حسین رفیعی

در جمهوری اسلامی، پس از 42 سال، قدرت در نهادهای ملی متمرکز نشده است. گفتیم که نهاد دولت و نهادهای ملی ضعیف و نهاد حاکمیت قوی شده است. شاخص‌های آموزشی، بهداشتی، درمانی، اشتغال، معیشت، حقوق شهروندی، فساد مالی ـ اداری، حاشیه‌نشینی، تبعیض، اعتیاد،... نشان می‌دهند که در امر امنیت ملی، کوتاهی زیادی شده است. از 4 مورد تقویت امنیت ملی، فقط بخش توسعه‌ی علوم و فنون نظامی، آنهم در بخش‌هایی، توسعه داشته‌ایم و در سه قسمت دیگر، کاهش تمرکز دانش ملی داشته‌ایم.

حسین رفیعی

پس از سیصد سال، بشر با تجربه آموخته است که این اقتدار از مردم و مستقیم و با فرآیند انتخابات سالم و قانونی باید حاصل شود و در نهادهای قانونی و در افراد بطور موقت (دوره‌ی انتخاب) تبلور یابد.
باز تجربه‌ی بشری می‌گوید که اگر زمان قدرت یک نهاد یا یک فرد طولانی شود، روند توسعه و بهبودی جامعه متوقف و کم‌کم به سوی فساد و ناکارایی پیش می‌رود و در نهایت فروپاشی را به دنبال دارد. شوروی، بهترین نمونه‌ی این تجربه است.

حسین رفیعی

دولت به معنی قوه‌ی مجریه، هدف انقلاب مشروطه بود که تفکیک قوا در دستور کار آن بود ولی هدف حاکمیت، تمرکز قدرت در دربار و کنترل دولت بوده است. رضاشاه اگرچه نهادهای دولتی را تشکیل داد و تقویت کرد ولی در چارچوب زیرمجموعه‌ی دربار، به آن نگاه می‌کرد. در شهریور 1320 رضاشاه سقوط کرد، قوه‌ی مجریه نیمه‌جانی گرفت و نخست‌وزیران به درجات مختلفی سعی می‌کردند استقلال مختصری از دربار داشته باشند. مصدق بود که زنده کردن اهداف انقلاب مشروطه را در دستور کار جدی قرار داد و دخالت دربار را دقیقاً در چارچوب مشروطه، منحصر کرد. لذا، هدف اصلی مصدق ملی شدن نفت نبود، ملی شدن قدرت و سیاست بود. کودتای 1332، روند کاری دکتر مصدق را متوقف کرد و دربار قدرت حاکمیت را به تدریج به دست گرفت. سرکوب 1342 و افزایش درآمد نفت در 1352، حاکمیت مطلق به محمدرضاشاه داد. چهل سال پس از سقوط سلطنت و انتشار خاطرات دولتمردان آن زمان، خاصه دست‌نوشته‌های علم، خاطرات داریوش همایون، اردشیر زاهدی، عالیخانی و... به وضوح نشان می‌دهد که چگونه قوه مجریه و نخست‌وزیر در زیر مهمیز دربار (شاه) له شده بودند و شاه همه‌ی قدرت را قبضه کرد. قوه مجریه، مجلس و در حد زیادی قوه قضا، نمایشی بودند برای اجرای اوامر شاه.

حسین رفیعی

آقای خاتمی، بالقوه، می‌تواند نماینده‌ی این صدا باشد. و آن را بلندتر کند. آنچه آقای خاتمی در روزنامه‌ی گاردین منتشر کرد اگر لازم باشد کافی نیست. برای معضلات داخل هم باید فکری کرد و اصلاح رفتارها را خواستار شد. از عرصه‌ی عمومی و افکار عمومی مردم جهان کمک خواست. آیا آقای خاتمی خواهد توانست این صدای مردم را از محافل خصوصی اصلاح‌طلبان کنونی بی‌تأثیر که تاکنون فقط اسقاط تکلیف بوده، به گوش افکار عمومی مردم جهان که به قول چامسکی: که «بزرگ‌ترین امپراطوری جهان» هستند، برساند؟

حسین رفیعی

مشکل دیگر دولت و حکومت، نئولیبرالیسم اقتصادی حاکم بر تفکر آن است. در تئوری نئولیبرالیسم که از ۱۹۸۰ در آمریکا و انگلیس عملیاتی شد، فقیر شدن مردم دغدغه دولت‌ها نیست. درحالی‌که در شرایط کنونی با ویروس کرونا، نئولیبرال‌ترین حکومت‌ها-از جمله آمریکا- بالاجبار رویکردهای شبه سوسیالیستی را در پیش می‌گیرند؛ یعنی حمایت از حفظ نظام و معیشت افراد آسیب‌پذیر و مستضعف. مملکت ما هم در مرحله «عسروحرج» است: در این شرایط، حتی برای آقایان خیلی متشرع، «اکل میته» هم جایز است

حسین رفیعی

دولت با جامعه، مجبور است تعامل داشته باشد ولی حاکمیت خود را موظف به این اجبار نمی‌داند. اینکه با دخالت حاکمیت، ماهیت دولت هم تحت تأثیر قرار گرفته، موضوع بحث ما نیست ولی همه می‌دانیم که با نظارت استصوابی شورای نگهبان، سعی شده است که دولت به حاکمیت نزدیک باشد و عملاً هم چنین شده است. عملاً دولت به حاکمیت نزدیک‌تر است تا به مردمی که آن را انتخاب می‌کند.

حسین رفیعی

چه کسانی طی چهل سال گذشته منابع عظیم را حیف‌ومیل کرده و استراتژی مناسبی برای توسعه نداشته‌اند و یا این منابع را در جایی مصرف کرده‌اند که بازگشت نداشته است؟ تشدید اختلاف طبقاتی در چهل سال گذشته، کار دشمن است؟ یا کار مدیران تصمیم‌ساز جمهوری اسلامی که فقط 2332 نفر بیشتر نبوده‌اند و از این متمرکزتر در چهل سال گذشته طبق قانون اساسی، یازده فقیه بر ما حکومت کرده‌اند. این استدلال که جان مردم-عموماً مردم فقیر و آسیب‌پذیرتر- را سپر راه‌اندازی اقتصاد کنیم، شرعی، قانونی و اخلاقی نیست. فکر دیگری باید کرد. این فکر مقدور نیست بلکه راه‌حل انسانی، ملی و قانونی باید جستجو کرد.

حسین رفیعی

و اما ما، 85 میلیون جمعیت این کشور، در شرایطی کاملاً متفاوت با کروناهای قبلی هستیم. کرونای کنونی، ما را از هر لذت کوچک محروم کرده است. از دیدار یک دوست، از رفتن به یک کتاب‌فروشی، از چای خوردن به همراه بستگان، از رفتن به سینما، از بازدید از یک فروشگاه و ... از طرف دیگر، احساس بسیار خطرناکی در ما ایجاد شده است. هرکدام از ما، خود را «قاتل» هر دوست و هر خویشاوند، حتی همسر و فرزند خود، احساس می‌کنیم و برعکس، هر دوست و خویشاوند عزیز را، «قاتل» بالقوه‌ی خود فرض می‌کنیم. می‌بینید که در چه شرایط روحی وحشتناکی به سر می‌بریم که با «کروناهای» قبلی، تفاوت‌های بسیاری دارد. گویی دائم با احساس گناه، احساس وحشت، احساس مرگ، احساس تنش، احساس تشنج اجتماعی، احساس تنهایی، احساس ازخودبیگانگی با جهان، با دوست، با خویشاوند و با طبیعت، به سر می‌بریم.

این شرایط برای پایداری جمهوری اسلامی بسیار خطرناک است. حتی از این به بعد جمهوری اسلامی قادر نخواهد بود که اینترنت را هم طولانی‌مدت، خاموش کند، چون اقتصاد و روابط اداری و حکومتی آن با اینترنت پیوند خورده است. 

لذا، راه‌حل استفاده از توان ملی و جرأت داشتن عمل به اصلاحات است. از نظر منافع ملی و امنیت ملی؛ حرکت به سوی پایداری ملی است.