یک‌سال از جمعه خونین زاهدان گذشت؛ کودکان بی‌شناسنامه، کشته‌شدگان بی‌نام

نخستین سالگرد جمعه خونین ؛ آن روز در زاهدان چه گذشت؟

ملی مذهبی _ «آن‌قدر تعداد‌شان زیاد است که نمی‌دانم از کدام برای‌تان بگویم. خودم هم گیج شده‌ام!» این گفته‌های یک فعال مدنی بلوچ است. شنبه هشتم مهر ۱۴۰۲ که از راه برسد، یک سال از کشتار مردم بلوچ معترض در مصلی مسجد «مکی» زاهدان و خیابان‌های اطراف آن می‌گذرد. نهادهای حقوق‌بشری بلوچستان می‌گویند ۱۰۸ نفر از کشته‌ شدگان آن روز را که برخی فقط نمازگزار و ره‌گذر بودند، تاکنون احراز هویت کرده‌اند؛ ۱۰۸ نفری که ده‌ها نفر آن‌ها کودک، زن و افراد مسن بودند؛ از طفل نوپای دو ساله تا پیرزن ۸۸ ساله. 

رویاهای خفته در خاک؛ هستی، سامر، جواد، علی و محمد

به گزارش ایران وایر ، در پی فراخوانی برای اعتراض به جان باختن «مهسا (ژینا)امینی» و هم‌چنین تجاوز فرمانده انتظامی چابهار به دختری ۱۵ ساله در جریان رسیدگی به یک پرونده قتل، روز جمعه هشت مهر ۱۴۰۱ تظاهراتی  اعتراضی در زاهدان برگزار شد. پاسخ معترضان خشمگین اما گلوله‌های نیروهای سرکوب بود که جان‌های آن‌ها را نشانه گرفته بودند.

سازمان حقوق‌بشری «حال‌وش» در آخرین گزارش خود درباره احراز هویت افراد کشته‌ شده در دو جمعه خونین زاهدان و خاش، دست‌کم ۱۹ کودک و نوجوان زیر ۱۸ سال را شناسایی کرده است. نام برخی از این کودکان که یکی از آن‌ها دختر است، به دلایل فرهنگی و عرفی از سوی سازمان‌های حقوق‌بشری بلوچ منتشر نشده است.

«هستی نارویی» هفت ساله، «امید سارانی» ۱۳ ساله، «دانیال شه‌بخش» ۱۱ ساله، «جواد پوشه»، «سدیس کاشانی» و «علی براهویی» هرسه ۱۴ ساله و «محمد رخشانی» ۱۲ ساله تنها چند نام از میان آن ۱۹ نام هستند. 

یک دختر دو ساله که نام کوچک او را هم نمی‌دانیم و فقط با نام خانوادگی «میرشکار» شناسایی شده است نیز در این فهرست هست؛ طفل نوپایی که فعالان حقوق بشر گفتند در مقابل منزل خانه‌شان مشغول بازی بوده است که گلوله جنگی سرکوب‌گران به او برخورد می‌کند و کشته می‌شود.

هستی نارویی هفت ساله بود. در عکس‌هایی که از او منتشر شده‌اند، لبخندی جدی به لب دارد. روسری بزرگی، خیلی بزرگ‌تر از بدن نحیفش بر سر کرده و در سایه یک درخت نخل ژست گرفته است.فعالان بلوچ می‌گویند هستی با مادربزرگش برای نماز جمعه به مسجد مکی رفته بود که گلوله گاز اشک آور به سرش اصابت کرد و کشته شد.

«سامر هاشم‌زهی» ۱۴ ساله بود. کاربران شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان او را با رقص شادمانه‌اش در یک مراسم عروسی می‌شناسند؛ کودکی که به رغم محرومیت شدید در منطقه محل سکونتش، مدرسه می‌رفت و پر از شور و شوق زندگی بود. تصاویر پیکر بی‌جان و خفته در خون او در روز هشتم مهر ۱۴۰۱، خشم و غم بزرگی را در میان معترضان برانگیخت. 

