چنین گفته می‌شود که حکومت ایران پیوسته خواستار گونه‌ای تضمین مبتنی بر عدم براندازی بوده و دولت‌های آمریکا تا کنون از ارائه چنین تضمینی خودداری کرده‌اند. درست یا غلط، جمهوری اسلامی همیشه پیش‌فرض برانداز بودن دولت آمریکا را در سیاست‌های امنیتی خود مدنظر داشته است و گسترش حوزه‌ی نفوذ منطقه‌ای و در محاصره قراردادن پایگاه‌های آمریکا را در منطقه، یکی از راه‌های خنثی‌سازی این تهدید می‌داند. تضاد منافع شدید این سیاست با مهم‌ترین رقیب منطقه‌ای یعنی عربستان و دیگر کشورهای عرب منطقه، اکنون آمریکا را نیز پیش از گذشته وارد این کارزار کرده است و بازگشت تحریم‌هایی شدیدتر از پیش، ممکن است حکومت را وادار کند تا در تاکتیک‌های خود در چارچوب همان سیاست‌های گذشته تجدیدنظر کند. یافتن تاکتیک‌های جدید اما چندان هم آسان نیست.

اسماعیل، اسماعیل است. چه تفاوت می‌کند که مرد باشد یا زن. نامش اسماعیل باشد یا هما. ابراهیم نیز ابراهیم است. چه تفاوت می‌کند که نامش ابراهیم باشد یا عبدالفتاح. عبدالفتاح اما اکنون از مرزهای شهادت گذشته و کلید فتوحات بزرگ و سترگی را در دست گرفته‌است که نامش آزادی است و آن را بی‌هیچ چشم‌داشتی به هستی ما هبه می‌کند. هما اما روانش نازک‌تر و لطیف‌تر از آن بود که تا بدین حد از تباهی و یغماگری روزگار را تاب آورد...

نه، بسته‌نگار بودن آسان نیست. زندگیِ آرمانی آسان نیست. در صراط مستقیم بودن آسان نیست. مصداقی از لاترکنوا الی الذین ظلموا بودن آسان نیست. این بسته‌نگار بود که مسیرهای دشوار را آسان زندگی کرد و به همان آسانی زمین این گود تعب‌آلود و پررنج را بوسید و با همه ‌ وداع گفت.

به دلیل تجربه‌ای که از حکومت به نام دین در این سال ها دیدیم و مسائلی که به نام دین در کشورهای دیگر اسلامی رخ میدهد، امروز چنان حملاتی به بزرگان دین می شود که تشبه به علی و دینداری دشوارتر از همیشه است. دراینجا چندان بی ربط نیست که اشاره ای به مرحوم شهید دکتر شریعتی بکنیم که حتی در آن زمان که اطلاعات انقدر نبود میگفت چقدر دشوار است پیروی از امام علی و تشبه به او کردن.

سیر شریعتی کشف بن‌بست‌ها و بحران‌های تاریخی‌ای بود که در زمان و جهان ما رسوخ کرده است و این خود بدون ایجاد گونه‌ای از بحران امکان‌پذیر نبود. تلاطمی که شریعتی در جهان ما ایجاد کرد، هم‌چنان مشغول به کار است و در صحنه پیکار واقعی تاریخی، جنبه‌های خونینی نیز پیدا کرده است. اگر روح دوران جدید بر حذر از مضمونِ دائمیِ انقلاب نیست، شریعتی نیز نمی‌توانست بدون ورود به این تلاطم عظیم، طرحی از جهان آینده، هرچند نه به تمامی ترسیم کند. وی با نقد جهان مذهب، یکسره به نقد جهان پرداخت و چنان تصویر رادیکالی از چشم‌انداز آینده داد که ضمن نقد بنیانیِ سرمایه، تلاش برای تقرّب به گونه‌ای جهانِ معنوی که خود بدان باور داشت، در آن اجتناب ناپذیر است. این جهان معنوی فراتر از هرگونه الهیات و سنت‌های مرسوم و مسدودکننده است.

مرحوم سحابی اصولاً و پیش از هرچیز به لحاظ نوع نگاه ملی، مصدقی بود و به همین جهت اغلب رویکردش نسبت به استقلال و‌ منافع ملی بر نگاه‌های ایدئولوژیک وی غلبه داشت. حتی تلقی‌های مذهبی او هم اغلب در تبیین همین نگاه ملی و البته توجیه اخلاقیِ مبارزه ملی بود. همین رویکرد بود که باعث می‌شد سحابی فوق‌العاده انعطاف پذیر باشد و اعتقادها و باورهای خود را ابدی و ازلی تلقی نکند و براحتی از مواضع گذشته‌اش اگر احساس می‌کرد که چندان منطبق با واقعیت نیست عدول کند.

شايد مهم‌ترين توصيف از اين ويژگي او را محمد بسته‌نگار کرده باشد که مي‌گويد بازرگان در یک کلام «جو‌زده» نبود؛ يعني اينکه او به خوشامد مذاق ديگران نه سخن مي‌گفت، نه سکوت مي‌کرد و نه به ظاهر يا به باطن، تغییر جهت می‌داد؛ اما تفاوت انسانِ اخلاقي با ديگران در همين است که راستيِ منش و عقيده و اخلاق را به صعوبت روزگار نمي‌فروشد و در مقام درستِ «راست‌آیینی» قرار مي‌گيرد، جوانان عصر بازرگان شايد با او به درشتي رفتار کردند و با بي‌پروايي به او مي‌تاختند، اما اهميت اين سخن بازرگان را دريافتند که مي‌گفت: «عدالت غير از انتقام و تعدي است و سياست موفق تقوا و رحمت است».

دیالکتیک تاریخ شریعتی در نسبت معکوس با تاریخ عمومی و مسلط قرار داد یعنی به هر مقدار که تاریخ عمومی ما سیر ارتجاع و واگرد طی می کند تاریخ شریعتی فربه و منبسط می شود و در متن این دیالکتیک است که شریعتی فراتر از یک فرد، معنای یک دوره و امکان تاسیس یا سرآغاز تاریخ جدید می دهد ...

بعثت سرفصل نو تاریخ است. هیچ چیز مانند بعثت آمیختگی با مرگ ندارد. اما این مرگی نیست که در نتیجه در جازدن در سنت ایستا حاصل شده باشد. مرگی است که در هر آن، تولدی دیگر موج می زند