ملی مذهبی _ از شروع “طرح نور” زندگی روزمره برای زنان در ایران یک تغییر مهم کرده است؛ آنها میگویند حتی اگر با پوششی به خیابان بیایند که تا قبل از جنبش مهسا “معمولی” بود، بازهم ممکن است از آزار ماموران امنیتی، لباس شخصیهای مونث و مذکر در امان نباشند.
اولین روزهای اجرای این طرح با موجی از ویدیوهای بگیر و ببند و فریاد دختران و زنانی که گیر ماموران افتاده بودند همراه بود. صحنههایی که با انتقادهای زیادی، حتی از درون نظام روبرو شد و بعضی انتظار داشتند به تغییر روش مجریان آن منجر شود. اما پیام خامنهای و پس از او دیگر سران حکومت نشان از کوچکترین چرخشی ندارد.
احمد وحیدی، وزیر کشور روز چهارشنبه پنج اردیبهشت (۲۴ آوریل) به خبرنگاران گفت که فراجا به آن دسته که پوشش اجباری را رعایت نمی کنند و “ممکن است مقابل قانون مقاومت کنند” برخورد میکند و آنها را به مراجع قضایی میسپارد.
او مدعی است فراجا “نیروهای خود را توجیه کرده که حتما با کسی که اهمال و غفلت دارد، با کسی که برای ساختارشکنی اقدام می کند، تفاوت قائل شود”. حکومت سعی میکند مقاومت زنان در برابر پوشش اجباری را به دو دسته “عمدی” و “غیرعمدی” تقسیم کند، تا توجیهی برای رفتار ماموران با زنان بسازد.
وحیدی در پاسخ به این سوال که آیا طرح نور با دستور وزارت کشور در حال اجراست، گفت: «نه، این جزو وظایف ذاتی فراجا به عنوان ضابط قوه قضائیه است.» به عبارتی این طرح مناقشهبرانگیز نه تنها مرجع مشخصی ندارد، بلکه به گفته وزیر کشور جمهوری اسلامی “سرنوشت لایحه عفاف و حجاب” فعلا در شورای نگهبان و مجلس است و هنوز “به مرحله نهایی نرسیده”.
احکامی که موجب تنبه شود
همزمان با سخنان وزیر کشور، محمدجعفر منتظری، رئیس دیوان عالی کشور به رسانهها گفت که “حجاب یک تکلیف شرعی و قانونی است” و “انتظار” این است که “حتی کسانی که مسلمان نیستند و یا پایبندی جدی به احکام اسلام ندارند” تابع آن باشند. او از قضات خواست “احکامی صادر کنند که موجب تنبه شود.” بسیاری از احکامی که تا به حال صادر شدهاند، مجازاتهای نقدی سنگین و توقیف خودروها بوده که پول آن به جیب دولت رفته است. در مواردی نیز مجازاتهایی عجیب و غریب برای زنان صادر شده است.
دیگر مسئولان ظاهرا دست به دامن “کار فرهنگی” شدهاند. انسیه خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور در همین روز و حاشیه جلسه هیات دولت به خبرنگاران گفت: «ما عملا نمی توانیم در مساله اجرا وارد شویم، اما در تلاش برای فرهنگ سازی هستیم»
به گفته او حکومت برای جا انداختن حجاب اجباری در سال گذشته در پنج استان برنامهای برای “آموزش زیست عفیفانه به مربیان” گذاشته است و میخواهد این برنامهها را برای ۱۰ استان دیگر بگذارد. جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته بودجه سنگینی برای پروژه اسلامی کردن مدرسه و دانشگاه و فضای عمومی هزینه کرده، اما خود مسئولان هم اذعان دارند که هیچ نتیجهای نگرفته است. هربار نیز اولین و آخرین اهرمی که به کار گرفته میشود، “زور” است.
این را رسانهها از زبان مجید میراحمدی، معاون امنیتی وزیر کشور به روشنی بیان کردند. او روز چهارشنبه به سایت انتخاب گفت: «صبر و خویشتنداری، تدریجا باور غلطی را ایجاد کرده بود که گویی کشف حجاب از جانب مسئولین پذیرفته شده؛ اصلا اینگونه نبود و نیست» او افزود که طرح نور “با قوت” به کار خود ادامه خواهد داد.
معاون امنیتی وزیر کشور جایی برای این توهم نگذاشت که حکومت ایران ممکن است زمانی دست از خشونت علیه زنان بردارد، علیرغم بهای سنگینی که جامعه بهویژه در جریان اعتراضات سراسری دو سال پیش متحمل شد. او تاکید کرد که “همه مسئولین قوا بلاتفاق” بر اجرای “طرح نور” تاکید دارند و “حامی فراجا هستند”.
ماموران به هر پوششی گیر میدهند
سایت “دیدهبان ایران” روایت گروهی از زنان و دخترانی که در این روزها با آزار و خشونت ماموران اجرای “طرح نور” روبرو شدهاند، بازتاب داده است.
یکی از زنان از برخورد در مترو به دیده بان ایران می گوید: با دوستم در مترو بودیم، او شالش از سرش افتاده بود و من کلاه به سر داشتم، ناگهان مامورین به سمتمان آمدند و با لحن بسیار توهینآمیز از ما خواستند تا حجابمان را درست کنیم، در این حال من با اینکه سعی داشتم تا فضا را آرام نگه دارم، دوستم به شدت عصبی شده بود. رفته رفته درگیری لفظی به درگیری فیزیکی منجر شد تا جایی که دوستم را با شوکر برقی زمینگیر کردند. پس از آن به ما دستبند زدند و بازداشت شدیم. در همین حین من سعی داشتم تا کلاهم را دوباره سرم بگذارم اما یکی از مامورین کلاه را با شدت از سرم کشید و گفت: «دیگر لازم نکرده، همانطوری که بودی باش». در آن چند ساعتی که آنجا بودیم، به شدت به ما توهین شد. در آن بین همچنین میشنیدم که چند نفر از مامورین سر این موضوع که چه کسی ما را بازداشت کرده است دعوا میکنند، چون ظاهرا هر چقدر میزان بازداشتیها بالاتر باشد، درآمد و پاداشی که کسب میکنند نیز به مراتب بیشتر خواهد بود. آنها به ما به عنوان یک شکار و صید نگاه میکردند، نه چیز دیگری!
یکی از زنان روایت می کند که:
تازه از دانشگاه آمده بودم بیرون که شنیدم چند نفر موتور سوار به من تذکر میدهند که حجابم را درست کنم، من حتی متوجه نشده بودم که آنها مامورین گشت ارشاد هستند. چند نفری دورم را محاصره کردند و از من خواستند تا سوار ون گشت ارشاد شوم، اما من نمیخواستم، پس مقاومت کردم اما چند مامور زن دستم را محکم گرفتند و به کمک پنج یا شش نفر دیگر از حجاببانان به زور من را سوار ون کردند. سوار ون که شدم چند نفر دیگر را دیدم، اما نه آن قدر زیاد. ولی هنگامی که وارد پاسگاه شدیم، اکثریت مقنعه به سر داشتند و اوضاع نیز کمی فرق میکرد، دختری را دیدم که با کیف به صورتش ضربه زده بودند و این ضربه به قدری محکم بود که جای آرایش پوستش روی کیفش مانده بود. شخص دیگری را صرفا به این علت که عکاس بود، دستگیر کرده بودند، او حتی «مشکل حجاب» هم نداشت و صرفا به دلیل داشتن دوربین دستگیر شده بود و دوربینش را از او گرفته بودند. دختر دیگری را هم دیدم که به علت درگیری کیفش پاره شده بود. تمام آن پنج ساعتی که آنجا بودم، بیشتر احساس نفرت داشتم تا هر گونه ترسی! با ما همانند یک مجرم رفتار میکردند و مجبورمان کردند که یک فرم تفهیم اتهام پر کنیم و نیز اعلام کنیم که آیا زخمی در بدن یا بیماری زمینهای و روانی داریم؟ پس از آن، چند مرد میانسال آمدند و از ما خواستند تا اظهارتمان را بنویسیم، در این بین چندین بار از ما پرسیده شد: «علت اینکه کشف حجاب کردید چه بود؟». بعد از بازجویی نیز برای ساخت پرونده، از ما به همراه یک تابلو که روی آن نوشته شده بود «طرح نور (حجاب و عفاف)» عکس گرفتند و در این میان هم سعی داشتند تا پرونده دانشجوها را از افراد معمولی جدا کنند.
نکته جالب در بسیاری از روایتها این است که این زنان میگویند با پوششی کاملا ساده و حتی مطابق معیارهایی به خیابان آمدهاند که بهانهای به دست ماموران ندهند، اما باز از “تذکر”، توهین و آزار فیزیکی آنها در امان نبودهاند.
یکی از آنها برخورد ماموران با خود را چنین تعریف کرده است: “مقنعه من فقط برای ثانیهای از سرم افتاد و این در حالی بود که من با حال بیمار و مریضم از داروخانه با یک کیسه دارو به بیرون آمدم. آنها با وجود اینکه من مریض احوال بودم، دورم حلقه زدند و مرا محاصره کردند. من تا چند دقیقه میلرزیدم و گریه میکردم. لباسی که به تن داشتم، لباس کار بود. چرا؟ به چه دلیل؟ همان لحظه بود که با خود گفتم هنگامی که درسم تمام شد ثانیهای در این مملکت نمیمانم و برای همیشه از اینجا خواهم رفت.»
دختر دیگری میگوید: «من از حضور مامورها خبر داشتم و برای همین حجابم را درست کردم چراکه حوصله هیچگونه درگیری را نداشتم، با این وجود یک دامن بلند به تن داشتم، دامن آن قدری بلند بود که هیچ بخشی از پاهای من دیده نشود.»
ماموران از او میخواهند وسط خیابان “دولا شود و شلوارش را نشان دهد”. یکی از آنها هم به او میگوید: «اگر یک مرد به لحاظ بیولوژیکی سالم باشد، با دیدن تو با همسرش به مشکل بر میخورد، حتی ممکن است من نیز با دیدن تو با همسرم دچار مشکل شوم.»
حرف هایی چنان تجاوز روحی
یکی از زنان به دیده بان ایران گفته است که :
من از حضور مامورها خبر داشتم و برای همین حجابم را درست کردم چراکه حوصله هیچگونه درگیری را نداشتم، با این وجود یک دامن بلند به تن داشتم، دامن آن قدری بلند بود که هیچ بخشی از پاهای من دیده نشود و با این حال هنگامی که داشتم با تلفن صبحت میکردم دو خانم به سمتم آمدند و گفتند که «تلفن را قطع کن، کارت داریم». به آنها گفتم که «صحبتم تمام شد قطع میکنم» اما بیتوجه به حرف من، بدون خواست و اراده من تلفن را از من گرفته و قطع کردند. پس از آن به من گفتند که «این چه طرز لباس پوشیدن است؟ دولا شو و نشان بده که شلوار داری یا نه» من هم گفتم که «دولا نمیشوم، اگر میخواهید خودتان دولا شوید، اینجا پر از مرد غریبه است». در همین حین یکی از حجاببانها چادرش را روی سرم کشید و گفت «میگویم دولا شو» و من مجددا گفتم که «من دولا نمیشوم، این همه آدم اینجا ایستاده است، چرا اینطوری با من صحبت میکنی؟ میرویم یک گوشه خودت دولا شو و شلوارم را نگاه کن» پس از این ماجرا شش نفر دیگر به سمتم آمدند؛ چهار نفر آقا و دو نفر خانم، دورم حلقه زدند. یک آقا با داد به من گفت که «داد نزن اگر ادامه بدهی میبریمت» طی همین جریان یک آقا و یک خانم از مامورین من را بردند به سمتی دیگر و دقیقا چهل دقیقه با من صحبت کردند. آنها فکر میکردند که دارند امر به معروف و نهی از منکر میکنند اما چیزی که کاملا مشخص بود، این بود که آن شخص عملا داشت به من توهین میکرد. آنها به من گفتند: «چون تو دختر سالمی نیستی این طوری لباس پوشیدی، من هم دختر همسن تو دارم اما او به گونهای تربیت شده است که اصلا مانند تو نیازی به جلب توجه ندارد» . آن مامور به من، خانوادهام و نحوه تریبیتم توهین کرد. همچنین گفت که «اگر یک مرد به لحاظ بیولوژیکی سالم باشد، با دیدن تو با همسرش به مشکل بر میخورد، حتی ممکن است من نیز با دیدن تو با همسرم دچار مشکل شوم» حرفهای آنها گاهی حتی بیشتر به جای اینکه توهین باشد، شبیه به یک تجاوز روحی بود و این به قدری زننده بود که باعث شد من گریه کنم، اما نه از سر ترس بلکه به این علت که چگونه یک شخص به خودش اجازه میدهد که به زنانگی و تربیت خانوادگی من توهین کند؟! تمام مدت از شدت فشار روانی بهم وارد شده بود سکوت کرده بودم و این بدترین حسی بود که در این چند وقت به من دست داده بود. در همان لحظه که مامورین دور من حلقه زده بودند، چهار نفر دیگر را دیدم که با مامورین درگیر شده بودند، یکی از دخترها در حالی که تلاش میکرد از دست مامورین فرار کند، به سمت مترو دوید اما یکی از مامورها مقنعه آن دختر را گرفت و به سمت خود کشید.
بابت هر بازداشتی پول میگیرند
یکی از روایتها نشان میدهد این ماموران به دنبال “شکار” زنان هستند، زیرا بابت آن پول میگیرند. دختری که با دوستش در مترو بوده و کلاه بر سر داشته، گفته است: «دوستم را با شوکر برقی زمینگیر کردند. پس از آن به ما دستبند زدند و بازداشت شدیم.»
او در ادامه توضیح میدهد که در ساعاتی که بازداشت بوده، میشنود که “چند نفر از مامورین سر این موضوع که چه کسی ما را بازداشت کرده است دعوا میکنند، چون ظاهرا هر چقدر میزان بازداشتیها بالاتر باشد، درآمد و پاداشی که کسب میکنند نیز به مراتب بیشتر خواهد بود. آنها به ما به عنوان یک شکار و صید نگاه میکردند، نه چیز دیگری!»
این زنان و دختران از “تجاوز روحی” به خود گفتهاند. اما یک نکته در تقریبا تمامی حرفهای آنها جلب توجه میکند؛ آنها با وجود این که “ترسیدهاند”، دچار “استرس” روحی شدید شدهاند، با رفتاری تحقیرآمیز روبرو گشتهاند، گفتهاند که چنان سرشار “نفرت”اند که “بازهم” بدون حجاب بیرون خواهند آمد.
یکی دیگر از زنان به دیده بان ایران می گوید: سمت تئاترشهر بودم، داشتم در خیابان قدم میزدم که چند مامور پیادهرو را بستند و من را سوار ماشین گشت کردند، ابتدا درگیری لفظی پیش آمد اما پس از اینکه به زور من را سوار ماشین کردند، درگیری فیزیکی ایجاد شد و من مورد حمله و ضرب و شتم مامورین قرار گرفتم. در آن بین به شدت به من توهین کردند، ناسازا گفتند و چند بار با پا به من لگد زدند. من آن لحظه به شدت مضطرب شده بودم و نمیدانستم که چرا این اتفاقات دارد رخ میدهد؟! احساس سرخوردگی و ناتوانی میکردم و به همین دلیل هیچ مقاومتی از خود نشان ندادم. اما با وجود تمامی احساسات بدی که آن لحظه تجربه کردم قطعا نه رفتارم و نه عقیدهام هیچ تغییری نکرد و نخواهد کرد. من به همان شکل سابق در سطح شهر رفت و آمد خواهم کرد.
فشار و تهدید در دانشگاهها
وضع نه فقط در گذرگاهها و اماکن عمومی که در دانشگاهها نیز بهتر نیست. ماموران حراست این روزها فشار و تهدید را علیه دانشجویان به شدت افزایش دادهاند. کانال تلگرامی خبرنامه امیرکبیر از “موج جدید سرکوب دانشجویان دانشگاه علامهطباطبایی” نوشته است.
دانشجویان علامه طباطبایی گزار ش دادهاند که حراست این دانشگاه در روزهای اخیر “به بهانه کوتاه بودن مانتو دانشجویان، بالا بودن آستین مانتو، به سر داشتن شال یا روسری، جلو باز بودن مانتو و غیره اقدام به ضبط کارت دانشجویان میکند.”
این وضع در چند دانشگاه از جمله امیرکبیر تهران (پلی تکنیک) نیز برقرار است.