محمدرضا سعادتی؛ که به او «سیکو» و «سید» هم گفته میشد، از مسئولین مجاهدین بود که با نقش آفرینی اداره هشتم ساواک (که از جمله مسئولانش عزتالله جهانگیری گلپایگانی بود)، به اتهام جاسوسی برای روسها دستگیر شد.
اینکه تقی شهرام (به درست یا غلطش کار نداریم)، به نظرش اینگونه آمد که از «جهل اسلام» به«علم مارکسیسم» رسیده است، هیچ اشکالی ندارد. خیلی هم خوب است که فردی با خودش و دیگران روراست باشد و تغییر نظرگاهش را پنهان نکند. اشکال در این است که خود را مساوی حق پندارد و نظرش را به نام سازمان و انقلاب قالب کند.
کنفرانس گوادلوپ و مأموریت ژنرال هایزر هم به این یا آن واقعه؛ سمت و سو داد، اما عامل اصلی تغیبر، آتش زیر خاکستر در جامعه ایران بود که به خیزش و خروش مردم ایران انجامید و آنان درست یا غلط با نظام شاهنشاهی درافتادند.
مردم استان کرمانشاه نیز براساس آیینی کهن در شب یَلدا بیدار میماندند تا با شعرخواندن؛ قصهگفتن، فال حافظ گرفتن و آجیل خوردن از تاریکترین شب سال که سمبل سختی و ناملایمات روزگار محسوب میشد، عبور کنند،مردم اردبیل ؛به رسم قدیم چله بزرگ را سوگند میدادند که زیاد سخت نگیرد، به باور بختیاریها اگر در شب یَلدا؛ ماست، شیر، پنیر، کنجد، کدو و نان جو، خورده شود تا پایان سال موجب فزونی و فراوانی نعمت میشود. بختیاریها در این شب (شب چله) کدو تنبلهای بزرگی که نماد خورشید را برای آنها دارد، آبپز میکردند و آنرا به صورت ریز ریز شده در آش کشک میریختند و میخوردند،در کردستان شب یَلدا را «شهو چله» (شب چله) یا «شهو زمسان» (شب زمستان) مینامند. شبی که پیش از فرارسیدناش، هیجان و شور خاصی را در میان مردم برمیانگیزد،اصلیترین ویژگی شب چله؛ گردآمدن خانوادهها با هماهنگی قبلی در کنار هم است به صورتی که معمولاً یک هفته قبل آن مشخص میشود که شب چله این سال در خانه چه کسی جمع شوند.
در شب یَلدا مردم ایران گرد هم جمع میشدند. سفره شب یَلدا، «میَزد» Myazd نام داشت. کنار آن، آتشدان و عطردان، همچنین میوههای تر و خشک، و آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork میگذاشتند. کشمش، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو یا برگه گلابی، جوزقند، انجیر، خرما و میوه بخصوص انار و هندوانه و سیب، در سفره روی کرسی میچیدند تا شب چله را از سر بگذرانند، اگر برف آمده بود، برف و شیره هم میخوردند. دلها خوش بود. همه شعر و ترانه میخواندند و با شادی و پایکوبی و گفتگو از پس بلندترین شب سال(یعنی از پس سختترین مصیبتها) برمیآمدند.
زدوبند استالین و هیتلر هم یکی از گامهای عملی در جاده مرگبار جنگ جهانی دوم ارزیابی میشود. جنگ ویرانگری که در پایان نزدیک به ۵۵ میلیون قربانی برجای گذاشت.
باسکرویل معلم آمریکایی مدرسه مموریال (مدرسه مبلغین مذهبی فرقه پرسبیتری) در تبریز که در مدرسه تاریخ عمومی درس میداد، پس از جانباختن دوست نزدیکش سید حسن شریفزاده به مشروطهخواهان پیوست و گفت تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست.