“پاریس درسوریه”

 در وهله اول، تسلیت و همدری خودمان را به مردم پاریس و بیروت، قربانیان بمب‌های نیست‌انگاران داعشی اعلام می‌داریم.

این‌طور که مقامات پلیسی اظهار داشته‌اند، طراحان حمله تروریستی اخیر در پاریس، در بین سوریه و پاریس در رفت‌وآمد بوده‌اند. در ضمن، اخبار حاکی از آن است که بیشترین تعداد افراد تکفیری اروپا، از کشور فرانسه به سوریه می‌روند. آیا اقدامات تروریستی داعش در پاریس، سیاست غرب در سوریه (براندازی به‌هر قیمت) را مورد تجدیدنظر قرار خواهد داد؟ آیا عربستان و ترکیه همواره کشورهای ناتو را به‌دنبال خود به جهنم جنگ خواهند برد؟ آیا داعش همواره نقش اهرم در برنامه بحران‌سازی منطقه را بازی خواهد کرد؟
در پی برنامه بحران‌سازی‌شان کشورهای غربی و حاشیه خلیج‌فارس دیکته می‌کنند که دولت بشار اسد باید کنار برود. ولی در پاسخ به‌این سوال که چه نیروی حاضر باید جانشین دولت سوریه شود، آن‌ها عاجز به ارائه بدیل هستند، چراکه تقریبا تمامی شورشیان از نیروهای تکفیری تشکیل شده‌اند. مواضع ایران و روسیه مبنی بر اینکه خود مردم سوریه باید آینده خود را رقم بزنند، و نه کشور‌های مداخله‌گر، در سطح دیپلماتیک بسیار منطقی به‌نظر می‌رسد چراکه بر اصل خودمختاری استوار است. برنامه پیشنهادی روسیه (انتخابات بعد از 18 ماه ثبات اجتماعی) در مذاکرات وین مطرح شده، و به‌ نظر می‌رسد که در جهان مورد استقبال معنوی قرار گرفته است.
بعد از چندین سال جنگ و کشتار و بی‌خانمانی در کشور سوریه، اکثر متفکران بی‌طرف به‌این نتیجه رسیده‌اند که بدون خاتمه جنگ و ثبات نسبی در سوریه، مبارزه با داعش امکان‌پذیر نخواهد بود. درواقع، نمی‌توان هم با دولت سوریه در جنگ بود، و درعین‌حال نیروهای تکفیری را خنثی کرد. تا وقتی که کشورهای غربی، ترکیه و عربستان سیاست کور خود را دنبال کنند، منطقه را در یک آچمز نامبارک قرار خواهند داد. تحولات اخیر، باعث شده که بعضی مقامات سیاسی، اطلاعاتی و نظامی فرانسه سیاست آن کشور نسبت به سوریه را مورد نقد قرار دهند. روزنامه فایننشیال تایمز 16 نوامبر 2015 گزارش می‌دهد که بعضی از سیاست‌مداران و تحلیل‌گران سرویس اطلاعاتی حزب رقیب اولاند معتقدند که برنامه سرنگونی دولت سوریه نباید در مدنظر قرار گیرد، بلکه درحقیقت باید با نیروی داعش مقابله کرد.  برای حفظ آبرو، رسانه‌های غربی، در حادثه‌های بحرانی، همواره کشور عربستان را مجزا از شبکه سیاست غرب معرفی می‌کنند. به‌گونه‌ای مطالبی درمورد عربستان سعودی و وهابی‌ها و سلفی‌ها منتشر می‌‌کنند، ولی درحقیقت از جنگ جهانی دوم به بعد، عربستان سعودی جزوی از اندام و سیاست کلی غرب در منطقه بوده است؛ از جنگ سرد، تا افعانستان، تا کمک مالی آل‌سعود به کونتراها، نیروهای شورشی نیکاراگوئه. اکثر ناظران ساختار عربستان را بر دو رکن وهابی و آل‌سعود استوار می‌دانند، ولی درحقیقت، سیاست و همکاری مشترک و نزدیک غرب رکن سومی است که پدیده عربستان در منطقه را شکل داده است. سه‌روز پیش خبرگزاری آژانس فرانس اطلاع دارد که در آینده بسیار نزدیک آمریکا به‌مقدار 1. 3 میلیارد دلار سلاح پیچیده و پیشرفته به عربستان ارسال خواهد کرد. اگر کشور‌های غربی هدف استراتژی تغییر رژیم سوریه به‌هر قیمت را دنبال کرده‌اند، نمی‌توان که تصویر کلی را به عربستان تقلیل داد.
وقتی بافت اکولوژی و بوم‌شناسی یک منطقه از هم گسیخته شود، خطر رشد علف‌های زهرآگین به‌وجود می‌آید. دراین دو سال اخیر، کشور لیبی یکی از مراکز بحران و صادر‌کننده تروریست تکفیری شده است. به‌نظر می‌رسد که محور لندن- پاریس- واشنگتن از سرگذشت لیبی درس کافی نگرفتند. در مصاحبه‌ای، تاریخدان معروف نیل فرگوسن،(Niall Ferguson) از سخنرانی پرزیدنت اوباما در مجمع عمومی سازمان‌ملل انتقاد کرد.  اوباما در سخنرانی‌اش اذعان داشت که با حمله به کشور لیبی یک خلا قدرت ایجاد کردند، و از طرف دیگر در همان سخنرانی، اوباما اسرار می‌ورزید که به‌خاطر مذاکرات بشار اسد باید برکنار شود. فرگوسن این برنامه نسنجیده را متناقض و ضعیف خواند.
شرق‌شناس معروف از دانشگاه میشیگان هوان کول(Juan Cole ) در مقاله اخیر خود در مجله «نیشن» از همکاری‌های وسیع دولت فرانسه و عربستان سعودی پرده برداشته، و توصیه می‌کند که دولت فرانسه نباید از موضع عربستان در سوریه این‌چنین حمایت می‌کرد. در یک مناظره و برنامه خبری در تلویزیون PBS، دکتر ولی رضا نصر متذکر شد که واقعیات میدانی به‌گونه‌ای پیش می‌روند که غرب با انعطاف باید تغییراتی در سیاست سوریه اتخاذ کند که با یک توافق بین‌المللی به جنگ سوریه خاتمه دهد. وی خاطرنشان شد که خطر اولی داعش است و نه دولت بشار اسد. در پاسخ یکی از مقامات سابق پنتاگون خانم  Farkas با وی مخالفت کرده و گفت ما با روسیه اختلاف داشته و درمورد اسد به توافق نمی‌رسیم، وی گفت «ما اهدافی در سوریه و فراتر از سوریه داریم».
استاد معروف دانشگاه هاروارد آقای  Stephen Walt در چهار سال پیش به‌خاطر مقاله‌اش درمورد لابی اسراییل در آمریکا به شهرتی دست یافت. اکنون وی در مقاله‌ای در روزنامه نیویورک‌تایمز (13  اکتبر, 2015) نوشت که موضع روسیه و ایران منطقی به‌نظر رسیده، و بهتر است که دولت آمریکا با آن همکاری کند. دکتر والت متذکر شد که در وهله اول خصومت نظامی‌گری باید متوقف شود که بتوان به پیشرفت‌هایی دست یافت، وی افزود که فقط دولت سوریه (اسد) می‌تواند این انقال به ثبات را به ثمر برساند. به‌طور پراکنده بسیاری از روشنفکران دانشگاهی و مترقی منتقد سیاست کور غرب در سوریه هستند، و معتقدند که سیاست غرب باید به‌طور انعطاف‌پذیری تغییر کند، ولی به‌رغم این واقعیات در منطقه، «سیستم قدرت» و پارادایم اصلی سیاست غرب معطوف به هژمونی است، و منتقدان به‌راحتی نمی‌توانند سپهر غالب را متحول کنند. همه ناظران به نقش ترکیه در کمک‌های لاجیستیک به شورشیان القاعده در مرز سوریه، و بحران خانمانسوز جنگ واقف‌اند. انتخاب کشور ترکیه (در نزدیکی مرز سوریه) به‌عنوان میزبان برای اجلاس گروی جی-20 اقدامی فرهیخته به‌نظر نمی‌رسد. جای بسی کنجکاوی است که در رسانه‌های غربی، به‌خصوص آمریکا، مطلبی درمورد جزییات منابع درآمد مالی داعش، نحوه فروش نفت، و چگونگی انتقال اسلحه به داعش مطرح نمی‌شود. به‌طور استثنا، ژورنالیست پر‌سابقه آمریکایی، آقای سیمور هرش در مقاله‌ای توضیح داد که چگونه کنسولگری آمریکا و سرویس جاسوسی سیا در بن‌غازی، کانالی ایجاد کرده بود که سلاح سنگین از لیبی به شورشیان سوریه منتقل شود. همین داستان در روزنامه ساندی تایمز لندن (دسامبر 2012) منتشر شد. در ضمن، خبر دیگری منتشر شد که یک کشتی لیبی حامل 400‌تن اسلحه به مقصد سواحل جنوبی ترکیه رسید. این برنامه‌ها به‌وسیله مقام شورشی لیبی عبدالحکیم بالحاجی رایزنی شده بود. وی همکاری‌اش را با سفیر آمریکا در زمان شورش لیبی آغاز کرده بود.  یک مقام سرویس اطاعاتی آمریکایی به سیمور هرش متذکر شده بود که در سال 2012، ترکیه به‌این نتیجه رسیده بود که نیروی النصره (بازوی القاعده در سوریه) در جنگ پیروز نخواهد شد، بدین جهت عواملی در سرویس امنیتی ترکیه، مواد شیمیایی به النصره تحویل داده بودند که با استفاده از آن، دولت سوریه مقصر شناخته شده، و به این  ترتیب آمریکا وارد جنگ شود.  حدود سه سال پیش، به‌بهانه سلاح شیمیایی، کشتی‌های نظامی ناتو و آمریکا نزدیک سواحل سوریه شدند.

درنتیجه تحریکات نومحافظه‌کاران برای تغییر رژیم در سوریه، آمریکا آماده حمله به تاسیسات نظامی سوریه شده بود که در خلأ ایجاد شده شورشیان و گروه‌های تکفیری قدرت را به‌دست بگیرند – مثل سناریو لیبی. ولی به‌خاطر جو جامعه، پارلمان انگلیس به حمله نظامی به سوریه رأی مخالف داد، و روسیه نیز با پیشنهاد ازبین‌بردن سلاح شیمیایی سوریه از جنگ ممانعت کردند. اگر پارلمان انگیس و کشور روسیه قدم پیش نمی‌گذاشتند، امروز دمشق جزوی از «خلافت» داعش بود. از این جهت، در حاشیه جلسه مذاکرات وین آقای جان کری باید از مقامات روسیه قدردانی می‌کرد. روزنامه نیویورک‌تایمز (7 اکتبر 2015) در صفحه اول خود گزارش داد که گروه داعش درمقابله نظامی علیه نیروهای کرد از سلاح شیمیایی استفاده کرده است. تا زمانی‌که داعش یک منطقه خاکی را تحت کنترل دارد، نفت می‌فروشد، و درآمد مالی دارد، به‌طور مستقیم و از راه‌های غیرمستقیم اسلحه دریافت می‌کند، و از پشت پرده مورد حمایت قرار می‌گیرد، خطر داعش برای منطقه تهدیدی بالفعل است. این فرآیند، توپ را در زمین کشورهایی قرار می‌دهد که این شرایط را به‌وجود آورده و همواره از گروه‌های تکفیری به‌عنوان اهرم استفاده کرده‌اند. بسیاری از آوارگان سوریه برای پناهندگی به شمال اروپا، اول به جزیره‌های یونان پناه می‌برند. به‌خاطر مشکلات اقتصادی، مسئولیت نگهداری از آوارگان برای یونان مشکل بوده است.

یک ماه پیش سیپراس نخست‌وزیر یونان اظهار داشت که حمله به کشورهای غربی به منطقه به‌خاطر دموکراسی نبوده است، بلکه به‌خاطر یک‌سری اهداف استراتژیک بود. یکی از تحلیلگران سابق سرویس اطلاعاتی انگلیس آقای آلیستر کروک  (Alastair Crooke)در مقاله‌ای مدعی شد که «اگر آمریکا می‌خواهد با داعش مبارزه کرده و به سیاست بهتری در منطقه دست یابد، وقت آن رسیده که درمورد رابطه نزدیکش با کشور‌های ترکیه و عربستان تجدیدنظر کند.» دولت سوریه قطعا نیازمند رفرم قانون‌اساسی است، ولی بدون خاتمه جنگ این امکان‌پذیر نخواهد بود. تا سه سال پیش، اقلیت‌های کرد، علوی، دروز، و مسیحی در موزاییک جامعه سوریه به‌طور پلورالیستی می‌زیستند، آن‌ها بر این باور هستند که با سرنگونی دولت اسد، این شرایط از بین خواهد رفت و همه قربانی خشونت جنون‌آمیز تکفیری‌ها خواهند شد. جنگ و نظامی‌گری باید خاتمه یابد که بعد اصلاحات و انتخابات صورت گیرد.

.منبع – روزنامه بهار

مطالب مرتبط

ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه


در سال‌های اخیر، نظم بین‌الملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونه‌ای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. نه تنها ارزش‌های مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفه‌ی پاسداری از این ارزش‌ها را داشتند، به شدت مورد بی‌اعتمادی و تردید قرار گرفته‌اند.

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

مطالب پربازدید

مقاله