یک رزیدنت جراحی در متن بینظم و ازهمپاشیده بیمارستانهای دولتی و در چنبره «انضباطی» ساختاری قرار دارد که او را تحقیر و از بدن او بهرهکشی میکند. آیا این گسست اجتماعی و فردیت بهخود رهاشده و سرکوبشده و از مدار حق و عدالت راندهشده، مصداق روشن تخریب همبستگی اجتماعی نیست؟