صفحه روزگار، حرف حق را ضبط می‌کند(ادامه)

جنگ بین دو ملت مظلوم

اوايل مهر سال ١٣۶۵ نهضت آزادی جزوه‌ای ١۶ صفحه‌ای با عنوان «پیام نهضت آزادی به رهبر انقلاب اسلامی ایران» منتشر نمود و کوشید مخالفت خود را با ادامه جنگ «مستدل به آیات قرآن و سیره امامان نماید.

مهندس بازرگان خطاب به آیت‌الله خمینی نوشت: شعار «جنگ جنگ تا پیروزی در حال تبدیل شدن به «جنگ جنگ تا نابودی کامل است. شما از پیامبر که در جنگ با نزدیکانش مشورت کرد، بالا‌تر نیستید. این درگیری نه جنگ اسلام بر علیه کفار است و نه جنگ مظلوم بر علیه ظالم بلکه جنگ بین دو ملت مظلوم است که با یکدیگر قتال می‌کنند.»

آنچه بعداً آیت الله خمینی در مورد دلائل پذیرش آتش‌بس جنک ۸ ساله نوشت، همچنین نامه‌های سرگشاده آیت الله منتظری در مورد اعدامهای سال ۶۷ که از جمله استاد تاریخ معاصر ایران است جای بحثش اینجا نیست و از آن می‌گذرم.

بعد از اعدامهای سال ۶۷ نهضت آزادی طی نامه سرگشاده ای شدیداً آنرا محکوم کرد. متاسفانه این شایعه دروغ راه افتاد که مهندس بازرگان و دوستانش گفته اند: «از ملیون کسی اعدام نشده»!

واقعاً پخش اخبار غیرواقعی در شأن نیروهای صادقی است که برای آزادی قیام کرده اند؟ سند این به اصطلاح «خبر» که مهنذس بازرگان (و نهضت آزادی) جانب قتل عام سال ۶۷ را گرفته و گفته اند: «از ملیون کسی اعدام نشده»، کجا است؟

در نامه نهضت آزادی آمده بود: آیا مسئولیتی در قبال انقلاب ایران وجود دارد یانه؟ آیا هر کس، در هر مقام که باشد، فقط به دلیل لباس روحانیتی که بر تن دارد مجاز به هر نوع موضع گیری در قبال مسائل سیاسی مهم است آیا اهمیتی ندارد که این نوع موضع گیری‌ها چه عواقبی ممکن است برای ما داشته باشد؟…

از نامه آیت الله خمینی به گورباچف که هیئت منصوب وی چندین ماه بعد از کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ به مسکو بردند. (۱۱ دیماه ۶۷) و متن آنرا آیت الله جوادی آملی نوشته است می‌گذرم.

همسرم مریم را آنقدر شلاق زدند که هنوز

na14نامه سرگشاده «نورالدین کیانوری» به آیت‌الله خامنه‌ای ۱۴ مرداد ۱۳۶۸ افشاگر استبداد زیر پرده دین است.

بخشی از آن نامه:

هجده شب پشت سر هم مرا ساعت ۸ بعدازظهر به اطاقی واقع در اشکوب دوم می‌‌بردند و دستبند قپانی می‌‌ز‌دند و این جریان تا ساعت ۵ – ۶ صبح یعنی ۹ تا ۱۰ ساعت طول می‌‌کشید. تنها هر ساعت مامور مربوطه می‌‌آمد و دست‌ها را عوض می‌‌کرد. همسرم مریم را آنقدر شلاق زدند که هنوز پس از ۷ سال، شب هنگام خوابیدن کف پا‌هایش درد می‌‌کند. البته این تنها شکنجه «قانونی» بود که به انواع توهین و با رکیک‌ترین ناسزا‌گویی‌‌ها تکمیل می‌‌شد (فاحشه، رئیس فاحشه‌ها و…)

آنقدر سیلی و توسری به او زده‌اند که ‌گوش چپ او شنوائیش را از دست داده است. یادآور می‌‌شوم که او در آن زمان پیرزنی ۷۰ ساله بود…

نامه سرگشاده علی اکبر سعیدی سیرجانی (۸ آبان ۱۳۷۱) به آیت الله خامنه‌ای هم فراموش نمی‌شود.

در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند. ‏

از نامه سرگشاده مهندس عزت الله سحابی:

«شرم‌ام می‌آید در زمانه‌ای زندگی می‌کنم که به نام خدا و دین، دختران و پسران و زنان و مردان این جامعه را به جرم حق‌گویی و حق‌خواهی زیر شدید‌ترین فشارهای جسمی و روحی می‌گیرند، وقیحانه‌ترین کلمات را برای بانوان به کار می‌برند و اعترافات دروغ از آن‌ها می‌خواهند…

‌ای خدای بزرگ، ‌ای تغییر دهنده قلب‌ها و فکر‌ها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.

رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا»

در سال ۱۳۷۳ نامهٔ سرگشاده ۱۳۴ نویسنده بر سر زبان‌ها افتاد. آنان خواستار آزادی اندیشه، بیان و نشر آثار خود شده و به سانسور اعتراض کردند

من آردم را بیخته و غربالم را آویخته‌ام.

na15آیت الله طاهری ۱۷ تیر ماه سال ۸۱ در نامه سرگشاده ای نوشت که از امامت جمعه استعفا می‌دهد. آیت الله طاهری جامعه و مردم را به کویر تفتیده و مزرعه خشکیده‌ای تشبیه کرد که به آب شعور و باران نور نیاز دارد. او نوشت من آردم را بیخته و غربالم را آویخته‌ام و عمرم را آفتاب لب بام می‌بینم اما هنگامی که از وعده‌ها و قول و قرارهای اول انقلاب یاد می‌آورم، همچون بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم. این بود آنچه را با مستضعفین پیمان بستیم؟

آنچه آیت‌الله طاهری از آن سخن گفت، «خلق‌الساعه» که پیش نیآمده بود. من خودم یاد دارم که بارها ایشان به زندان دستگرد اصفهان آمد و حتماً پاهای زخمی زندانیان سیاسی را دید و از خویشاوند خودش زنده یاد «سید فخر طاهری» و خانواده آن انسان شریف، آنچه باید شنیده باشد، شنید.

پرسش سرگشاده خودم از آیت‌الله منتظری که آیا واقعیت دارد به فتوای شما قبل از اعدام زندانیان سیاسی خونشان را گرفته اند و به دوشیزگان باکره هم تجاوز شده است؟ و پاسخ ایشان:

خیر این تهمت محض است که پخش کرده اند. از اول هم با اعدامها مخالف بودم منتها «لا رأی لمن لایطاع»… ۱۴/۱۲/۱۳۸۱

لا رأی لمن لایطاع یعنی کسی که «مقبولیت» ندارد رأی و نظری هم نخواهد داشت!

آیت الله منتظری فقط نزد مرتجعین بود که مقبولیت نداشت. آنان باقیات صالحات ایشان (نامه های افشاگرانه بعد از اعدام های سال ۶۷) را برنتافتند. آنچه به نام «رنجنامه حاج احمد خمینی» خطاب به آیت‌الله منتظری منتشر شده نیز، این موضوع را نشان می دهد.

نامه سرگشاده احمد قابل به آیت‌الله خامنه‌ای مورخ ۱۰ خرداد ۱۳۸۴ و نامه‌های سرگشاده دکتر سروش از جمله: «جشن زوال حکومت دینی»، نامه مهندس میرحسین موسوی، حجت الاسلام مهدی کروبی و هاشمی رفسنجانی به آیت‌الله خامنه‌ای (۱۹ خرداد ۱۳۸۸) همه نکته ها دارد. رفسنجانی آخر نامه‌اش شعر زیر را نوشته بود:

سرچشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گرفتن به پیل

سال ۱۳۸۸پس از انتخابات ریاست جمهوری، ۲۹۳ نفر از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی در نامه‌ای سرگشاده مراجع تقلید را به همراه هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، در کنار دو رهبر جنبش سبز به «مقاومت در برابر کودتا» فرا خواندند.

از نامه‌های سرگشاده فاطمه کروبی و عطا الله مهاجرانی و محسن کدیور و کاظمینی بروجردی و ابراهیم نبوی و محسن مخملباف و دکتر پیام فاضل و عبدالله مومنی و عبدالعلی بازرگان و «آزاد آزاده» (ع. خ) و نامه‌های ادامه دار محمد نوری زاد… و نامه دکتر شجاع الدین شفا، (۲۳ تیرماه ۸۸) (به آیت الله خامنه‌ای) و… می‌گذرم. مصطفی تاج‌زاده و احمد منتظری هم نامه سرگشاده‌ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته اند.

بیست و هفت استاد دانشگاه (شهریور ۸۸) و چهار تشکل دانشجویی خارج از کشور هم (اسفند ۸۹) به آیت الله خامنه‌ای نامه سرگشاده نوشتند و سیاستهای ایشان را زیر سؤال بردند.

دوست آن نیست که فقط تعریف و تمجید کند.

ایرج مصداقی نویسنده کتاب ارزشمند «نه زیستن نه مرگ» که همچون «تاریخ بیداری ایرانیان» اثر «ناظم الاسلام کرمانی» در آینده نیز مورد استناد قرار خواهد گرفت پیش‌تر، خطاب به خانم‌ها (زهرا رهنورد و فائزه رفسنجانی) و آقایان (کروبی و موسوی و نوری زاد و…) نامه‌های سرگشاده‌ای نوشته است.

این نویسنده دردمند اخیراً مطلب جدیدی با عنوان گزارش ۹۲، نامه‌ی سرگشاده به مسعود رجوی  انتشار داده و حرفهایی را که خیلی‌ها اینجا و آنجا درگوشی می‌زنند مطرح کرده است، حرفهایی که خود زدنش عمل است. حرفهایی که از دل برآمده و لاجرم بر دل خواهد نشست.

یک ضرب المثل کردی می‌گوید: «دۆس ئه‌وه‌یه بم‌گرینێ نه‌ک بم‌که‌نینیێ»

دوست واقعی آن کسی است که مرا بگریاند نه مرا بخنداند.

ما وقتی دشمن شاد می‌شویم که قدر دوست (دوست به معنی واقعی کلمه) را ندانیم و در دستگاه مداحان و چاپلوسان برویم که فقط تعریف و تمجید می‌کنند.

دوست آن نیست که فقط به به و چه چه کند و شور و فتور راه بیاندازد. دوست آن است که با ما راست گوید نه آنکه ناراستی‌هایمان را راست انگارد. دوست آن است که بگریاند دشمن آن است که بخنداند.

نردبان‌ خلق‌، این‌ ما و منی‌ است‌. عاقبت‌ این‌ نردبان‌، افتادنی‌ است.

متاسفانه این سر سفره با آن سر سفره قهر است و دل‌ها بهم نزدیک نیست. آرزو کنیم اینگونه امور به خیر و زیبایی بگذرد تا همه توجهات، قاتلین زندانیان سیاسی و دشمنان حرث و نسل میهنمان و طالبان نفت و دلار را نشانه بگیرد.

لودویگ ویتگنشتاین Ludwig Wittgenstein فیلسوف اتریشی قرن بیستم که باب‌های زیادی را در فلسفهٔ ریاضی، فلسفهٔ زبان، و فلسفهٔ ذهن گشود، در مورد یکی از آثارش که حکم نامه سرگشاده دارد (رساله منطقی- فلسفی

 Tractatus Logico-Philosophicus تراکتاتوس) گفته بود:

اگر این رساله، چنان‌که باید و شاید، درک شود باید به دورش افکند. مانند کسی که برای رسیدن به بام از نردبان بالا می‌رود. چون به بام رسید دیگر دلبستگی و نیازی به نردبان نخواهد‌داشت.

گزاره‌های نامه سرگشاده هم حکم پله‌های نردبان را دارد. چه بسا بعد از آنکه از آن بالا رفتیم، نردبان را دور بیاندازیم و قدرش را ندانیم.

چون شوی بر بام‌های آسمان

سرد گردد جستجوی نردبان

ای کاش اگر بر گزاره‌ها خط می‌کشیم شوری را به کوری نرسانیم و پا روی خرد و انصاف نگذاریم.

نردبان‌ خلق‌، این‌ ما و منی‌ است

عاقبت‌ این‌ نردبان‌، افتادنی‌ است.

My propositions serve as elucidations in the following way: anyone who understands me eventually recognizes them as nonsensical, when he has used them—as steps—to climb beyond them. He must, so to speak, throw away the ladder after he has climbed up it.

گزاره هاي من بدين راه روشن کننده اند: آن کس که نگريسته مرا دريابد، هنگامي که طي گزاره هاي من يعني برپايه آنها از گزاره هاي من بالا رود، آنها را بي معنا مي يابد. (به يک تعبير او پس از بالا رفتن از نردبان، بايد نردبان را به دور افکند)

ویتگنشتاین رساله منطقی فلسفی : فقره 6.54

در مورد نامه سرگشاده Open letter

http://www.youtube.com/watch?v=w0esItcVUdI

سایت همنشین بهار

http://www.hamneshinbahar.net

ایمیل

[email protected]

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله