گفت‌وگو با منیره برادران

شکنجه‌های ساواک و تاریخ ناتمام دادخواهی

ملی مذهبی _ انتشار تصویری تازه از پرویز ثابتی، یکی از بلند پایه‌ترین مقام‌های ساواک، در جریان تظاهرات همبستگی با معترضان در ایران که در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ در لس‌آنجلیس برگزار شده بود، با واکنش‌های گسترده‌ای از جانب افکار عمومی همراه شد. 

پرویز ثابتی، مسئول اداره سوم ساواک و رئیس ساواک تهران در دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی بود.

پردیس ثابتی، دختر پرویز ثابتی این عکس را از پدر ۸۶ ساله خود با استفاده از هشتگ «زن، زندگی، آزادی» در حساب کاربری خود در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد.

انتشار عکس پرویز ثابتی که طی ۴۴ سال گذشته به ندرت از او عکسی منتشر شده بود و همچنین مصاحبه‌های اندکی به صورت صوتی انجام داده است، با واکنش‌های گسترده مخالفان، شامل زندانیان سیاسی دوران شاه و هم‌زمان نیز مورد استقبال هواداران سلطنت قرار گرفت.

در این میان روایت‌های ناتمامی از شکنجه‌های ساواک مجددا سر برآورد و تعدادی از فعالان و زندانیان سیاسی دوران حکومت شاه، با انتشار دادخواستی، شکنجه‌های ساواک و کسی چون پرویز ثابتی را موضوعی شاخص برای  داد‌خواهی دانستند و از «همه دادخواهان، وجدان‌های بیدار و از همه‌ کسانی که با نفس شکنجه و سرکوب و تبعیض و اعدام مخالف‌اند»، خواستار حمایت از این دادخواست جهت محاکمه پرویز ثابتی شدند.

زمانه در همین رابطه با منیره برادران، از تهیه‌کنندگان این دادخواست و از فعالان سیاسی دوران شاه در رابطه با اهمیت دادخواهی و ضرورت مخالفت با شکنجه تحت هر عنوانی گفت‌وگو کرده است.

پرسشی که بعد از انتشار عکس‌های پرویز ثابتی به میان آمد، این بود که چرا قربانیان شکنجه و زندان به دست ساواک، در تمام این سال‌ها دادخواهی نکرده بودند؟

منیره برادران به زمانه می‌گوید بعد از انقلاب اسلامی، حکومت جدید برخی از عوامل ساواک را دادگاهی و اعدام می‌کنند، نه بر پایه دادخواهی عادلانه در جهت کمک به روشن شدن حقیقت، بلکه بر پایه انتقام بود و به همین جهت بسیاری از قربانیان شکنجه‌های ساواک، خود را در آنچه که در دادگاه‌های انقلاب اسلامی گذشت سهیم ندیدند. او می‌گوید همین موضوع موجب شد فرصت و امکان روایت‌گری و دادخواهی برای قربانیان فراهم نشود.

منیره برادران از دیگر دلایل به تعویق افتادن دادخواهیِ قربانیان شکنجه‌های ساواک را سرکوب شدید حکومت اسلامی علیه مخالفان سیاسی می‌داند.

بر پایه این دلایل منیره برادران معتقد است دادخواهیِ زندانیان سیاسی دوران شاه ناتمام مانده است.

منیره برادران این تاریخ ناتمام دادخواهی را علتی امکان حضور دوباره پرویز ثابتی در انظار عمومی می‌داند.

منیره برادران تاکید دارد دادخواهی شامل هیچ استثناء، مصحلت و مرور زمان نمی‌شود، و شکنجه ذیل جنایت علیه بشریت می‌گنجد.
باید اشاره کنیم که گروهی از زندانیان سیاسی دوران شاه فراخوانی انتشار داده‌اند با عنوان «مگذاریم از یک قاتل تقدیر ‌کنند! مگذاریم از احیای ساواک سخن ‌گویند!»

تلاش برای دادخواهی

نامه دادخواهانه‌ای که گروهی از زندانیان سیاستی دوران شاه در «سایت دادخواست» انتشار داده‌اند، چنین آغاز می‌شود:

«اینکه در روزهای اخیر چهره منفوری چون پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک در تجمع های همبستگی ایرانیان با اعتراضات مردم ظاهر می شود و حتی حضور خود را بی‌شرمانه به نمایش می گذارد، پیام شومی در بردارد: شکستن قبح شکنجه و قتل و عادی سازی جنایت. تصادفی نیست که در میان سلطنت‌طلبان، شاهد موج تقدیر از این «مقام امنیتی» هستیم. در شبکه‌های اجتماعی، کسانی که شخصیت مورد تقدیرشان پرویز ثابتی است، همزمان از لزوم احیای ساواک سخن می‌گویند.
باید پرسید که چرا جنبش دادخواهی آن‌سان گسترده و استوار نشده است که جلاد صاحب‌نام و دارای پرونده‌ای روشن، جسارت می‌یابد در میان جمع حاضر شود.»

زندانیان سیاسی سابق در این نامه پرویز ثابتی را این گونه معرفی کرده‌اند:

«پرویز ثابتی نماد قدرت ساواک است در زمانی که شکنجه نظام‌یافته شد و به مهارتی تبدیل شد که به خاطر آن شکنجه‌گران لقب “دکتر” هم می‌گرفتند. “مقام امنیتی” همچنین بنیان‌گذار شیوه‌ی اعتراف‌گیری تلویزیونی است. و او تصمیم‌گیرنده بود در مورد قتل زندانیانی که در بی‌دادگاه‌های خودشان به حبس محکوم شده‌ بودند. او در جنایت قتل ۹ زندانی سیاسی بر روی تپه‌های اوین در فروردین ۱۳۵۴ نقش مستقیم داشته است.
پرویز ثابتی در دوره‌ی اعتلای انقلاب ۱۳۵۷ پیش از خود شاه از کشور گریخت. ساواک آنچنان منفور بود که نظام متزلزل به انحلال آن تن داد. اما این رخدادها به معنای پایان کار ثابتی و دستگاه ساواک نبود. ساواک، سنتی را از نظر پرونده‌سازی، شکنجه، سر به نیست کردن مخالفان، و نمایش اعتراف اجباری تلویزیونی بنیان گذاشت که رژیم خمینی آن را در ابعاد وسیع‌تری ادامه داد. بخشی از دستگاه ساواک در خدمت دستگاه امنیتی حکومت اسلامی قرار گرفت. پرونده‌های ساواک کمک بزرگی به پیگیرد مبارزانی کرد که به همان دلیل که با رژیم شاه مخالف بودند علیه رژیم خمینی هم به مبارزه برخاستند. بسیاری از کسانی که در “خاوران‌‌”ها دفن شده‌اند، زمانی اسیر دستگاه امنیتی پرویز ثابتی بوده‌اند و زخم شلاق شکنجه‌گران ساواک را بر پیکر داشته‌اند.»

دادخواهی

نویسندگان نامه دادخواهی، جنایات ساواک و کسی چون پرویز ثابتی را موضوعی شاخص برای  داد‌خواهی می‌دانند. آنان می‌پرسند: «آیا قرار نیست با نفس شکنجه و با نفس اختناق مخالفت شود؟» به نظر آنان «جنایت‌های رژیم جمهوری اسلامی نباید باعث تطهیر ساواک و جنایات آن گردد. اگر خود را پایبند به موازین حقوق بشر و میثاق های آن می‌دانیم و جمهوری اسلامی را از بابت پایمال کردن این ارزش‌ها محکوم می‌کنیم، نمی‌توانیم و نباید چشم بر گذشته ببندیم.»

نویسندگان نامه خود را این گونه توصیف کرده‌اند:

«ما امضاکنندگان اولیه این نامه درست به همان دلیل که دربرابر رژیم ولایی به دادخواهی برمی‌خیزیم، در برابر نظام سلطنت هم دادخواه بوده و اکنون نیز هستیم. ما در جوانی به مقابله با رژیم شاه برخاستیم، و ورای هر خط مشی مبارزاتی در درجه‌ نخست علیه ستم و نابرابری بوده‌ایم. به زندان افتادیم، شکنجه شدیم و بسیاری از یارانمان را از دست دادیم. رژیم تازه و فضایی که ایجاد کرد اجازه نداد دادخواهی به جریان افتد و فرهنگ‌ساز شود.»

در پایان نامه دادخواهی زندانیان سیاسی چنین می‌خوانیم:

«خطاب این نامه عموم مردم ایران است. از همه‌ی دادخواهان، از همه‌ی وجدان‌های بیدار، از همه‌ی کسانی که با نفس شکنجه و سرکوب و تبعیض و اعدام مخالف‌اند، می‌خواهیم که این نامه را امضا کنند.
امیدواریم بتوانیم به یاری مردم آزادی‌خواه، پرویز ثابتی را به دادگاه بکشانیم. او قاتل است!»

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله