آرمان اسعد سامانی

رخداد آبان ۹۸ تجربه‌ی اندیشیده‌ی جمهور مردم از خشونت عریان حاکمیتی یکپارچه بود که کوچک‌ترین اعتراضی را با سرکوب گسترده پاسخ می‌گوید و در این سرکوب، اصولگرا و اصلاح‌طلب، تندرو و میانه‌رو همدست و هم‌داستان‌اند. اما این تجربه آنی نبود و در یک سیر تاریخی تکوین یافت که در ادامه به فرازهایی از آن اشاره خواهم کرد:

آرمان اسعد

 هنرمند، مانند هر انسان دیگری، به شکل پیش‌فرض، بخشی از این وضعیت است. و زیستن‌اش، در چارچوب کشمکش‌های میدان سیاست، و درون آن، تعریف می‌شود. اما خودبیان‌گری هنرمند، عموماً علیه عوامل موثر در حفظ تعادل وضعیت (ایدئولوژی) است. چه، اگر چنین نبود، اساساً خودبیان‌گری هنرمند بی‌اهمیت بود! در خودبیان‌گری هنرمند، آنچه چسبِ وضعیت است ولی رویت‌پذیر نیست، برملا می‌شود.

در تحلیل انتخابات ۷ اسفند گاه‌گداری گفته شد که مردمِ حامیِ اصلاحات (اصلاح به معنی دوم خردادی) بودند که در تهران رایِ سیاسی دادند، ولی من اصرار دارم که بگویم رای تهران، «عمدتاً» رایی مدنی برای پس‌راندن ناامنی بود. همین نگرشِ مبتنی بر خیر عمومی بود که رای دادن به امثال ری‌شهری را موجه می‌کرد، نه رویکرد جناحی!

تأملی در ادعای گسست معرفتی زنده‌یاد مهندس بازرگان در سال‌های پایانی عمر خویش

از آن‌چه در این مجال بدان پرداخته شد می‌توان نتیجه گرفت ادعای گسست معرفتی زنده‌یاد مهندس بازرگان در سال‌های پایانی عمر خویش از مجموعه آثار بازرگان قابل استخراج نیست. برداشت از متن نمی‌تواند با صراحت متن در تعارض باشد. طبق آنچه که گذشت می‌توان مدعی شد که فصل مشترک تمام آثار بازرگان پیرامون بعثت قابل خلاصه به این است که: اولاً بازرگان هرگز به «دین برای دنیا» قائل نبوده است که بخواهد در مورد آن تجدیدنظری کند. ثانیاً بازرگان در بحث خدا و آخرت هرگز به‌دنبال تفکیک دنیا و آخرت، و حوالت دادن دین به آخرت نبوده است. ثالثاً بازرگان همواره دنیا را در سپهر آخرت دیده و باور داشته که رسالت انبیاء نیز چیزی جز این نبوده است.

در شرایط کنونی، نه نیروهای جامعه محور می‌توانند آلترناتیوی برای دولت محوران باشند و نه دولت محوران می‌توانند با نگاه جامعه محور، عرصه‌ی قدرت را خالی کرده و در خلاء قدرت، میدان را برای اقتدارگرایان بازگذارند.