متاسفانه من فکر می کنم که فردید در آستانه فیلسوف شدن دچار ایست شد. فیلسوف باید به نحو فلسفی زندگی کند و تبعات موضع و کار خود را بصورت همخوان با فکرش توضیح دهد. به خصوص فیلسوف وجودی و عرفانی که باید وجودش آئینه فلسفهاش باشد. بنابراین فکر میکنم به قول فرانسویها نتوانست سر قرار حاضر باشد و فرصت را از دست داد.
دكتر احسان شريعتي، فارغالتحصيل فلسفه از سوربن، در ابتدا كوشيد ضمن بيان تاريخ و تعريف مفهوم روشنفكري، مراد خود را از آن روشن كند و در ادامه با نگاهي انتقادي به سويههاي متفاوت كار روشنفكري جلال، ضرورتهاي بازخواني آن را پس از گذشت چهار دهه بيان كند.
:انديشه و جنبش سوسيالدموكراتيك معنوي در ايران در جهان مسلمان هنوز جوان و در راه است؛ چند دههيي كه از زمان شريعتي تاكنون گذشته اما تجارب و درسهاي گرانبهايي بدو آموخته كه در صورت جمعبندي درست ...
با هاله از پاریس و در نوفللوشاتو آشنا شده بودیم. منشی سرشار از صداقت واخلاص و انبانی پُر از تجربهی عملی و نظری داشت، با پیگیریِ کار اجتماعی-مدنی و پژوهشهای عقیدتی-قرآنی؛ که از او الگویی برای زنانِ نسلِِ ما میساخت.
مصدق و شریعتی، همچون دو «نمادِ» (و نه اسطورهی) ملی و عقیدتی ما باقی مانده و ماندگار خواهند ماند. زیرا استقلال و مردمسالاری، توسعه و..، آرمانهای «آزادی، عدالت، و معنویت»، نه متعلق به دیروز، بل ازآنِ آینده و در راه اند، همچون فرارسیدنِ نوروز، فردا!
مرگِ همزمانِ رهبر كرهشمالي، كيم جونگ ايل و رييس سابق جمهوري چك، واتسلاو هاول، در واپسين روزهاي سال جاري ميلادي، دو سنخ از دخالت روشنفكر در قدرت را در معرض قضاوت عموم قرار داد: ميراث يكي كشوري است گرسنه، بسته و اسير اوهامِ خودساخته، اما تا بُنِ دندان مسلح به قدرتي هستهشكاف. ديگري، كشوري تقسيمشده و تغيير اردو داده، اما رو به توسعه فزاينده، آزاد و مفتخر به سياستمداراني فرهيخته كه خواه سوسياليسم و خواه سرمايهداري را «با سيماي انساني» ميخواستند