«جواد پوشه»، نوجوان ۱۲ ساله بی‌شناسنامه و اهل شیرآباد زاهدان بود. خانواده‌اش به‌ حدی در تنگدستی به‌سر می‌بردند که از تهیه سنگ مزار برای این نوجوان خفته در خون ناتوان بودند. پیش‌تر یک فرد آگاه به «ایران‌وایر» گفته بود که جواد مدرسه نمی‌رفت چون شناسنامه نداشت ولی آرزوی تحصیل همیشه با او بوده است.

او گفته بود: «جمهوری اسلامی قبل از این که این کودک را بکشد و از مدرسه رفتن محروم کند، از ابتدا با ندادن شناسنامه به او در سرزمینی که متولد آن بود و آبا‌و‌اجدادش متولد آن بودند، او را از حق تحصیل کردن محروم کرد. جمهوری اسلامی از ۱۵ سال پیش جواد پوشه را کشته بود. او هرگز برای این رژیم وجود نداشت.»«علی براهویی» هم ۱۴ ساله بود و اهل زاهدان. او نیز روز هشتم مهرماه در مصلی زاهدان با شلیک گلوله به سرش کشته شد. 

زنان خفته در خون زاهدان؛ زر بی‌بی، زلیخا و او که نامش را نمی‌دانیم

«سنگین (زر بی‌بی) اسماعیل‌زهی» ۶۰ ساله بود. روز هشتم مهر بی خبر از همه جا، نوه یک ساله و نیمه‌اش را بغل گرفت و هنوز دو قدم بیرون از حیاط خانه نگذاشته بود که صدای «وز‌ وزی» شنید. تیر به کمرش برخورد کرد. در ویدیویی که از او در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، او خود این داستان را تعریف و تایید کرد که پزشک معالجش به او گفته‌اند تیر «کلاش» از کمرش بیرون آورده‌اند. 

«کمپین فعالین بلوچ» اسفند ۱۴۰۱ در گزارشی از جان باختن این زن بلوچ بر اثر جراحات ناشی از آن گلوله خبر داد. چهار ماه رنج، عفونت، درد و گرفتاری در بستر سرانجام جان او را گرفت.

«زلیخا ترزی» ۸۸ ساله، مادربزرگی بود که برای نماز جمعه به مسجد مکی رفته بود. فعالان حقوق‌بشر نوشتند که دلیل مرگ او استنشاق گاز اشک‌آور بوده است؛ گاز اشک‌آوری که از سلاح‌های سرکوب‌گران بیرون آمد و یکی از گلوله‌هایش جان هستی نارویی را گرفت. 

هویت ترزی، ۷۴ روز پس از جمعه خونین زاهدان منتشر شد. سازمان حال‌وش ۲۲ اذر ۱۴۰۱ نوشت او تبعه افغانستان بوده که از سال‌ها پیش با کارت اقامت در زاهدان ساکن بوده است. 

خانواده زلیخا ترزی از سوی دستگاه‌های امنیتی تهدید شده بودند که اگر موضوع کشته شدن او رسانه‌ای شود، کارت اقامت خانواده تمدید نخواهد شد.

از سومین زن کشته شده در جمعه خونین زاهدان هیچ نامی منتشر نشده است؛ همین‌قدر ساده و غم‌انگیز. با این‌وجود، حال‌وش او را شناسایی کرده است. یک فعال مدنی که به دلایل امنیتی از بردن نام او خودداری می‌کنیم، درباره این زن به «ایران‌وایر» گفته است: «به‌دلایل عرفی، سنتی و فرهنگی، هیچ نام و نشانی از او به بیرون نیامده است ولی فعالان حقوق‌بشر بلوچ هویت او را احراز و کشته شدنش در ارتباط با شلیک به شهروندان در جمعه خونین زاهدان را راستی‌آزمایی کرده‌اند.»

آن‌ها که با فقر و جراحت زجرکش شدند؛ منصور، حبیب‌الله، سعید و محمد

«سعید ریگی محمدزهی» در روز جمعه خونین زاهدان، هشتم مهر بر اثر اصابت سه گلوله جنگی در ناحیه کمر، کلیه و دست به شدت مجروح شده و پنج مرتبه مورد عمل جراحی قرار گرفته بود. اوایل اسفند ۱۴۰۱، وقتی برای ششمین عمل جراحی عازم سفری به بیرون از استان سیستان و بلوچستان بود، در مسیر سیرجان استان کرمان در یک تصادف کشته شد. نام سعید در میان کشته شدگان جمعه خونین زاهدان نیست اما، فرد آگاهی که با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده است، می‌گوید او در دوران پنج ماهه‌ای که با جراحت‌های سنگین ناشی از شلیک ماموران جمهوری اسلامی دست و پنجه نرم می‌کرده، رنج بسیاری برده و دست آخر، همان مسیری که سالانه صدها شهروند بلوچ در آن‌ها به‌دلیل غیراستاندارد بودن جاده‌ها و خودروها جان می‌بازند، کشته شده است: «سرنوشت محتوم اغلب مردم بلوچ است که یا با گلوله‌های رژیم بمیرند، با چوبه‌های دار یا در جاده‌هایی که برای کشتن مردم به حال خود رها شده‌اند.»

او ادامه می‌دهد: «سعید را گلوله‌هایی که به او زده بودند، نکشت ولی جاده‌هایی که قتلگاه ما است، کشت.»

«محمد ریگی» ۲۹ ساله بود. روز جمعه هشتم مهر ۱۴۰۱ از ناحیه شکم، کلیه، ریه و کبد مورد اصابت گلوله جنگی قرار گرفته بود و از آن‌جایی که گلوله‌ها دو زمانه بوده و بعد از اصابت داخل بدنش منفجر شده بودند، جراحات شدیدی به او وارد کردند. محمد ۹۷ روز زجر کشید تا سرانجام در روز ۱۶ دی ۱۴۰۱ بر اثر جراحاتی که گلوله‌ها بر تن او وارد کرده بودند، جان سپرد.

«منصور هرمزی» ۲۴ ساله و بی شناسنامه بود اما کاربران شبکه‌های اجتماعی در اولین تولد بعد از کشته شدنش، در ۱۷ فروردین‌ با انتشار ویدیوهایی از مراسم خداحافظی با پیکر بی‌جانش، یاد او را گرامی داشتند.

حال‌وش پیش‌تر درباره او نوشته بود در ۱۰۸ روزی که پس از اصابت گلوله تا مرگش فاصله بوده، او در بیمارستان «خاتم» زاهدان در کما بوده است.

 هرمزی یک روز بعد از جمعه خونین زاهدان، وقتی که فقط یک هفته بود که بابت یک اتهام اثبات‌ نشده، پس از تحمل  چهار سال حبس، از زندان آزاد شد، در شیرآباد هدف گلوله ماموران حکومت قرار گرفت و در ۲۷ دی ۱۴۰۱ در اثر شدت جراحت‌های وارد شده جان سپرد. 

یک فرد آگاه درباره او به «ایران‌وایر» گفته است: «منصور فقط یک هفته طعم آزادی را چشید. بابت کاری که نکرده بود، از ۲۰ تا ۲۴ سالگی‌ را در زندان بود. ما در بلوچستان از این عمرهای بی‌هیچ دلیلی هدر رفته در زندان زیاد داریم.»

اشاره این شخص آگاه به جو امنیتی، بازداشت‌ها و محکومیت‌های بی‌دلیل و اثبات‌ نشده به‌عنوان بخشی از پروژه فشار بر اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی است که در دهه‌های گذشته بارها از سوی سازمان‌های حقوق‌بشری بر آن تاکید شده است. تاکنون گزارش‌های بسیاری درباره پرونده‌سازی نهادهای امنیتی، پلیس و نیروهای نظامی علیه شهروندان اقلیت‌های اتنیکی مختلف، به‌ویژه بلوچ و عرب منتشر شده که در موارد مشابه در مناطق فارس‌نشین و مرکزی ایران با مجازات‌های سبک یا حتی بدون مجازات و پی‌گرد خاتمه یافته‌اند. تنها در یک مورد، سال گذشته سازمان «عفو بین‌الملل» از اعدام یک عرب اهوازی، ۱۴ کُرد و ۱۳ بلوچ در دادگاه‌هایی که به نسبت سایر گروه‌های اتنیکی، ناعادلانه‌تر و غیراستانداردتر برگزار شده بودند، خبر داده است. 

«حبیب‌الله یعقوبی نجیب (براهویی)» متولد سال ۱۳۶۵ بود. او روز جمعه خونین زاهدان از ناحیه لگن و شکم گلوله خورد و ۷۴ روز بعد در حالی‌که برای ماه‌ها بدون حرکت مانده بود، جان باخت.

فرد آگاهی که با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده است، درباره زخمی‌هایی که بعد از جمعه خونین زاهدان کشته شدند، به «ایران‌وایر» می‌گوید: «اغلب‌شان از قشر بی‌بضاعت و بی شناسنامه بودند؛ مثل منصور هرمزی. خیلی‌های‌شان به دلیل فقر و نداری نتوانستند بروند اصفهان، شیراز یا تهران برای درمان و به دلیل فقر و نداری مردند.»او ادامه می‌دهد: «بدن‌شان عفونت گرفت و فوت شدند. کسانی بودند که از فقر، بی‌عدالتی و تبعیض به ستوه آمده بودند و آمدند کف خیابان و آخر سر هم همین نداری جان‌شان را گرفت.»

اما به گزارش رادیو زمانه این روند در حالی رخ می داد که اعتراضات در ایران شکل گرفته بود، در بسیاری از شهرها مردم به خیابان آمده و سرکوب می‌شدند، اما در زاهدان اوضاع آرام و عادی به نظر می‌رسید. مردم نماز جمعه هشتم مهر ۱۴۰۱ را مانند هفته‌های گذشته در مصلای این شهر ادا کردند. مراسم نماز جمعه تمام شد و مردم به سوی درهای خروجی مصلا هجوم بردند، طبق معمول عده‌ای برای ادای چند رکعت بعد نماز در صحن مصلا ماندند. ناگهان صدای تیراندازی صحن مصلا را درهم پیچید، یک لحظه مردم مات و مبهوت قدرت‌نمایی گلوله‌های شدند که از هر طرف به سوی مصلا آتش گشودند. آن‌ها که در صحن مصلا قرار داشتند به سوی درهای خروجی برای پرس‌وجوی این حادثه حرکت کردند، کسانی‌که بیرون از مصلا بودند سعی می‌کردند خود را به صحن مصلا برسانند تا از شلیک‌ها جان سالم به در ببرند.

در همین حین ازدحام بیشتری شکل گرفت، گلوله‌ها پیر و جوان را نمی‌شناختند، ناگهان در یک حین قیامتی بر پا شد، جسدهای بی‌جان و زخمی‌ها را از بیرون مصلا به داخل آن منتقل می‌کردند. از طرفی لوله تفنگ‌ها به سوی صحن مصلا چرخیده بود، گلوله‌ها مثل قطره‌های باران تابستانی با خشونت تمام سرازیر بود و متوقف نمی‌شدند.

هشدار: ویدیو حاوی تصاویر دلخراش است.

اوایل شهریور ۱۴۰۱ خبری مبنی بر این‌که سرهنگ «ابراهیم کوچک‌زایی» فرمانده نیروی انتظامی شهرستان چابهار در پروسه بازجویی یک اتفاقی به دختری پانزده از اهل دشتیاری تجاوز کرده، منتشر شد. ابتدا این خبر در رسانه‌ها بازتاب داده شد که در ۳ مهرماه ۱۴۰۱ حافظ عبدالغفار نقشبندی، امام جمعه موقت شهرستان راسک طی یک بیانیه‌ رسمی مدعی شد که با تحقیق و تفحص به این درجه از اطمینان رسیده است که می‌تواند بر صحت این فاجعه گواهی بدهد.

خشم عمومی بعد از این فاجعه در سراسر بلوچستان شکل گرفت، اعتراض به این فاجعه در ۵ مهرماه ۱۴۰۱ در چابهار آغاز شد، مردم به خیابان آمدند، سه روز بعد در جمعه همان هفته، هشتم مهرماه عده‌ای از جوانان زاهدان بعد از اتمام نماز و در حین بازگشت از مصلا صرفا در جهت محکوم کردن این فاجعه و اعتراض به این جنایت شعارهایی سردادند. به نظر می‌رسد حکومت که قبل از این روزها درگیر اعتراضات سراسری بود، با این قضیه نیز اطمینان بیشتری حاصل کرد که قرار است راهپیمایی اعتراضی در این شهر برگزار شود.

تیراندازی نیروهای امنیتی از داخل کلانتری به سمت شهروندان بلوچ

به گفته مولوی عبدالحمید همین امر باعث شد که نیروهای امنیتی کلانتری یازده شهر زاهدان که در مجاورت مصلای اهل‌سنت قرار دارد برای مسکوت و متفرق کردن آن‌ها به سرکوب‌شان پرداختند.

نیروهای یگان ویژه‌ که ظاهرا از قبل در کلانتری مذکور مستقر شده بودند، اقدام به شلیک گلوله جنگی به سمت مردم کردند و در این بین نه ‌تنها به سمت جوانانی که در مقابل کلانتری تجمع کرده بودند، بلکه از روی ساختمان کلانتری به داخل محوطه مصلا و به سمت کسانی که در حال ادای نماز بوده‌اند شلیک کردند و در قسمت مردان و زنان گاز اشک‌آور پرتاب می‌کنند. به‌طوری‌که یکی از زنان نمازگزار نیز کشته می‌شود.

هشدار: ویدیو حاوی تصاویر دلخراش است.

ویدیوی از بیمارستان زهدان که تعداد بالای زخمی‌ها را نشان می‌دهد.

عبدالحمید اسماعیل زهی، امام جمعه زاهدان در مورد چگونگی رخداد این فاجعه می‌گوید:

افراد مسلح لباس شخصی که روی پشت‌بام منازل مستقر شده بودند نیز به سمت مردمی که در حال بازگشت به منازل خود بوده‌اند، تیراندازی می‌کنند و نکته قابل توجه اینکه اکثر این تیرها به سر و قلب نمازگزاران شلیک شده است که معلوم می‌شود این کار توسط تک‌تیراندازها انجام شده است.

جنایت تاریخی جمهوری اسلامی در بلوچستان در ظرف سه ساعت رخ داد. اینترنت و مسیرهای ارتباطی در ساعات اولیه قطع شد، فقط خبر آن‌که در زاهدان مردم را کشتند به گوش جهان رسید. مردم زاهدان از هر طرف به سوی مصلی سرازیر شدند، همه نگران بستگان خود بودند، برخی زخمی‌ها که به علت نبود آمبولانس کافی و عدم امکان انتقال‌شان به بیمارستان‌های شهر در مصلی و اطراف آن مانده بودند، جان دادند. اجساد را به سردخانه‌های شهر منتقل می‌کردند و به مردم اعلان شد که برای شناسایی بستگان خود به آن‌جا مراجعه کنند.

اندکی پس از جنایت صورت گرفته در مصلی اوضاع شهر کاملا بهم ریخت، عصر آن روز خبرهایی مبنی بر این‌ منتشر شد که ماموران امنیتی به مسجد مکی و خانه مولوی عبدالحمید که روبه‌روی در ورودی دارالعلوم مکی قرار دارد حمله کردند.مردم و جوانان به آن‌سو روانه شدند، در همین حین چند خودروی زرهی و ضد شورش از اطلاعات سپاه پاسداران به سوی مسجد مکی و تجمعات شکل‌گرفته در آن‌جا رفتند. آن‌ها در بدو ورود شروع به تیراندازی کردند و با خودروهای زرهی به جمعیت حمله بردند. تک‌تیراندازهایی نیز در ساختمان‌های نیمه‌کاره اطراف مسجد مکی مستقر بودند. به گفته پدر امید شهنوازی، جان‌باخته جمعه خونین زاهدان، فرزندش در همین‌جا توسط تک‌تیراندازها کشته شد.

او در مصاحبه با سنی آنلاین گفته بود که گلوله از بالای ساختمان به پسرش شلیک شده که مستقیم به گلوی او اصابت کرده است.

تعداد کشته‌ها و زخمی‌های جمعه خونین زاهدان

از ظهر روز جمعه هشتم مهرماه شلیک گلوله‌ها به سوی مردم شروع شد و تا پاسی از شب مردم صدای گلوله‌ها را می‌شنیدند. شهر به شدت امنیتی شده بود و چون جمعیت برای محافظت از مسجد مکی و امام جمعه اهل سنت زاهدان در آن‌جا تجمع کرده بودند، صدها نیروی امنیتی در آن‌جا مستقر شده بودند و به سوی مردم هم تیراندازی می‌کردند.هویت کشته‌شده‌هایی که شناسایی و در رسانه‌ها منتشر شد دست‌کم ۱۰۳ نفر و تعداد زخمی‌ها نیز دست‌کم ۳۰۰ نفر بود. البته کشته‌شده‌ها و زخمی‌ها فراتر از این بودند.مولوی عبدالحمید در بیانیه چند روز بعد از جمعه خونین زاهدان گفت:چون بسیاری از جنازه‌ها و زخمی‌ها متعلق به روستاهای اطراف زاهدان بودند آن‌ها را منتقل کرده و دفن کردند و آماری از آن‌ها منتشر نشد.

کودکان جان‌باخته در جمعه خونین زاهدان

در جمعه خونین زاهدان، کودکان خردسال سهم کلانی از گلوله‌های آتشین نیروهای امنیتی گرفتند. آن‌ها که هیچ نقشی حتی در شعار دادن نداشتند به خاک و خون کشیده شدند. از ۱۰۳ نفر کشته‌شده جمعه خونین زاهدان، ۱۴ کشته از کودکان زیر هجده سال بودند که هویت برخی‌ از آنها مشخص شده است.

سامر هاشمزهی، فرزند نبی، متولد ۱۳۸۵، سومین فرزند خانواده و کلاس سوم راهنمایی بود. او از نخستین کسانی بود که صحن مصلا را ترک کرد و به بیرون آن رفت. منتظر همراهش مانده بود که حمله نیروهای امنیتی به نمازگزاران شروع شد. او خواست مجددا به مصلی برگردد اما فرصت نیافت و به گفته پدرش گلوله‌ای از پشت به گردن او اصابت کرد و او به زمین افتاد. گلوله به جای حساس سرش فرو رفته بود و در همان دقایق اولیه سامر هاشمزهی جان داد.

جواد پوشه، فرزند احمد که دوازده سال داشت در آن روز کشته شد. او در نزدیکی کلانتری بود و در آن لحظه خطرناک تلاش کرد که خود را به جای امنی برساند، اما در بین ازدحام گیر کرده بود، دو گلوله به سوی او شلیک شد که یکی از گونه راستش خارج شد و سوراخ بزرگی ایجاد کرد.

جواد پوشه

جابر شیروزهی، فرزند احمد شیروزهی نیز کودکی یازده ساله بود که در واپسین لحظات آن اتفاق هدف گلوله‌های نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان داد.

یاسر شاهوزهی، شانزده ساله از حاشیه شهر زاهدان بود. گلوله دقیقا به قلب او اصابت کرد. عبدالحمید اسماعیل زهی چند روز بعد از این جنایت پرده برداشته بود و گفت: «بسیاری از این گلوله‌ها که توسط تک‌تیراندازها شلیک شده بودند کاملا هدفمند و به سوی سر و قلب نمازگزاران شلیک شدند.»

محمد اقبال شهنوازی هفده ساله نیز در جمعه خونین زاهدان کشته شد. او کارگر و بدون شناسنامه بود. پدرش سیزده سال قبل از کشته شدن او سکته کرده بود و او هزینه‌های زندگی خانواده‌اش را با سرکار رفتن در ساختمان‌ها تامین می‌کرد. فقیر و مستضعف بودند، او در هنگام برگشت از مصلا زخمی شد و بعد از چند دقیقه جان داد. جسد او به مسجد مکی منتقل شد و به خانواده‌اش اطلاع دادند که برای تحویل جسد به آن‌جا بروند. جسد محمد اقبال شب آن روز در خانه نگهداری شد و صبح روز بعد در حاشیه شهر زاهدان دفن شد.

محمداقبال شهنوازی نایب‌زهی

علی براهویی، فرزند عمر دوازده ساله، محمد رخشانی فرزند عبدالقادر سیزده ساله، امید صفر زهی، فرزند نعیم هفده ساله، محمد امین گمشادزهی و فرزند عبدالحمید هفده ساله نیز از کودکانی بودند که در این روز توسط ماموران امنیتی کشته شدند.

علی براهویی

تیراندازی ماموران امنیتی در روز جمعه خونین زاهدان به نمازگزاران باعث شد چهار زن، از جمله یک دختر خردسال کشته شوند.هستی نارویی، متولد ۱۶ مهر ۱۳۹۴، اهل زاهدان از خانواده‌ای بی‌بضاعت بود که آن‌ روز با بستگانش به نماز جمعه آمده بود. وقتی تیراندازی شروع و گازهای اشک‌آور به محل نماز زنان پرتاب می‌شود، برخی زنان نمازگزار پراکنده محل نماز را ترک کرده و بیرون می‌آیند. در همین حین هستی نارویی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.

پدرش با کارگری هزینه‌های زندگی هستی را تامین می‌کرد، هستی بزرگ‌ترین فرزند خانواده بود که حتی خانواده‌اش از خانه‌ای معمولی برخوردار نبودند.

هستی نارویی

جان‌ بی‌بی نارویی، فرزند موسی یکی دیگر از جان‌باختگان جمعه هشتم مهرماه در مصلی زاهدان بود. گازهای اشک‌آور به سوی زنان پرتاب شد و جان بی‌بی که آسم داشت از حال رفت. او بعد از انتقال به بیمارستان مشکلات ریوی جدی پیدا کرد، دو ماه با سختی دوام آورد و نهایتا بر اثر آن گازها فوت کرد.

زلیخا ترزی، هشتاد و هشت ساله، در روز جمعه خونین زاهدان به خاطر گازهای اشک‌آور به زمین افتاد. بعد از انتقال او به خانه روزهای سختی را با نفس‌تنگی پشت سر گذاشت و سرانجام در ۲۲ آذرماه ۱۴۰۱ فوت کرد. زلیخا ترزی شهروند افغانستان و مقیم زاهدان بود.

زر بی‌بی اسماعیل‌زهی، شصت ساله اهل زاهدان بود. او در خانه خود مشغول جارو زدن بود که هدف گلوله ماموران امنیتی قرار گرفت. گلوله به ناحیه کمر او اصابت کرد و قطع نخاع شد و بعد از گذراندن روزهای سخت بر اثر عفونت شدید ناشی از زخم بستر جانش را از دست داد.

خدانور لجه‌ای

یکی از جان‌باختگان جمعه خونین زاهدان خدانور لجه‌ای بود، خبر کشته شدن او در کنار ویدئوهای رقص‌های زیبا و شاد بلوچی‌اش در فضای مجازی واکنش بسیاری برانگیخت.

تصویر دیگری که از خدانور لجه‌ای به سرعت منتشر شد زمان بازداشت او توسط نیروهای امنیتی بود، که دستانش را دور میله‌ای دست‌بند زده بودند. طبق گفته مادرش خدانور آب خواسته بود و برای شکنجه‌ روانی او لیوان آبی در نزدیکی‌اش گذشتند که او توانایی برداشت آن‌ها را نداشت.

تصویر خدانور لجه‌ای زمانی که در بازداشت به میله بسته شده بود و یک لیوان آب هم مقابلش گذاشته بودند.

مادر خدانور لجه‌ای صنوبر است که او به شدت تحت تاثیر قتل فرزندش قرار گرفت. صنوبر گفته بود:

خدانور عاشق من بود، همیشه دستان و سر من را بوسه می‌زد و می‌گفت من هراس دارم روزی بمیرم و خدمت مادرم را به نحو احسن انجام ندادم.

سخنان دردناک صنوبر، مادر خدانور لجه‌ای در ضیافت افطاری مسجد مکی در تاریخ ٢١ فروردین ماه ۱۴۰۲:

مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان در واکنش به جمعه خونین زاهدان گفت این جنایت در تاریخ ایران بی‌نظیر است که در یک روز بالای صد نفر کشته و سیصد نفر زخمی شوند. او بعد از آن جمعه در تمامی جلسات خواهان مجازات آمران و عاملان این جنایت شد و گفت که هیچ عملکردی جز این نمی‌تواند برای مردم تسلی‌بخش باشد.

عبدالحمید همچنین علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی را به‌عنوان کسی که فرماندهی کل نیروهای مسلح را در دست دارد، در برابر کشته‌شدگان این واقعه مسئول دانست. او چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱ تأکید کرد: «در جمعه خونین زاهدان ما معتقدیم که مردم ما را نه مأموران، بلکه حاکمیت و نظام زده‌ است.»

معین‌الدین سعیدی، نماینده چابهار در اظهاراتی در صحن علنی مجلس به کشتار مردم بلوچستان پرداخت و گفت:

تاکنون هیچ مسئولی پس از این حوادث عذرخواهی نکرده و نپرسیده چرا نحوه برخورد با معترضین در این استان متفاوت بوده‌ است و در نقاط دیگر کشور از گلوله‌های مشقی و پلاستیکی و در بلوچستان از گلوله جنگی استفاده می‌شود؟

سازمان عفو بین‌الملل نیز در گزارشی ماموران امنیتی جمهوری اسلامی را مقصر دانست و گفت که آن‌ها برای سرکوب و قتل معترضان از گلوله‌های جنگی استفاده کردند. این سازمان حقوق بشری هم‌چنین اعلام کرد که نیروهای امنیتی حکومت ایران با استفاده از «الگویی کُشنده» در سرکوب اعتراضات مردم بلوچستان، از «مهمات و گلوله جنگی مرگبار» استفاده کرده و «بالا تنه، سینه و سر معترضان را به قصد کشتار» هدف قرار داده‌اند.

سازمان دیده‌بان حقوق بشر نیز در گزارشی اعلام کرد که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در روز هشتم مهر با استفاده «غیرقانونی» از «نیروی قهریه مرگبار» در زاهدان، ده‌ها معترض را کشتند و مجروح کردند. این سازمان تأکید کرد که این سرکوب به حدی بود که «جمعه خونین» زاهدان با بیشترین آمار کشته‌شدگان آن هم در یک روز، «مرگبارترین سرکوب سال» بوده‌ است.

تاکید بر دادخواهی جان‌باختگان و رد دیه از طرف حکومت

بعد از کشتار جمعه هشتم مهر در زاهدان، بسیاری از مسئولان حکومتی جمهوری اسلامی منکر جنایت ماموران امنیتی در این شهر شدند و حتی آن‌ها را موظف به این جنایت دانستند، اما بعد از گذشت چند ماه و با توجه به فضای حاکم در کشور آن‌ها در صدد راهی برای جبران خسارت و دل‌جویی از مردم شدند.

با ارسال هیأتی از سوی بیت رهبری به سیستان و بلوچستان، این زمزمه ایجاد شد که آن‌ها آماده پرداخت دیه برای جان‌باختگان هستند و کسانی‌ که در این جنایت کشته شدند تحت پوشش بنیاد شهدا قرار می‌گیرند، اما بستگان جان‌باختگان ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ با حضور در مسجد مکی زاهدان و در طی بیانیه‌ای از این خواست حکومت استقبال نکردند و به مسیر دادخواهی و اعلان جرم برای عاملان این جنایت تاکید کردند.

محاکمه نمایشی عاملان جمعه خونین زاهدان

پس از فشارهای بین‌المللی و داخلی بر جمهوری اسلامی، دستگاه قضایی مجبور شد برای این جنایت پرونده‌ای باز کند و در اولین وهله و با تصمیم شورای تامین سیستان و بلوچستان، فرمانده انتظامی زاهدان و رئیس کلانتری ۱۶ این شهر از سمت خود عزل شدند.

رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح سیستان‌ و بلوچستان گفت که برای متهمان «جمعه خونین زاهدان» کیفرخواست صادر شده است و دادگاه این پرونده در نیمه اردیبهشت برگزار می‌شود.

احمدرضا پورخاقان در رابطه با کیفرخواست صادر شده به خبرگزاری تسنیم گفت: «حسب بررسی‌های به عمل آمده ما در دادسرا و کارشناسی‌هایی که انجام گرفت، مشخص شد برخی از افرادی که اقدام به تیراندازی کردند در این زمینه دچار افراط و تفریط شدند.»خبرهای زیادی از این دادگاه منتشر نشد و متهمان آن نیز به‌صورت مشخص برای مردم معرفی نشدند.مولوی عبدالحمید نیز در خطبه‌های نماز جمعه به این موضوع اشاره کرد و گفت:

دادگاه برای متهمان جنایت خونین زاهدان خبر خوبی بود ولی معلوم می‌شود بسیاری از مقامات امنیتی در این دادگاه اخلال ایجاد کرده و قضات دادگاه استقلال کافی برای محاکمه این جریان ندارند.

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله