توضیح: این مقاله بخش دوم از مقاله چرایی پیروزی ترامپ است. از طریق این لینک می توانید بخش نخست را مطالعه کنید.
چرایی حمایت مردم
سوال بنیانی
یک سوال اساسی کمتر مطرح می شود و مورد تحلیل دقیق قرار می گیرد ،آن که چرا این اقشار زیر فشار، به جای حمایت از دولت اقای اوباما ، که در جهت منافع آنان تلاش کرده ،و کوشیده است با برنامه های رفاهی به اقشار محروم یاری برساند، جانب ترامپ را گرفته اند ،که می خواهدمسیر مخالف او را برود. کسی که می گوید مخالف افزایش حد اقل دستمزد است ،در برابر دولت اوباما که می کوشد حد اقل دست مزدها رااز ساعتی کمترا ز 8 دلار، به ساعتی 15 دلار افزایش دهد .یا بیمه سلامتی را همگانی کند ،تا در نتیجه نزدیک به 50 ملیون افراد راکه بیمه ندارند صاحب بیمه کند. و یا شهریه دانشگاه را کمتر ،و کالج های محلی را ،که عموم فرزندان این اقشار به آن کالج ها می توانند بروند ،مجانی کند .درحالی که ترامپ به روشنی تمام این ها رانفی کرده ، ومدعی شده که تمام این دست آوردها را لغو می کند
سوال آن است که چه گونه همین اقشار زیر فشار به اوباما پشت کرده ،وبیلیونری را بر می گزینند که باهمه این مزایا مخالفت می کند .وی حتی اعلام می کند که مالیات قشر بالای جامعه را کاهش می دهد ، که برنامه آشکاری در جهت پولدار تر کردن ثروتمندان ،و افزایش فقر اقشار متوسط و پائین جامعه است.آنا ن از کسی حمایت می کنند که رسما می گوید به هر ترفندی متوسل شده که مالیات کمتری بدهد، وحتی فرم مالیاتی خود را تحویل نمی دهد .کاری که هر یک از حامیان اومرتکب شوند به سختی جریمه شده ، و ممکن است زندانی هم بشوند .وجالبتر این که این حمایت اقشار فرودست از دشمن اقتصادیشان تنها شامل شخص ترامپ نشده ، بلکه در همه سطوح ، از جمله کنگره، فرمانداری ها و مناصب مهم دیگرهم شده است .
کوتاه کلام چه گونه است که ضعفا به حامیان خود پشت کرده ، و از دشمنان طبقاتی خودحمایت می کنند . پاره ای از ایرانیان ، وحتی نشریات معتبری در غرب ترامپ را با احمدی نژاد مقایسه کرده اندکه اشتباهی بزرگ است. حمایت محرومان از احمدی نژاد قابل فهم بود ،که هم از جنس آنان بود و هم مزایایی ،چون یارانه ها ، را به آنها می داد . در حالی که همان گونه که گفته آمد این روند در آمریکا خلاف آن بود
انگیزه مردم در حمایت از ترامپ.
این که گفته می شود اینان فریب خورده اند مرا قانع نمی کند، و به نظرم این فرار از یافتن پاسخ است ،آن همه در جامعه ای که وسائل ارتباط جمعی مرتبا مسایل را تحلیل کرده و افشاگری می کنند. مهمتر آن که نیمی از رای دهندگان را موجوداتی نا آگاه و فریب خورده دانستن ، آن هم دریک جامعه باز ، منطقی نیست. این استلال به دو دلیل است یکی گزیدن پاسخ ساده برای مسایل پیجیده اجتماعی ، دوم مقدس شمردن توده ها ،و مقاومت در پذیرش این واقعیت تلخ که رهبرانی چون ترامپ ، نماد ضعف ها و انحرافاتی هستند که در خود مردم وجود دارد .به عبارتی پذیرش آن که از کوزه همان تراویده که درآن بوده . مهمترین این خصوصیات مردم برای حمایت ار ترامپ چنین است:
1-داروینیسم اجتماعی . این تز که مورد علاقه راکفلر بود در دوران جامعه آمریکا ریشه بسیار عمیق دارد.می دانیم که داروین در مورد بقای نسل حیوانات معتقد به بقای اصلح بود، که مردم عامی آز آن بقای قویتر را فهم می کنند. ولی او بر آن بود آن که هرموجودی که بهتر با شرایط سازش و هم آهنگی کند بیشتر می ماند . به همین دلیل از خدمات اجتماعی در این کشور استقبال نمی شود و اکثریت جامعه بر آنند که این خدمات مردم را تنبل و بیکاره می کند. نمونه ملموس آن را برای ما ایرانیان پناهندگان اهستند . درکشورهای اروپایی هم پناهندگی بسیار آسانتر پذیرفته می شود و هم برای مدتی طولانی به پناهنده اقسام کمک ها می شود. در حالی که سهمیه پناهندهان در آمریکا محدود، و بیشترهم پناهندگانی شانس قبولی دارند که یک نفر بامدارک لازم ثابت کند که مخارجش را تامین کند و اگر هم مورد استثنایی جز این باشد ،حداکثر تا شش ماه به پناهنده کمک می شود . جالب آن است که عموم ایرانیان ، حتی خود پناهندگان سیاسی نیازمند ،هم می گویند این شیوه آمریکا بهتر است. زیرا این سیاست سبب می شود که پناهنده تحت فشار زندگیش را بسازد ، کاری که بسیاری از پناهندگان سیاسی در اروپا مجبور به انجامش نشدند.
2- تساوی قانونی توجیه گر نابرابری های اقتصادی و اجتماعی
فقر و نابرابری های اجتماعی زمینه عصیان های اجتماعی و مبارزات طبقاتی است ،مگر آن که عوامل فرهنکی اذهان مردم را نابرابری ها توجیه کند. در طول تاریخ
در عموم جوامع شاهدیم که فشارهای اقتصادی واجتماعی مردم را خشمگین می کند ، و کاسه صبرشان که پرشد ،یا شرایطه مساعد که فراهم شد، محرومان پرچم مبارزه بر می دارند ، و بر استثمارگران خود می خروشند. اما این جوشش در همه جوامع درجات یکسان ندارد ، و آستانه تحمل آن ها بستگی زیادی به فرهنک آنان دارد. برا ی نمونه در هند این تحمل به صورت شگفتی بسیار بالا، و تاریخ مبارزات طبقاتی در آن بسیار محدود است . و در همان کشور، آستانه تحمل مسلمانان ازهندو ها بسیارکمتر است.
کاست توجیه گر نابرابری ها : نکته ای که چشم بسیاری از اروپائیان را در هند به خود جلب کرد،همین تحمل بسیارهندوهابود . اعضا کاست های پائین ،به ویژه پائین ترش که نجس ها خوانده می شود، از همه نظر وضعی اسفبار دارند.مشاغل کثیف و حقیر ،چون مرده شویی ،زباله جمع کنی، و چاه کنی ، سلمانی که فقر و حقارت را توامان دارند . اما همین ها اعضا کاست برهمن ها را سخت گرامی می دارند ،وسروری آنان را بی هیچ خشمی پذیرا هستند، و حتی برایشان نذر ونیاز هم می برند
و در ادبیات هند شکوه هایی بدین مضمون دیده نمی شود
اگر دستم رسد بر چرخ گردون هم پرسم که آن چون است و این چون
یکی را میدهی صد گونه نعمت یکی نان جوی آغشته در خون
زیرا بر طبق فلسفه کاستی ،هر کس در هر کاستی هست نتیجه اعمالش در حیات پیشین است ،و کسی و عامل اجنماعی ای در این محرومیت یا سروری نقشی ندارد. راه نجات هم عمل نیکو کردن، و بهترین تلاش را در این زندگی کردن ،تادر بازگشتش در زندگی بعدی ،به صورت انسان یا حیوان یاگیاه خوشبخت در آید.
تساوی حقوقی توجیه گر نابرابری های اقتصادی و اجتماعی : در آمریکا بی آنکه از مسئله نژادی بگذریم، همه بر آنندکه همه افراد با هم مساوی هستند ،و هر کس در هر جایی که هست حاصل تلاش خودش است . البته شانس و عنایت الهی نیز آن نقش دارند، ولی آنها امور فردی و تصادفی هستند که آن باور به تساوی را نقض نمی کنند .و هرچه قانون حاکم تر می شود ، این باور به تساوی هم بیشتر می شود .بهمین جهت مردمی بسیار خوشبین و امیدوار واهل خطر،و در سرمایه گذاری جسورند. نویسنده نامدار آمریکایی جان اشتاین بک گفته مردم آمریکا دو دسته اند: یا ملیونر هستند، یا بد آوری آورده و میلیونر نشده اند. چنین است که کسی خود را قربانی شرایط نمی داند، و همه بر آنند که اگر بخواهند ،به هرجایی که بخواهند می رسند .لذا مکتب مارکسیست ، یا هر مکتبی از این دست ، در این دیار خریداری ندارد، مگر نزد تحصیلکردگانی که فهم خوبی از تحولات اجتماع دارند. با چنین باوری مردم طبقه متوسط و پائین جامعه به پولدارها رای می دهند ،و از آنان در دل خشمی ندارند، چون آنان به جایی رسیده اند که آرزوی عموم این افراد است .همان گونه که یک نجس در هند می کوشد با عمل شایسته کاری کند که در زندگی بعدی عضو کاست برتری شود.
موفقیت این ثروتمندان نشان می دهد که آنان مدیران لایقی هستند،و می توانند جامعه را به رفاه برسانند . جالب است که سوسیالیست اید ه ای است مورد قبول قشرهای تحصیلکرده و تقریبا مرفه جامعه ،که به دنبال ساندرز روانه بودند .در حالی که یک نگاه به جمعیت طرفداران آقای ترامپ در گرد همایی های هزاران نفره مبارزات انتخاباتی ایشان ، نشان میدهدکه بیشترشان از اقشار متوسط رو به پائین و پائین جامعه و کم سوادند. به عبارتی کسانی که بیشرین سود را از سیاست های سوسیالیستی می برند، سخت ترین دشمن آن هستند ،و برای مخالفت با اوباما او را متهم می کنند که سوسیالیست است. و می گویند علت اصلی فقر ما آن است که دولت پول مالیات ما را خرج بی بضاعتان مفت خور می کند و از نظر این سفید پوستان کم در آمد مفت خورها بیشتر سیاهان هستند و آمریکا لاتینی های بدون مدرک اقامت . امری که بنا بر تمام گزارشات در این زمینه کاملا نادرست است. به همین سبب این آقای ترامپ نیست که در مورد ثروتش مبالغه می کند، و وعده کاهش مالیاتی اقشار بسیار ثروتمند جامعه را می دهد، بلکه سالها است که عموم کسانی که برای انتخاب شدن میرانند ،و به طور عمده جمهوری خواهان ، همین سیاست را پیشه گرفته اند
نو آور: ترامپ این ویژگی فرهنگی این جامعه ،و تو جیهات جا افتاده نابرابری های اقتصادی را خوب می شناسد ، و از آن بهره می گیرد. از جمله دانشگاهی قلابی باز کرد با شهریه بالا، و اکثر شاگردانش که افراد کم در آمد بودند با قرض و قوله شهریه اشان را تهیه کردند. همه به این امید که ترامپ به آن ها یاد می دهد که چه گونه مثل خودش پولدار بزرگی شوند. مگر شب وروزاز وسائل ارتباط جمعی نمی شنوند،یا در فیلم ها نمی بینند ، که فلانی کارش را از گاراژ خانه اش شروغ کرد و بیل گیت شد و. یا مرتبا در شرح حال آدم ها میلیونرها و بیلیونرها می خوانند که تحصیلات دانشگاهی نداشته ،و به طور تصادفی پا به میدانی گذاشته اند، و درست راز موفقیتشان هم در همین امر بوده .فردی از خارج ازآن حرفه وارد کار شده ، لذا توانسته طرحی نو را بیاورد ،و با آن طرح از تمام افراد با تجربه و نامدار آن رشته جلو بیفتند. فیلم هایی از نوغ .Good will hunter.بسیار محبوب می شوند. فیلمی که در آن یک نوجوان کارگر از خانواده فقیر، موفق ترین طرح های را در ریاضیات پیدا کرده . خوب با این نوع باور فرهنگی چرا دل به ترامپ ندهند ،و باور نداشته باشندکه این بیلیونر خود ساخته درس نخوانده بیگانه با سیاست زمام سیاسی کشور را به دست بگیرد، و معجزه ای را که سیاستمداران با سابقه نتوانسته اند بکنند او عملی کند .
سنت شکنی . مردم سرخورده و زیر فشار چون قادر به تحلیل علت مشکلات از جمله نابرابری در توزیع درآمد ، نو آوری در تکنولوژی ،تغییرات در نوع تولید و غیره نیستند طبیعی است که بر کسانی که مدیریت جامعه را در دست دارند ناامید و خشمگین باشند و چشم به راه معجزه گری بشوند. و این معجزه گر باید کسی باشد به تازه واردی باشد که علیه همه نامداران صحنه سیاست آمریکا قدم علم کند ،و همه سنت های سیاسی جامعه را نادیده بگیرد. نه تنها با بیل کلینتون ،که در میدان سیاست نام آورترین است ،در گیر شود بلکه نام آوران جمهوری خواهان ، آن هم خانواده بوش ، را هم مسخره کند. پدیده ای که تا حدود زیادی جهانگیر شده ، .از جمله نیمه شب عنان اختیار از دست داده و تویت می کند ویا حاضر به شنیدن گزارش روزانه مقامات امنیتی نمی شود. به دلیل همین شباهت ها ترامپ را احمدی نژاد ایران می دانند.