کروبی رئیس مردم نشد اما عزیز مردم شد!

باید با عینک کروبی به دنیای اطرافش نگریست تا از اهمیت انتخاب او در سال 88 سخن گفت. او که در ملاقات هایش همیشه تاکید کرده برای با مردم بودن هر روز خدا را شاکر است به خوبی می داند دست به چه کار بزرگی زده است. اگر کروبی عقب می کشید چهره ای معمولی و خاکستری از خود به جای می گذاشت  اما او با انتخابش خود را رهبر یک جنبش کرد. جنبشی که خواست حاکمیت قانون را برقرار کند و عقلانیت را به امور برگرداند . از حقوق شهروندی دفاع کند و محافظه کاران افراطی مخالف با رای مردم را در جایگاه خود بنشاند. اگر  کروبی سال های سال زنده  بماند عنصری از سرمایه اجتماعی ایرانیان است، و اگر از دیار فانی هم برود هم در مورد او خواهند نوشت مهدی کروبی فرزند احمد یکی از رهبران جنبش سبز ایران. به این می گویند انتخاب استراتژیک. این انتخاب برای کروبی استراتژیک بود زیرا برای همیشه چندین پله او را  در تاریخ معاصر ارتقا داد. پیرمرد اگر چه می خواست رئیس مردم شود اما به خوبی فهمید آنچه که مهم است عزیز مردم بودن است. او اگر چه رئیس مردم نشد اما با شجاعتش عزیر مردم شد. 

 انتخابات 88 برای مهدی کروبی یک بزنگاه بود. او باید انتخاب می کرد. از همان انتخاب های  سرنوشت ساز. انتخاب های آدمیان در طول دوران زندگیشان بر حسب موقعیت هایشان متفاوت بوده، گاه سفید ،گاهی سیاه و زمانی خاکستری . اما کروبی در سال 88 زمانی که حاکمیت متهم به تقلب شد تصمیمی بزرگ گرفت. او می توانست خاکستری را انتخاب کند. هم عزیز حاکمیت شود و هم مورد احترام نخبگان و بخشی از مردم. می توانست نقش میانجی را بازی کند و  رابط سبزها و حاکمیت شود. شاید برخی خرده بگیرند که او در این نقش کارآمد بود. به خصوص اینکه کمتر کسی برای سبزها میانجی می کرد. برخی معتقدند اگر میانجی گری مجال بیشتری می یافت شاید حاکمیت انعطاف به خرج می داد و کار به بن بست و قهر نمی کشید. این همه فرض های اثبات نشده است. آنها استدلال می کنند میانجی گری حلقه گمشده سبزها بود و کروبی را قوی ترین میانجی می دانستند. اما آنها با عینک خود رویدادها  را آن هم پس از اتفاق می نگرند. اگرجای کروبی بودند اوضاع متفاوت می شد.

سیر کروبی از 84 به بعد متفاوت شد زمانی که صریحا از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری انتقاد کرد. تقلب مورد نظرش با اندکی آرا بود اما تاثیرش بسیار ویرانگر و مخرب بود. اصلا اگر تقلبی نمی شد شاید جنبش سبزی رخ نمی داد. جنبش سبز پاسخی به فساد افسارگسیخته احمدی نژاد و تیمش در 4 سال حاکمیت وحشتناکشان بر امور کشور بود، فسادی که از اقتصاد تا سیاست و فرهنگ را نشانه گرفته بود، شاید بعضی بگویند مگر قبلا فساد نبوده؟ پاسخ مثبت است آری فساد بوده اما با این سرعت نبوده.در دوران احمدی نژاد سطح فساد چند برابر شد.  احمدی نژاد زائیده ناکارآمدی اصلاح طلبان بود. اینکه از دل دولت خاتمی، احمدی نژاد بیرون بیاید یعنی اینکه اصلاح طلبان مشکل داشتند. کروبی دوست داشت دولت او پس از خاتمی ادامه اصلاحات باشد یا اگر هم نشد در جبهه اصلاح طلبی جایکاه تاثیرگذاری داشته  باشد. در انتخابات 84  تنها دو نفر به رغم پیش بینی ها بر صدر نتایج نشستند، یکی رقیبش احمدی نژاد بود و دیگری خودش. او وقتی به تقلب ولو کوچک ،کم دامنه اما  تاثیرگذار در نتیجه، اعتراض می کرد می دانست برای سال های آتی کشور چه مصیبیتی درست شده است. مصیبتی که دستپخت سهم خواهی ها و خودمحوری ها در جبهه اصلاحات بود . کروبی تحربه سال ها سیاست ورزی در جمهوری اسلامی را داشت . او هیچ گاه کنج عزلت اختیار نکرد. اگر هم خانه نشین شد به زور نظارت استصوابی و شرایط پس از درگذشت آیت الله خمینی بود. اما دالان های پر پیچ و خم قدرت را خوب می شناخت. همچنان که یک پایش در قدرت بود دست دیگرش در عرصه عمومی و جامعه مدنی بود. چرا؟ چون هم کروبی برای بقا در قدرت و مقابله با رقبای محافظه کارش به عرصه عمومی و جامعه مدنی نیاز داشت و  هم جامعه مدنی برای مصون ماندن از گزند محافظه کاران تندرو نیازمند کروبی بود. سال ها تجربه او را اقناع کرد که باید در سال های اخر حیاتش مسیر نهایی اش را انتخاب کند. کروبی در سال 88 گزینه ای را انتخاب کرد که نقطه آغازش در سال 84 بود، بعد از اعتراض شدیدش به تقلب کوچک اما تاثیرگذار 84 و استعفا از تمام مناصب حکومتی و راه اندازی حزب و روزنامه کروبی بیشتر از هر وقت به جامعه مدنی ایران نزدیک شده بود. با عینک کروبی روایدهای هشتادو هشت را بیینیم وضعیت متفاوت می شود. او چند ماه پیش از انتخابات 88 پیش بینی کرد که در این انتخابات  جابجایی آرا صورت خواهد گرفت. او به رغم پیش بینی اش حضور در عرصه را ضروری می دید و حتی در برخی از مواضعش از تکثر کاندیداهای اصلاح طلب در انتخابات دفاع می کرد. او در سال 84 حرکتی را اغاز کرد که او را در سال 88 کاملا در جامعه مدنی قرار داد. 

پیرمرد 77 ساله که   امروز  بر بستر بیماری افتاده و تاوان همراهی همه جانبه خود را با مردم معترض می پردازد در سال 88 شاید برای آخرین سال های حیاتش برنامه ریزی کرده باشد. جایی که دید  زبان مذاکره اش به نفع مردم با ظهور محافل تندور کند شده است آن روی دیگر چهره اش را نشان داد. در دوران ریاستش بر مجلس شاهد حرکت هایی از این دست نیز بودیم. به ناگاه برای آزادی لقمانیان نماینده زندانی ، صندلی ریاست مجلس را ترک کرد، درب خانه اش را برای زندانی ها از گرایش های مختلف سیاسی باز گذاشته بود. اینها هم بیشتر زمانی ارزشمند بود که بر تخت قدرت تکیه کرده بود.کروبی هیچ گاه بی اشتباه نبوده، چه در دوران دهه شصت که بسیار قابل نقد است که چه در دهه های بعدی اما او از ویژگی هایی برخوردار است که در کمتر سیاستمداری در چارچوب نظام جمهوری اسلامی  وجود دارد. آیت الله منتظری در مقام قائم مقامی رهبری از حقوق هزاران زندانی دفاع می کرد، کروبی هم در مقام رئیس مجلس اعتبار و امکاناتش را در دفاع از حقوق زندانیان و کسانی که بسیار بسیار متفاوت از او می اندیشیدند قرار می داد. او اگر چه شاخصه اصلی اش در دوران اصلاحات رایزنی بوده اما تکیه گاهی برای جامعه مدنی نیز بوده است. چون که بسیاری از کارهای او برای پیگیری امور فعالان مدنی و جلوگیری از حبسشان بعد از جنبش سبز رسانه ای شد و پیش از این خیلی ها خبر نداشتند که او تمام اعتبارش را برای آزادی زندانیان خرج رو زدن به قضات جوان می کند. زمان می خواست تا برای بسیاری از فعالان درک شود چگونه یک جنبش اجتماعی هم نیازمند فشار اجتماعی است و هم نیازمند کسانی است که به نفع مردم از حاکمیت در چارچوب مذاکره و رایزنی امتیاز بگیرند. برخی از  منتقدان دیروز کروبی که از رایزنی ها معنای عقب شینی از اصلاحات را درک می کردند اکنون بر ضرورت مذاکره و رایزنی تاکید می کنند. اما مدل کروبی که او را از دیگر سیاستمداران متفاوت می ساخت رایزنی همراه مقاومت بود. منتقدان تا مدت زمانی مقاومت او را انکار و یا حتی در برخی موارد نادیده می انگاشتند و یا اصلا شاید از اهمیت مذاکره  در سطوح بالای قدرت برای پیشبرد اهداف جنبش اجتماعی غافل بودند اما برای کروبی سال 88 فرصتی بود تا روی دیگر خود را بیشتر از گذشته نشان دهد ،جایی که در قامت یکی از سه رهبر جنبش سبز ایران قرار گرفت و نه ترور نه فحاشی و هتاکی در برابر منزل، نه تندی و تخریب مانع از آن نشد او پا به پای سبزها در دل گاز اشک آور و ضرب وشتم ماموران در خیابان ها حضور یابد.

باید با عینک کروبی به دنیای اطرافش نگریست تا از اهمیت انتخاب او در سال 88 سخن گفت. او که در ملاقات هایش همیشه تاکید کرده برای با مردم بودن هر روز خدا را شاکر است به خوبی می داند دست به چه کار بزرگی زده است. اگر کروبی عقب می کشید چهره ای معمولی و خاکستری از خود به جای می گذاشت  اما او با انتخابش خود را رهبر یک جنبش کرد. جنبشی که خواست حاکمیت قانون را برقرار کند و عقلانیت را به امور برگرداند . از حقوق شهروندی دفاع کند و محافظه کاران افراطی مخالف با رای مردم را در جایگاه خود بنشاند. اگر  کروبی سال های سال زنده  بماند عنصری از سرمایه اجتماعی ایرانیان است، و اگر از دیار فانی هم برود هم در مورد او خواهند نوشت مهدی کروبی فرزند احمد یکی از رهبران جنبش سبز ایران. به این می گویند انتخاب استراتژیک. این انتخاب برای کروبی استراتژیک بود زیرا برای همیشه چندین پله او را  در تاریخ معاصر ارتقا داد. پیرمرد اگر چه می خواست رئیس مردم شود اما به خوبی فهمید آنچه که مهم است عزیز مردم بودن است. او اگر چه رئیس مردم نشد اما با شجاعتش عزیر مردم شد.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله