غرب نمی خواهد بیندیشد که چه گونه این سه تروریست ، که چنین به آسان مردمی را کشتند، به بیان همسایگانشان،انسانهای رئوف و مهربانی بودند که به پیران و خردسالان محل کمک می کردند . وِ یا چرا همین قاتلین بیرحم ، به سرنشینان ماشین هایی که به زور می گرفتند ، آسیبی نمی رساندند . تا غرب متوجه نشود که چه گونه این انسانهای آرمان خواه ، به چنین موجودات بیرحمی تبدیل می شوند ، و نخواهد نقش خود را درایجاد آنان نبیند ، فقط باید این شعارها را تکرارکند که آنان یک مشت وحشی آدم خوارند ، که ارزشهای والای ما را قبول ندارند .
سه تروریست در دو عملیات خونین ۱۷ نفر رادر پاریس به قتل رسانیدند . سه انسان وحشی کاملا مغز شویی شده .سه نفر متحجر که شرمی از کشتار نداشتند ، تا جایی که اگر برای این جنایت در مواردی از نظر خود توجیه توهین به مقدساتشان را داشتند ، برای قتل مشتریان یک فروشگاه آن توجیه را هم نداشتند. اما چرااینان چنین کردند ؟ همه مفسرین خبری و مقامات می گویند اینان ارزشهای انسانی غرب را قبول ندارند ، و به دلیل انحراف فکریشان نتوانسته اند جذب جامعه پیشرفته وانسانی و سکولار فرانسه بشوند ، لذا تند رو شدند. آنان جنایت کارانی بودند که قدر کمکهای انسان دوستانه جامعه میزبان را ندانستند. نمک را خوردندو نمکدان را شکستند.انسانهای عقب ماندهای ،که در اثر تبلیغات سخنان ملایان تندرو ومتحجر، به حیواناتی وحشی تبدیل شدند. واین تازه توضیحات رسمی و علنی است ، و الا بسیاری از آنان در خلوت و فضاهای خصوصی تر، می گویند که دین اسلام خود چنین ماهیتی دارد. سخنانی از این دست را شب و روز از بلندگوی خبرگزاریها می شنویم ، وکمتر سیاستمدار و مفسری سخنی متفاوت می کوید. تعصب مسیحیت و یهودیت، به علاوه احساسات ملی گرایی و برتری طلبی غربی ، هم هیزم بیار این آتش هستند . لذا هرجا که فرصتی شود ، و ملاحظات سیاسی و حقوقی مانع نشوند ،در انتخابات یا تظاهرات چند هزار نفره ، یا درکلیساها و کنیسهها و مجالس حزبی ، این نظربیان می شود .. همین نظر در انتخاب سیاستمدارانی که این باورها را حمایت می کنند، نقش موثری ایفا می کند . فراگیر بودن احساسات اسلام ستیزی در فضاهای غیر رسمی چنان قوی است ، که سیاستمداران از بیم عوارض آن ، مرتب می گویند مقصود ما اسلام خشن و غیر انسانی این افراطیون است ، نه دین اسلام وعموم مسلمانان . در همان حال بسیاری از متخصصان نام آور امور سیاسی غرب ، چون هانتیگتون و برنارد لوئیس ، بر آنند که اسلام در ذاتش با دموکراسی سر سازش ندارد . دموکراسی و مدرنیته از مسیحیت جوشیده ،و با فلسفه و دستورات آن هم خوانی دارد
نقش غرب درعملیات تروریستی
اما کمتر صاحب نظری بر آن است که سیاستهای غرب اینان را چنین کرده است و به ندرت می شنویم در ریشه یابی این جنون وتحجر، به نقش غرب در ایجاد چنین فضایی حتی اشاره شود . اشاره به عواملی چون حمله بیدلیل به عراق وکشتار صدها هزار مردم آن و پس از آن هم با سیاستهای غلطی چون انحلال ارتش ، برکناری همه افراد حزب بعث از کارها ،چنان آشوبی از اختلافات قومی و دینی ایجاد کردند ،که دیگر کار از دست خودشان هم بیرون رفت . تمام اختیارات اداره مملکتی را،که به شدت ویران شده بود ، به دست دیپلمات جوانی دادند به نام پل برومر که نه تنها هیچ شناختی از خاورمیانه نداشت ،بلکه سیاستمدار کم تجربه، خام و نا کار آمدی بود.این سهل انگاری تا به آن جا بود که ،به نقل از روزنامه واشنکتن پست ، خانم بیست و چهار سالهای را که لیسانس جغرافیا داشت ، و هیچ تجربهای هم از بازار بورس نداشت ، مسئول بورس کشورعراق کردند . کشوری که دهها کارشناس معتبر مالی در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و بازارهای بورس آمریکا واروپا داشت. برای این فاتحان مغرور، باز سازی و اداره عراق ، مثل بازی کامپیوتری بچه هابود.
لیبی نیز وضعیتی بهتر از این نداشت . برخلاف مصوبات سازمان ملل متحد به لیبی حمله کردند . به امید چپاول اروپا با آمریکا همراه شد . مهاجمین همه نگران، که نکند سهمشان از این چپاول را دیگری ببرد . فرانسه چنان شتاب داشت که یک استاد قلابی را مامور ساختن داستانی برای توجیه حمله کرد. در این تجاوز غیر قانونی بیش از سی هزارنفر از مردم لیبی کشته شدند ، و حال اوضاع چنان آشفته است ،که چندماه پیش در اثر نبودن هیچ محل امنی ، نمایندگان ، مجلس را در یک کشتی که اجاره کرد ه بودند تشکیل دادند . هر گروه مسلحی برای خود اختیارات بخشی را به دست گرفته است. یکی نفت را برای خود می فروشد . دیگران انبارهای عظیم تسلیحات لیبی به غرت می برند . با آن چپاول سلاحها بود که القاعده در شاخ آفریقا و یمن وغیره یکه تاز شد . دود این تجاوز به چشم مردم سوریه هم رفت . زیرا شوروی و چین ،از بیم آن که بار دیگر رو دست نخورند ، پای قبول هیچ قطع نامهای از سوی سازمان ملل، برا ی جلوگیری از سرکوب بشار اسد ، نرفتند .در نتیجه اوضاع در سوریه چنان ناامید کننده شده ،که کسی راه برای برون شدن از این مهلکه و کشتار را نمی شناسد .
سیاست حمله به افغانستان چنان شکست خورده ،که پس از این همه ویرانی و کشتار، طالبانی را که سرکوبش دلیل حمله به افغانستان بود ، حال برای مشارکت در دولت دعوت می کنند، و او ناز می کند . این سیاست تفرقه اندازی و نا آرام کردن منطقه هم چنان ادامه دارد . پول واسلحه برای جدایی طلبان آذری وبلوج وترک و عرب وکرد ارسال می شود. امید غرب ، به وِیژه آمریکا، ایجاد خاورمیانهای جدید است ، که اگر یک بار در جنگ جهانی اول عملی شد ،بار دیگرهم ناممکن نیست. .اسرائیل هم که با تمام توان ، برای تکه تکه کردن کشورهای منطقه می کوشد
نقش اسرائیل
این همه کشتار وجنایت مردم مستاصل اسیر این ابرقدرتها را به جان آورده است. ولی مهمتر آن است که اینان باورشان را به وجود گوش شنوایی در غرب ، از دست داده اند .از نظر آنان هرچه هست سالوس است و نیرنگ ، و نماد بارز آن اسرائیل است. بیش از شش دهه است که هر جنایتی را می کند و هرچه زمان می گذرد گستاخ تر می شود. درچند دهه پیش آمریکا قانونا “صهیونیست” را ایدئولوژی نژاد پرستانه اعلام کرده بود . اما حال اسرائیل در مقابل دیده جهانیان مردم غزه را قتل عام می کندو سران غرب نه مانع ،که مشوق آن هم می شوند . حتی آقای اوباما ، در میانه این کشتار، محموله تسلیحاتی برای یاری دولت اسرائیل می فرستد. بیشرمی دولت اسرائیل بدانجا کشیده شده که می گوید : اگر دولت محمود عباس طرح به رسمیت شناختن دولت فلسطین را به سازمان مللل ببرد تنبیه می شود. و بدتر از آن ،اگر به دادگاه لاهه شکایت کرده ، و تقاضای محاکمه سران اسرائیل را، به جرم جنایت کاران جنگی ، بکند، منتظر سرکوب سختی باید باشد.
این ناامیدی سالها است بر مبارزین فلسطین حاکم شده است، تا جایی که وقتی در حمله به المپیک مونیخ ،به جرج حبش مسیحی چپ ،گفتند با این عمل فلسطینیان افکار عمومی مردم جهان را از دست می دهند با پوزخندی گفت این قبول یا محکومیت چه فرقی می کند . اسرائیل در تل زعتر و دیر یاسین وغیره قتل عام کرد، به سازمان ملل شکایت کردیم ، چند سال دویدیم وآخرش آمریکا با یک وتو همه تلاشها را برباد داد . تازه اگر در موارد استثنایی هم قطعنامهای علیه اسرائیل صادر شود، در حد سرزنش است بدون هیچ تنبیهی. اسف بارترآن که اسرائیل هم آن را با یک پوزخند به دور می اندازد . بعد هم با در دست داشتن گزارههای جمعی ، فلسطینیان را مقصر جلوه می دهد که وحشی هستند و زیادت خواه . و یا دولتی که رسما عملیات تروریستی می کند، و به آن هم افتخار می کند ، دیگران را تروریست می خواند.
نگاهی دیگر
دمی گوشها را بر بلندگوهای غرب ببندیم ، و از دید مردم منطقه ،نه مردم اروپا و آمریکا ، به اوضاع منطقه بنگریم. غرب نیرومند منطقه را به خاک و خون کشیده. در منطقه کسی یارای ایستادگی در برابر این ماشین جنگی عظیم را ندارد .اهرمهای اقتصادی در دست آن است . و مهمتر تمام بلندگوهای خبری را در اختیار دارد، و هرچه را می خواهد در افکار مردم جهان جا می اندازد. از نظر غرب مهاجم و توانمند ، مردم منطقه نه انسان ، بلکه اعدادند . قربانیان عملیات تروریستی در غرب و اسرائیل خانواده دارندو زنان و فرزندانی که از این جنایات رنج عظیم می کشند،و لی مردم عراق و لیبی و افغانستان و مالی و فلسطین و..بوتههای بیریشهای هستند که کشتارشان در چند رقم خلاصه می شود. ارقامی بیبهاتر از ارقام قطع درختان. این متجاوزین غم آن را ندارند که اگر جامعهای را به هم ریختند ، و مردم آن را عاصی و خسته و ناامید کردند، آن مردم یک دیگر را می کشند. مردمی که قدرت ایستادگی در برابر متجاوز را در هیچ زمینهای نداشته باشند ، به جان هم می افتند . این تجربه را بارها در تاریخ داشته ایم . از جمله بردگان سیاه ،زمانی که امید رهایی را از دست دادند، در مزارع به جان هم افتادند. این مسئله را بارها روانشناسان در مورد حیوانات آزمایش کرده اند .
زمانی که خشونت فرهنگ مردم مستاصل شد ، طبیعی است لاتها و جنایتکاران ،و آنان که از کشتن ابایی ندارند ، و جنگ ودعوا را دوست دارند ،فرمانده می شوند. چنین است که داعش و القاعده و طالبان و تکفیری و غیره میدان رشد می یابندو کسانی که از بیرحمیها و ستمها به جان آمده اند، و به دنبال راه نجاتی هستند، جذب اینان می شوند. غرب نمی خواهد بیندیشد که چه گونه این سه تروریست ، که چنین به آسان مردمی را کشتند، به بیان همسایگانشان،انسانهای رئوف و مهربانی بودند که به پیران و خردسالان محل کمک می کردند . وِیا چرا همین قاتلین بیرحم ، به سرنشینان ماشین هایی که به زور می گرفتند ، آسیبی نمی رساندند . تا غرب متوجه نشود که چه گونه این انسانهای آرمان خواه ، به چنین موجودات بیرحمی تبدیل می شوند ، و نخواهد نقش خود را درایجاد آنان نبیند ، فقط باید این شعارها را تکرارکند که آنان یک مشت وحشی آدم خوارند ، که ارزشهای والای ما را قبول ندارند .
تظاهرات چند میلیونی پاریس ، تنها خود غربیان ، و مسلمانانی که از خشم دیوانه نشده اند ، را خوشحال یا راضی می کندو الا نه تنها اثری روی گروههای افراطی نمی گذارد، بلکه آنان را نا امیدتر از هر تفاهمی ، و لذا خشن تر می کند . یکی از ترفندهایی که دولتها و گروهها به کار می برند، تا هیچ افشاگری ای بر ذهن پیروانشان اثر نگذارد این است، که به آن جماعت بقبولانند همه دشمن شما هستند. ترفندی که در ایران واسرائیل هر دو به کار می رود. چنان که دیدیم وقتی که تمام نهادهای حقوق بشری و سازمان ملل و متفکرین به نام سراسر جهان ، کشتار مردم بیگناه غزه را محکوم کردند ،نزدیک به ۹۰ در صدد مردم اسرائیل آن کشتار را تایید کرده و خواستار بدترش شدند؛ مردمی که خود قربانی این گونه قتل عامها بوده اند.
من میدانم که وسائل ارتباط جمعی غرب چنان بر ذهنیت همه ما حکومت کند ، که بسیاری با تمام توضیحاتم ، به آن نتیجه میرسند که من می گویم این تروریستها حق داشته اند که چنین کنند ، و نمی گیرند که می گویم غرب عامل مهمی در ایجاد این دیوانگان و وحشیها است ونمی خواهد بپذیرد که کسی که باد می کارد طوفان درو می کند
ویا جماعتی برداشت میکنند که من می گویم در مکتب و آموزشهای این تروریستها خشونتها پایه ندارد . این بد آموزیها و توجیه جنایات در هر مکتبی هست ،به ویژه که در صندوق خانه قرون نم کشیده باشد ، اما کسی که ساختمان کهنهای را خراب می کند ،باید بداند مارها و افعیها و حشرات موذی میدان می گیرند. واگر جامعه را با بیدادش خسته و نا امید کند ،این اندیشهها و این بیرحمان را میداندار میکند ، و گناه این آشفتگی ، که قربانیان اصلیش مردم همین منطقه هستند ،بر گردن اوست .
غرب بازنده
در این ماجرا آن که بازنده اصلی است غرب است . زیرا مجبور می شود برای ایجاد امنیت بسیاری از آزادیها را از بین ببرد و نوعی نظام پلیسی ایجاد کند. به ویژه که حداقل تا چند سال دیگر ، بر تعداد این حملات افزوده خواهد شد . از خاطر نبریم که بن لادن گفته بود ، این بلا را بر سر آمریکا می آورم و آورد. ثانیا غرب هنوز در مورد قدرت خودش خیال پروری می کند. امروزه ما در عصر اینترنت هستیم . دانش و حداقل دانش لازم برای ویرانگری، در انحصار غرب نیست ،بلکه گروههای تروریستی هم به مقدار زیادی مجهز به همان امکانات فنی هستند .دوران استعمار سپری شده است که یک سوی توپ و تانک داشته باشد و سوی دیگر قمه و شمشیر. لذا غرب به هیچ عنوان با زور و سرکوب نمی تواند منطقه وسیعی از غزب و شمال آفریقا از سومالی ومالی ویمن و لیبی و الجزیره و بحرین و… تا سوریه،عراق ، لبنان، فلسطین و ایران در خاورمیانه به علاوه پاکستان و افغانستان را مهار کند .و مهمتر از آن بر موج فزاینده تروریستهای بومی خودش هم مسلط شود . دشمن غرب دیگر نه در دور دستها که به خانهاش آمده است وهمین هراس است که تظاهرات در پاریس را شکل می دهد نه دفاع از آزادی بیان . آب به زیر پی افتاده ، تا منشا آن پیدا نشود هر تلاشی برای خشک کردن آن بیحاصل است . با خود گفتن و خود خندیدن مشکلی حل نمی شود. غرب بجای تکیه بر بسیج نیروهای امنیتی و برپا کردن تظاهرات ، و گذاشتن جلساتی که همان حرفهای خودشان را در آنها تکرارکنند ، باید سعی کند دشمنش را بشناسد . به او گوش کند و راه گفتگو با آن را پیدا کند. دیوار چین با تمام عظمتش نتوانست برای همیشه جلوی مهاجمین محروم و وحشی را بگیرد .غرب به جای این همه شعار در تجلیل خود ، وهمه گناهان را به گردن دشمن انداختن ، واز او جانی بالفطره ساختن ، درست تر آن است که این شعر ناصر خسرو حکیم را با همه وجود بخواند
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سرانگشت
گفتا که که را کشتی تا کشته شوی زار
تا باز که او را بکشد آن که ترا کشت
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
منبع: جرس