محمد رضائی

 تقریباً روزی را نمی‌توان یافت که خبری از فساد و حیف و میل اموال عمومی در پروژه‌های عمرانی شهری توسط اعضای شهرداری یا شوراهای شهر به گوش نرسد و چند نفر به اتهام این قبیل اقدامات بازداشت نشوند یا خصوصاً در فضای مجازی در مظان اتهام قرار نگیرند. همین چند روز پیش بود که شهردار تهران از هزینه‌های چندین برابری احداث پروژه صدر سخن گفت و در خبر دیگری که طنزی تلخ در آن مستتر است مشخص شد که از هشت نفر اعضای شورای شهر ساری, هفت نفرشان به اتهام فساد بازداشت شده‌اند. شوراهای شهر که قرار بود نهادی باشد برای نظارت مردمی بر کارها و عملکرد شهرداری‌ها و مدیریت شهری (که از دیرباز در مظان این اتهام بودند که یکی از مراکز عمده فساد هستند)، خود به نهادهایی تبدیل شده‌اند که اکنون یکی از متهمان این اقدامات به شمار می‌روند.

هدی «صاحب منش» است، «الگو»یی است برای فرد فرد ما و هنوز همانند زمانِ بودنِ فیزیکی‌اش «مسئله حل‌کن» است و «گره‌گشا»؛ اما بدانیم او را نمی‌توان مصادره به مطلوب کرد. نمی‌توان وجهی از عملکرد اجتماعی‌اش را گرفت و به سرتاسر حیات اجتماعی‌اش بسط داد. هدی همان‌گونه که در بینشش محکماتی داشت در منشش نیز قائل به محکماتی بود. نمی‌توان در زیر عکس «الگو»هایی نظیر شریعتی و هدی نشست اما در اندیشه و عمل «عدالت» و «آزادی» و «معنا» و «اخلاق» را به فراموشی سپرد. همین امروز و نه در آینده، میان آن «نشستن» و این «فراموشی» تناقضی است که «بی‌اصولی» و «فرصت‌طلبی» قلمداد می‌شود. هدی با این «میان حالی» میانه‌ای ندارد.

هدي همچون آيينه‌اي تمام قد از اکنون تا هميشه در برابر ما ايستاده است و ما تنها اگر خود بخواهيم مي‌توانيم خودمان را در او ببينيم و ضعف‌هايمان را بشناسيم و از قوت‌هايش درس بگيريم. به احترام اين «معلم»، به احترام اين «مردِ منش»، به احترام اين «مردِ عمل تراز انديشه»، به احترام «کمياب بودن»ش، به احترام او که «آنگونه زيست که مي‌خواست و آنگونه رفت که دوست داشت»، به روح و خاطره‌اش درود مي‌فرستيم.