به نظر من از ابتدا باید به جای اینکه روشنفکر دینی باشیم، باید روشنفکر دیندار و مومن باشیم، یعنی متدین و مسلمانی روشنفکر باشیم. روشنفکر مسلمان جدای از روشنفکر اسلامی است. مبنای روشنفکری دینی این است که محدودیتهای دین را بر گرده روشنفکری تحمیل کند، اما اگر بگوید من مسلمان هستم، ولی روشنفکر هم هستم، قضیه متفاوت میشود. به نظر من روشنفکران آینده، دینداران روشنفکران خواهند بود تا اینکه روشنفکر دینی
فردایی که می خواستیم دوباره به عیادت برویم می آید اما دیگر قانعی راد نیست تا از او خواهش کنیم چشمانش را بگشاید وبا فرزندانش، با همسروفادارش، با ما وبا خوانندگان روزنامه ها وکاربران شبکه ها حرف بزند وسخن از درد و درمان بگوید. آه ای سرزمین پرمحنت، آه ای چشمان دوخته شده به ادامۀ دشوار ایران در میانۀ بیم و امید، آه ای درد، ای رنج، ای روزگار مغموم، آه ای صبح.....
در ساحت اخلاق آنچه هست داستان مهربانی هاست مثل مادر ترزا . آنچه واقعا هست مردان وزنانی است که شرف خویش را پاس می دارند، غم انسان می خورند، شجاعت های واقعا زیسته شده از خود نشان می دهند وبه دردها ومرارتهای پیرامون خود حساس می شوند. شجاعت بودن را ما در احمد زاده مزه مزه می کنیم. اراده آزاد اخلاقی را ما در فاعلانی می آزماییم که بر روی این زمین و زیر این آسمان وبا همین بدن و پوست وگوشت واستخوان ودر همین تاریخ وموقعیت های واقعی اجتماعی، به رغم همه جبرها ومحدودیت ها ودشواری ها، همچنان از ژرف ترین لایه های اصیل وجودی خویش، معرفت اخلاقی را ، شوق اخلاقی را، خواست اخلاقی و ارادۀ اخلاقی را می تراوند و به منصه ظهور می رسانند. این به ما کمک می کند که حکم به امکان «اخلاقی زیستنِ انسان» بدهیم ومعنای محصّل مسؤولیت شخصی اخلاقی خویش را ادراک بکنیم وبیازماییم.
جامعه ایرانی، جامعه ای پویاست ولی سیستمها و نهادهایش نیاز به اصلاح دارد. سرمایه اجتماعی در ایران سرگردان مانده است و لازم است به «سرمایه اجتماعی تأسیس یافته» ارتقا پیدا بکند. این یک مسئولیت مشترک است و مستلزم کار و کوشش، کنش همگانی، و تعاملات خلاق، انتقادی و سازنده میان دولت، مردم و نهادهای مدنی و سازمانهای غیر دولتی و محلی است.
شاید از مهم ترین دستاوردهای حرفۀ کارگزاری فروغی را در این بدانیم که الگویی متمایز از خط مشی عمومی را پدید آورد و برجای گذاشت. نوعی برکنار نگه داشتن خود از موج سواری پوپولیستی و نوعی محافظه کاری برای مراقبت از مسأله ایران در موقعیت های حادّ بحرانی. اوج این را در شهریور 20 و نحوه مواجهه با ورود متفقین به کشور و موضوع انتقال قدرت در ایران. او از پدیدآورندگان مشی لیبرالی معتدل و محافظه کار بود. از دو کارگزار بزرگ دورۀ رضاشاه، اگر داور درخط تجدد خواهی اقتدارگرا بود، فروغی تجددخواهی لیبرالی می خواست.
کنش پروتستانی چه در عالم مسیحی وچه در عالم اسلامی ودر ایران از این قاعده متأسفانه مستثنا نیست که هر راه حلی، در عین حال که ممکن است مسائلی را ا کم وبیش رفع ورجوع بکند اما خود می تواند مسأله یا مسأله هایی تازه ایجاد بکندو مشکلاتی دیگر برای انسان وجامعه پدید بیاورد. این بارگران امانت انسانی ماست که مدام باید طرح مسأله وحل مسأله بکنیم. راهی جز این نیست برای اینکه بر شرارت بالقوه در شرایط بشری خویش کم وبیش فائق بیاییم.
1396/04/21
اهمیت پروژه روشنفکری «نو شریعتی» در گفتوگو با مقصود فراستخواه
میراث فکری شریعتی به رغم همه محدودیتها و معرضهایش هنوز دارای ظرفیتهایی برای توضیح مدرنیته ایرانی و برای پشتیبانی ایدئولوژیک طرح توسعه و دموکراسی و برابری و معنویت در ایران است. از همین منظر بود که اینجانب به نوبه خود در دهه ٧٠ آنگاه که ایدئولوژی بر اثر نفوذ فکر نولیبرالی به فحش معرفتی در ایران تبدیل شده بود و شریعتی در کانون نقد و تخطئه قرار داشت، از اهمیت پروژه روشنفکری «نو شریعتی» سخن گفتم. اکنون نیز بر آن باور هستم.
در جامعهای که بلوغ اجتماعی باشد رجاله بازی کنار میرود. جامعه نمیتواند بدون بلوغ اخلاقی، سیاست ورزی دموکراتیک را تمرین کند و البته بلوغ هم از طریق تمرین دموکراسی بدست می آید. تمرین دموکراسی را باید با تجربه دموکراسی انجام داد و اینکه ما بلوغ اخلاقی نداریم ناشی از همان دورهای بود که نتوانستیم تجربه دموکراتیک، و تمرین دموکراسی داشته باشیم. دکتر کاتوزیان یک تئوریسین خوب ایران است . یکی از آرای ایشان این است که ما حکومت خودکامه و جامعه خودکامه داریم!
معانی دیگر نوروزی را نیز می بینیم. معنای ملی و هویتی نوروز است که هیچ دینی نه زرتشتی ونه اسلامی نتوانسته روح فرامذهبی آن را از او بستاند. نوروز هر دو را به خود کشیده و با خود برده وکم وبیش همراه ساخته است. هیچ موجودیت بیرونی مهاجم چه سلوکی وچه عرب و چه مغول وچه جهانی سازی غربی نتوانسته است جاری تاریخی نوروز را متوقف سازد.