبع آگاه به زمانه اطلاع داده بود که «افت فشار آرمیتا گراوند به دلیل خونریزی داخل جمجمه» صورت گرفته است.
سازمان حقوق بشری ههنگاو، روز شنبه ۶ آبان، از ایجاد جو امنیتی و استقرار نیروهای حکومتی در نزدیکی منزل پدری و مادری آرمیتا گراوند خبر داده است. بر اساس گزارش گزارش ههنگاو، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در خیابان پیروزی، خیابان فرعی شکوفه واقع در کوچه بیدهندی مستقر شدهاند.
آرمیتا گراوند، نوجوان ۱۶ ساله، روز ۹ مهر در ایستگاه متروی شهدای تهران بیهوش شد و تا زمان اعلام رسمی جان باختنش در روز ۶ آبان، زیر نظر نهادهای امنیتی در بیمارستان نظامی فجر بستری بود.
ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت جمهوری اسلامی درباره علت مرگ آرمیتا نوشت: «پس از به ثمر ننشستن معالجات گسترده پزشکی و ۲۸ روز بستری در بخش مراقبهای ویژه، به دلیل آسیبهای مغزی وارده درگذشت.»
ایرانوایر روز ۱۳مهر۱۴۰۲ در گزارشی اعلام کرد ضارب آرمیتا گراوند یک «آتش به اختیار» بوده است. یک منبع موثق در گفتوگو با ایرانوایر تایید کرده که در واگن قطار بین آرمیتا گراوند و یک زن آتش به اختیار جروبحث شده و زن، آرمیتا را هل داده است.
سازمان حقوق بشری ههنگاو اعلام کرده با فشار نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران پیکر آرمیتا گراوند به زادگاهش کرمانشاه بازگردانده نخواهد شد.
اعلامیهای نیز در شبکههای اجتماعی منتشر شده که بر اساس آن، مراسم خاکسپاری آرمیتا گراوند، روز یکشنبه ۷ آبان در بهشت زهرای تهران برگزار خواهد شد.
فضای اطراف بیمارستان نظامی فجر، محل درگذشت آرمیتا گراوند نیز امنیتی گزارش شده و تا لحظه انتشار این خبر پیکر آرمیتا به خانوادهاش تحویل داده نشده است.
اعلام خبر مرگ آرمیتا گراوند با واکنشهای گسترده داخلی و بینالمللی روبرو شده است.
هانا نویمن، نماینده آلمان در پارلمان اروپا در واکنش به اعلام خبر مرگ آرمیتا در شبکه اجتماعی ایکس نوشت «رژیم ایران میخواست زمانی که توجه جهانی در جای دیگری است مرگ او را اعلام کند اما مطمئن باشد که باید جوابگو باشد.»او در ادامه نوشت: «آرمیتا گراوند مرد به این دلیل که برخی از حکومتهای اسلامی فکر می کنند کتک زدن کودکان به دلیل بی حجابی تا رفتن به اغما ایرادی ندارد.» شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل صلح هم درباره مرگ آرمیتا گراوند نوشت: «قتل حکومتی آرمیتا، هم داغ ژینا را تازه کرد و هم نشان داد ماهیت کودککش جمهوری اسلامی، تغییر نخواهد کرد.»
اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبههای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری میشویم و مطابقِ گفتارهای زندگیناباورِ موجود، در کدام دسته قرار میگیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوهی پوششی که میپسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف میکند، نهراسیم و اگر بواسطهی آری گفتن به غریزهی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیبدیده از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان میدهند، پروایی نداشته باشیم.
همه میدانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و همهی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.
بنا بر گزارشهای منتشرشده در رسانههای بینالمللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساختهای برنامه هستهای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارشهای منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.