ملی مذهبی _ «سیدحسن نصرالله»، دبیرکل رهبر حزبالله لبنان، با اظهارات تند و جنجالی خود علیه اسراییل و تاکید بر نابودی قریبالوقوع آن شناخته میشد. او بارها اعلام کرده بود که «رژیم صهیونیستی بهزودی نابود خواهد شد» و حتی تهدید کرد در صورت حمله به لبنان، اسراییل به «عصر حجر» بازخواهد گشت؛ اما حالا او با حمله ۶مهر۱۴۰۳ ارتش اسراییل، به سوی پروردگارش بازگشته است. به گزارش ایران وایر، در بیش از ۳۰ سال رهبری حزبالله، سخنان و تهدیدات نصرالله صرفا منوط به امور نظامی نماند، بلکه جنبههای ایدئولوژیک و استراتژیک نیز داشت. یکی از بنیادهای این استراتژی، ایران بود. نصرالله به ایران بهعنوان «قلب تپنده مقاومت» اشاره میکرد که در آن چیزی از تمدن «پارسی» باقی نمانده و «آنچه هست، دین محمد است.»
نصرالله در سخنان خود، ایران را نماد یک تمدن اسلامی بزرگ میدانست که نهتنها به لحاظ نظامی، بلکه از نظر ایدئولوژیک نیز پشتیبان مقاومت است. او باور داشت که انقلاب ۱۳۵۷ ایران، امتداد قیام امام سوم شیعیان است و روحیه عاشورایی آن، الهامبخش مقاومت اسلامی شده است. در عمل اما او ایران را یکی از منابع مهم مالی خود میدانست.
نصرالله نهتنها در برابر اعتراضات داخلی ایران سکوت نمیکرد، بلکه بهصراحت آنها را محکوم کرده و اعتراضات را بخشی از نقشههای دشمنان جمهوری اسلامی، برای تضعیف این کشور میدانست. او تاکید داشت که رسانهها و کشورهای غربی با تحریک مردم، تلاش میکنند جمهوری اسلامی را به چالش بکشند و محور مقاومت را تضعیف کنند.
نصرالله علیه مردم ایران
یکی از دلایل اصلی نارضایتی بخشی از مردم ایران نسبت به حسن نصرالله، سخنان او درباره حمایت مالی ایران از حزبالله است که در شعارهایی مانند «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» نمود پیدا کرده است.
او چندین بار در سخنرانیهای مختلف خود به این موضوع اشاره کرده و در ۳مرداد۱۳۹۴ میگوید: «حزبالله هیچ پروژه مالی در اختیار ندارد. من سالهای قبل هم به این مساله تاکید کردم. زمانی هم که بخواهیم از ایران پول بگیریم، به ویلی لیکس نیاز نداریم. ما این حمایتها را دریافت می کنیم و به آن میبالیم و ایران هم بر این مساله میبالد. حمایتی که تهران از ما به عمل میآورد کافی است و پولی نداریم که بخواهیم در پروژهای آن را به خدمت بگیریم، لذا با هیچ بازرگان و نهادی دادوستد نداریم.»
یک سال بعد، بار دیگر او بر این موضع خود تاکید میکند: «بودجه حزبالله از ایران میرسد و هیچ طرفی ارتباطی با این موضوع ندارد. پول از ایران میرسد، مانند موشکهایی که با آن اسراییل را تهدید می کنیم. از حضرت امام خامنهای، دولت ایران و رییسجمهور آن بهخاطر حمایت بی دریغ از ما در سالهای گذشته تشکر میکنیم. ما حقوقها را میپردازیم و مشکلی در این زمینه نداریم.»
در سال ۱۳۹۹، نصرالله بخش دیگری از این حمایتها را فاش کرد و گفت با پول ایران ۲۰۰ هزار خانه بازسازی شد. او تاکید دارد که این مبلغ زیادی بود و «قاسم سلیمانی»، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه به ایران رفت و این امکان عظیم مالی را آور.
او میگوید نام این پروژه «ایوا» بود و «در تاریخ بشر بیسابقه بود» او توضیح میدهد آن روزها پول ایران زیاد بود و قیمت نفت بالا.
در ۹مهر۱۴۰۱، نصرالله علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران موضع گرفت. او گفت: «یک زن ایرانی که در یک حادثه مبهم فوت کرده است و تا حالا مشخص نیست که این زن چه اتفاقی برایش افتاده و چطور مرده است؛ دنیا برایش بلند شد. همه دنیا، آمریکا، کاخ سفید، اروپا، رییسجمهورها و نخستوزیرهای اروپایی، رسانههای عربی، منطقهای و بینالمللی، هر روز و هر ساعت دهها و صدها رادیو و تلویزیون فارسیزبان تحریک میکنند.»
او میگوید آنها مردم ایران را تحریک کردند و به مردم گفتند که «علت بدبختی و گرسنگی و … شما، این نظام یا محور مقاومت است.»
سید حسن نصرالله گفت: «وقتی صدها نفر علیه جمهوری اسلامی تظاهرات میکنند، دنیا درباره آن حرف میزند، ولی وقتی میلیونها نفر در حمایت از نظام تظاهرات میکنند، جهان ساکت است.»
او افزود که ایران «قویتر از هر زمان» است و رسانهها و فضای مجازی علیه نظام تحریک میشوند، زیرا «قلب محور مقاومت» هدف اصلی است.
دیدگاههای نصرالله درباره رهبری ایران
به گزارش ایران وایر، سید حسن نصرالله در یکی از مصاحبههای خود، از تصمیم «شجاعانه» رهبر جمهوری اسلامی ایران پس از حوادث ۱۱سپتامبر تمجید میکند و میگوید که «آیتالله خامنهای» بهجای تسلیم شدن در برابر هجوم آمریکا به منطقه، موضعی تهاجمی و مقاوم اتخاذ کرد. او اشاره میکند که بسیاری در آن زمان گمان میکردند آمریکا بهزودی کنترل کامل منطقه را به دست خواهد گرفت، اما رهبری ایران با استقامت و تدبیر، جلوی این پروژه را گرفت.
نصرالله در سخنرانیهای بسیاری نام خامنهای را آورده و از او تشکر کرده است. او در سال ۱۳۹۶ گفت: «ما باید از حاج قاسم سلیمانی و آیتالله خامنهای و مسوولان ایران قدردانی کنیم و این کمترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم؛ چراکه این ایران بود که در کنار سوریه، عراق و لبنان ایستاد. قدرتی که داریم، با کمک ایران حاصل شده است.»
او اگرچه گاه از خامنهای بهعنوان فرمانده یاد کرده است، اما در سال ۱۳۹۴ نصرالله میگوید: «امام خامنه ای را امام و ولی امر مسلمانان میدانیم، اما ایران هیچگاه به ما هیچ دستوری نداده است، یا ما را به کاری مجبور کرده باشد.»
رهبر سابق حزبالله اذعان میکند که «ایشان رهبر جمهوری اسلامی ایران هستند. ایشان رهبری و ولی امر هستند. این جایگاه مستلزم داشتن شرط کفایت، شجاعت، آگاهی تاریخی، شناخت سیاسی گسترده، تجربه اجتماعی و سیاسی متنوع، توانایی تشخیص منافع و شناخت دشمن و دوست و استفاده از فرصتها است، زیرا این جایگاه نیازمند شناخت و مشخص کردن مسوولیتها و تحمل فشارها است.»
نصرالله با تاکید بر اهمیت شناخت رهبری خامنهای، میگوید: «ما نیازمند آن هستیم که امام خامنهای را بشناسیم و او را به مردم معرفی کنیم، چراکه مردم به رهبری نیاز دارند که آنها را در مواجهه با تهدیدهای بینالمللی هدایت کند.» او رهبری خامنهای را برای حفظ عزت و مقاومت اسلامی حیاتی میداند.
سلیمانی فراتر از ایران و قلب محور مقاومت
رهبر سابق حزبالله لبنان در موقعیتهای مختلفی از قاسم سلیمانی صحبت کرده است. او میگوید: «آشنایی من با حاج قاسم به سال ۱۹۹۲ میلادی برمیگردد، هنگامیکه حاج قاسم فرمانده نیروی قدس شد به لبنان آمد. ایشان منتظر نشد ما به ایران برویم و به او تبریک بگوییم، ایشان خودشان به لبنان آمد و با رهبران مقاومت، روابط ویژهای را پایهگذاری اساسی کرد، خیلی سریع با ما خودمانی شد، خیلی سریع عربی یاد گرفت.»
البته جای دیگری او میگوید که دیدار آنها در سال ۱۹۹۸ بازمیگردد.
به گفته نصرالله، سلیمانی نقش کلیدی در گسترش و تقویت محور مقاومت داشت. او توضیح میدهد که یکی از دلایل اصلی پیشرفت حزبالله در جنبههای کمی و کیفی، پیگیریهای مداوم و جدی سلیمانی بود: «سلیمانی همیشه هشدار میداد که باوجود خروج اسراییل از جنوب لبنان، تهدیدها همچنان باقی است و نباید آرام گرفت».
او فرمانده سابق قدس را فردی همراه مقاومت دانسته و در توضیح میگوید حتی در جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۲۰۰۶، سلیمانی بهرغم بمباران و خطرات جنگ، در کنار حزبالله ماند و حاضر نشد به مکان امنی برود؛ او میگفت: «یا با شما زنده میمانم، یا شهید میشوم.»
نصرالله همیشه از سلیمانی بهعنوان فردی خستگیناپذیر و متعهد یاد میکرد که تنها به گزارشها اکتفا نمیکرد و خود به میدان جنگ میرفت تا اوضاع را از نزدیک ببیند. او تاکید میکند که سلیمانی همیشه آماده پذیرش خطر بود و این، یکی از ویژگیهای مکتب فکری او بود.
نصرالله با ستایش از نقش سلیمانی در محور مقاومت، میگوید: «سلیمانی یعنی کل محور مقاومت، یعنی همه محور مقاومت، یعنی فلسطین، یعنی سوریه، یعنی یمن، یعنی عراق، یعنی افغانستان و یعنی هر کشوری که رزمندگانی شریف در آن وجود دارد. قاسم سلیمانی فقط صرفا ایران نیست.»
ایران تنها امید آزادسازی فلسطین
حسن نصرالله بارها ایران را مهمترین حامی محور مقاومت معرفی کرده و تاکید کرده است که این کشور همواره از جنبشهای مقاومت در برابر تهدیدات اسراییل پشتیبانی کرده است. او در توصیف محور مقاومت میگوید: «رویکرد مقاومت، استفاده از هر سلاحی بهمنظور مقابله با تهدیدات اسراییلیها است.» در عین حال او بر آن است که مساله مقاومت که یک منفعت امنیتی است؛ منفعتی که ایران در آن دخالت نمیکند.
او اخیرا نیز تاکید کرده بود: «ایران هیچ قیمومیتی را بر جنبشهای مقاومت اعمال نمیکند. تصمیم در نزد جنبشهای مقاومت، در اختیار فرماندهان جنبشهای مقاومت است و ایران پشتیبانی و حمایت میکند.»
البته او هیچ گاه نگفته است که چگونه یک حکومت پول و موشکهای یک حرکت را تامین میکند، اما در هیچ امری دخالت ندارد.
نصرالله در مورد رویکرد جمهوری اسلامی تاکید میکند: «ایران تنها طرفی است که پرچم را بلند کرده و در مقابل همگان حرکت میکند و حتی در صورت شکست توافق هستهای، وجود رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسد. ایران هیچ گاه این موضوع را نمی پذیرد. ایران کشوری است که از محور مقاومت و جنبشهای مقاومت حمایت میکند و این کاری است که بسیاری جرات انجام آن را ندارند.»
نصرالله در مورد نقش جمهوری اسلامی در جبهه مقاومت، تمایز مهمی را گوشزد میکند: «جنبشهای مقاومت، تهدیدی وجودی برای اسراییل نیستند، بلکه تهدید آنها راهبردی است و این فقط ایران است که وجود اسراییل را تهدید میکند، به همین دلیل این رژیم سعی می کند که همه دنیا را ضد ایران تحریک کند.»
او تاکید میکند «نمیتوانید با فلسطین باشید، مگر آنکه با ایران باشید و نمیتوانید درحالیکه دشمن ایران هستید، با فلسطین باشید، زیرا ایران تنها امید باقی مانده برای آزادسازی قدس و بازستاندن فلسطین است.»
او مانند خامنهای، آمریکا را شیطان بزرگ میداند و معتقد است که این کشور و همپیمانانش «در ظاهر مشکلی با دین ندارند، بلکه مشکل آنان با دولتها و جریانهایی است که مخالف اشغال فلسطین و سلطه آمریکا بر منطقه هستند؛ کسانی که بهدنبال بازستاندن کرامت و عزت و شرف امت هستند.»
او میگوید که آمریکا و همپیمانان منطقهای، گاه مقاومت را تروریست میدانند؛ او در پاسخ اعلام میکند: «هرکسی مقاومت را به تروریسم متهم کند، خودش تروریست است.»