حضور سپاه در مراسم یادبود ژینا

روایت دو شاهد عینی از مراسم چهلم مهسا امینی در سقز

ملی مذهبیصبح روز چهارشنبه ۴ آبان، با انتشار ویدئوهایی از سقز آغاز شد. شب پیش از آن اعلام شده بود ماموران امنیتی مسیرهای منتهی به آرامستان آیچی محل تدفین مهسا (ژینا) امینی را مسدود کرده‌اند. اخباری هم از سوی خانواده او منتشر می‌کردند که مراسم چهلم او برگزار نمی‌شود. اما یک منبع نزدیک به خانواده امینی در گفت‌وگو با زمانه اعلام کرد مراسم را برگزار خواهند کرد و از جانب آنها بیانیه‌ای مبنی بر لغو مراسم صادر نشده است.

کم‌کم ویدیوها و تصاویر، خبر سرازیر شدن چندین هزار نفر از مردم شهر سقز به سمت آرامستان را دادند. مردم عزادار و معترض با پای پیاده و از هر طریق ممکن، حتی با طی راه‌های فرعی و عبور از رودخانه‌ها، خود را به آرامستان آیچی در هشت کیلومتری جنوب غربی سقز رساندند.
دو شاهد عینی که روز چهارشنبه در مراسم چهلم ژینا (مهسا) امینی حضور داشتند، روایت و مشاهدات خود را برای زمانه بازگو کرده‌اند.شاهد اول که یک زن اهل سقز است، در فایلی صوتی که در آن برای حفظ امنیت صدای او تغییر داده شده، مشاهدات خود را بیان کرده است. این فایل صوتی به زبان کُردی است و ترجمه آن به فارسی در ادامه نوشته شده است.

صحبت‌های این شهروند سقزی درباره مشاهداتش از مراسم چهلم ژینا (مهسا) امینی به شرح زیر است:

«دیروز که ما به چهلم ژینا رفتیم، از خانه که راه افتادیم مردم را می‌دیدیم که پیاده و با ماشین به سمت [آرامستان] آیچی و جاده بانه می‌رفتند. ما خودرو را در مسیر پارک کردیم و تصمیم گرفتیم مسیر طولانی‌تری را با مردم پیاده برویم. در راه تعدادی ماشین سنگین را دیدیم که پارک کرده بودند، از آنها پرسیدیم چرا اینجا ایستاده‌اید؟ گفتند ما هم امروز اعتصاب کردیم و کار نمی‌کنیم، حدود پنجاه ماشین سنگین پشت سر هم پارک کرده بودند. وقتی مردم وارد آرامستان آیچی شدند، در ورودی آرامستان حدود سی نفر نیروهای یگان ویژه و نیروی انتظامی ایستاده بودند و مردم را نظاره می‌کردند، اما مردم نسبت به آنها بی‌توجه بودند، حتی زن‌ها روسری از سر برداشته بودند و از مقابل آنها عبور کردیم و وارد مراسم شدیم. ما چون خیلی زود رسیدیم ابتدا حدود دویست نفر دور مزار ژینا ایستاده بودیم، حدود ساعت هفت آنجا بودیم. یک سری هم زودتر رسیده بودند و شعار می‌دادند که ما هم به آنها پیوستیم و شعار می‌دادیم، پایکوبی می‌کردیم، بسیار شلوغ بود. کم‌کم مردم آمدند. می‌گفتند قرار است علی دایی ساعت یازده بیاید، یک دسته گل و بنر را آورده بودند که گفتند از طرف علی دایی است، ظاهرا اجازه ندادند به جمع مردم بیاید، اما مردم بسیار منتظر ماندند. مردم بسیاری از شهرهای اطراف آمده بودند، جدا از شهرهای کردنشین، از شهرهای غیرکردنشین هم جمعیت زیادی آمده بودند، از دهگلان، قروه، سنندج، مریوان، ارومیه و تبریز… وقتی در میان جمعیت صحبت می‌کردند ما می‌فهمیدیم که از این شهرها آمده‌اند. فکر کنم یک اتوبوس از تبریز آمده بودند. چند خانواده را دیدیم که سر مزار ژینا گفتند از تهران آمده‌اند و حرف زدند… حتی یک زن از سلیمانه (اقلیم کردستان عراق) آمده بود و سخنرانی کرد، می‌گفت تا الان این‌ها (جمهوری اسلامی) کُردها را جدی نگرفته‌اند، کُرد را تجزیه‌طلب و حاشیه‌نشین می‌دانستند، مشکلات و دغدغه‌های کُردها را جدی نگرفتند، تفرقه‌هایی که بین کُرد و فارس و آذری به وجود آورده‌اند باعث شده همیشه دشمنی و رقابتی بین آنها باشد، و چند بار تاکید کرد که این اتحاد باید را باید جدی گرفت زیرا علاوه بر همه ایران، همه جهان هم صدای سقز شد و سقز را شناخت، این‌که همه پشت یک دختر سقزی ایستادند و اجازه ندهیم دوباره بین اقوام و ملیت‌های ایرانی تفرقه بیاندازد…»

این شهروند سقزی و منبع زمانه، ویدیویی از سخنرانی زنی را که از سلیمانه به مراسم چهلم ژینا (مهسا) امینی آمده بود در اختیار زمانه گذاشته است.

این شهروند سقزی چنین ادامه می‌دهد:«در بخشی از مراسم وقتی کنار مزار ژینا ایستاده بودیم و مردم شعار می‌دادند، به قدری جمعیت زیاد بود و مدام بیشتر و بیشتر می‌شد که به ما می‌گفتند پایین‌تر برویم تا جمعیت بتواند وارد آرامستان آیچی شوند. تعدادی پهپاد بالای سر جمعیت بود، مردم می‌گفتند می‌خواهند شماره‌ها را کنترل کنند، برای همین همه داد می‌زدند که موبایل‌ها در حالت هواپیما (Airplane) قرار دهید، زیرا این پهپادها شماره ذخیره می‌کنند. حدود ساعت دو و نیم ظهر بود که مردم تصمیم گرفتند به شهر و مقابل فرمانداری بروند. وقتی با جمعیت پیاده آیچی را رد کردیم و به سمت شهر می‌آمدیم، نزدیک پادگان ارتش شدیم که قبل از شهر قرار دارد، به سمت مردم تیراندازی شد. مردم هم سنگ برداشتند و به مقابله پرداختند. وقتی به سمت مردم تیراندازی کردند، تعدادی به سمت عقب، یعنی به سمت آرامستان آیچی فرار کردند و تعدادی هم به سمت محوطه ارتش رفتند. تعدادی از ارتشی‌ها با مردم بودند و نزدیک خانه‌های ارتش ایستاده بودند. فکر می‌کنم حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر تیر خوردند که یکی از آنها تیر ساچمه‌ای به چشم و دست‌اش اصابت کرد. تعدادی از مردم وارد محوطه ارتش شدند و تعدادی هم به زمین خالی کنار محوطه رفتند.»

بر اساس تصاویری که منبع آگاه زمانه برای ما ارسال کرده، در نتیجه تیراندازی نیروهای سپاه پاسداران به سمت مردم، چندین نفر زخمی شدند و در تصاویر زیر مردی دیده می‌شود که از ناحیه چشم و دست بر اثر گلوله‌های ساچمه‌ای به شدت زخمی شده است.

این شاهد عینی چنین گزارش می‌دهد:«در محوطه ارتش که فنس‌کشی شده بود، مردم به ارتشی‌ها که آن‌طرف فنس ایستاده بودند حمله می‌کردند. آنها به مردم می‌گفتند آرام باشید، این‌طرف [فنس] بیایید، مردم هم می‌گفتند اگر شما از ما حمایت می‌کنید به آن‌طرف می‌آییم، شما هم یکی از آنها هستید، اگر حمایت می‌کردید الان نمی‌گذاشتید آنها تیراندازی کنند، آنها دارند به سمت بچه‌های ما تیراندازی می‌کنند. حتی تعداد کودک چهار پنج ساله و این‌ها میان جمعیت بود که فرار می‌کردند. بعدا وقتی درگیری زیادی بین آنها و مردم پیش آمد، اصرار می‌کردند ما به محوطه آنها برویم، تعداد نرفتند اما تعدادی هم رفتند که ارتشی‌ها به آنها کمک کردند و از سمت رودخانه آنها را رد کردند که به محله قَوَخ بروند. ارتشی‌ها خیلی کمک کردند، اما به نظر من این حمایت نیست، حمایت این بود که نگذارند به سمت مردم تیراندازی کنند. نیروهای سپاه هم مداوم از خیابان به سمت آن زمین خالی که مردم فرار کردند تیراندازی می‌کردند و گاز اشک‌آور می‌زدند. اشک‌آور هم نبود، سُست کننده بود، چون همه بعد از استنشاق عضلاتمان سست شد، سر درد شدید گرفتیم و حالت تهوع داشتیم. تعدادی از مردم با کمک ارتش رد شدند و تعدادی هم به سمت آیچی برگشتند و سوار ماشین شدیم و به قدری ترافیک بالا بود که ما مجبور شدیم به روستایی بین بانه و بوکان برویم و از آنجا به شهر برگردیم. وقتی ما جلوی پایگاه ارتش بودیم، نیروهای امنیتی رفتند ماشین‌هایی که در آیچی پارک شده بودند را با باتون و سنگ تخریب کردند. ما حدود ساعت هفت عصر به خانه رسیدیم، اما تا ساعت حدود یک بامداد صدای تیراندازی شنیده می‌شد.»

تصاویری که راوی دوم در اختیار زمانه قرار داده، نشان می‌دهند که مردم هنگام بازگشت از مراسم چهلم مهسا امینی، به دلیل استقرار نیروهای امنیتی سپاه پاسداران در میدان زندان که اولین میدان ورودی شهر از مسیر جاده بانه است و تیراندازی آنها به سمت معترضان، به محوطه مجتمع مسکونی ارتش پناه برده‌اند.
علاوه بر این شهروند سقزی، یک شاهد عینی دیگر نیز که روز چهارشنبه چهارم آبان در مراسم چهلم ژینا (مهسا) امینی حضور داشته است روایت مشابهی از تیراندازی نیروهای سپاه و کمک ارتش به مردم روایت کرده است.

منبع زمانه مشاهدات خود از پایان مراسم چهلم ژینا (مهسا) امینی و مواجهه مردم در ورودی شهر با نیروهای سپاه پاسداران که سمت آنها تیراندازی می‌کردند را این‌گونه توضیح می‌دهد:«اتفاقی که امروز در سقز افتاد جالب توجه بود، وقتی که مردم از آرامستان برگشتند به سمت شهر، در میدان زندان که اولین میدان شهر است، مواجهه شدند با مقاومت نیروهای سپاهی و شروع کردند به تیراندازی به سمت مردم. سیل عظیم جمعیت جلوی پادگان ارتش رفتند و از ارتشی‌ها خواستند که به مردم ملحق شوند. روبه‌روی پادگان ارتش مجتمع مسکونی بود و خیلی از کادری‌های ارتش با لباس شخصی آمده بودند و با دست‌هایشان هم علامت پیروزی نشان می‌دادند و از مردم می‌خواستند در صورتی که احساس خطر می‌کردند وارد مجتمع مسکونی ارتش بشوند. بعضی از مردم می‌ترسیدند که نکند تله باشد، ولی از روبه‌رو، از طرف میدان زندان که سپاهی‌ها تیراندازی می‌کردند، فشار جمعیت طوری بود که فنس‌ها را شکستند و وارد مجتمع مسکونی ارتش شدند. عده‌اش هشدار می‌دادند و فریاد می‌زدند که نروید این تله است، ولی فشار جمعیت طوری بود که ناچار شدیم وارد جمعیت شویم. وقتی وارد شدیم دیدیم که واقعا تله نیست، ارتشی به مردم آب دادنروایت د و آنها را پناه دادند و از سمت دیگر مجمتع سعی کردند مردم را راهی بکنند که مورد اصابت گلوله قرار نگیرند. این هم‌دلی و همراهی کادری‌های ارتش در مجتمع مسکونی‌ای که ما وارد آن شدیم بی‌نظیر بود، خیلی احساس فوق‌العاده‌ای بود که روبه‌روی مردم نیاستادند و کنار مردم بودند. این یک اتفاق تاریخی بود، حیف بود که ثبت نشود و به گوش مردم ایران نرسانیم.»

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله