علي أنوزلا | مترجم : علی سرداری
هفتهها است که زنان ایرانی با شجاعت کم نظیری به چالش با سرکوب رژیم آخوندی در تهران در پس زمینه قتل مهسا امینی زن جوان توسط «پلیس اخلاق» پرداخته و در همه جا نسبت بدان اعتراض میکنند. ولی تاکنون هیچ کشور عربی دیگری شاهد راهپیماییهایی برای همدردی با زنان ایرانی که هر روز از مرگ سرپیچی میکنند تا آزادی خود و آزادی مردم خود را برای رهایی از اقتدار یک رژیم تئوکراتیک که تقریباً نیروهای مشتاق آزادی و دموکراسی در ایران را به مدت 44 سال خفه کرده ، مطالبه کنند، نبوده است ..
این در مورد رعایت مواضع سیاسی رسمی دنیای عرب نیست که قاعدتا از حق مردم ایران برای دفاع از خود و تعیین سرنوشتشان با تمام ابزارها و وسایل مسالمت آمیز در دسترس آنها دفاع کنند. جالب آن که بیشتر رژیم های عربی به آنچه در ایران می گذرد مشکوک هستند، آنها می ترسند که خشم مردم ایران به مردم کشورهایشان که فاقد آزادی، کرامت و برابری هستند سرایت کند. اینها همان خواسته هایی است که تظاهرکنندگان در ایران مطرح می کنند. با این حال، به دور از رژیم ها، دولت های آنها، ترس ها، دلهره ها و محاسبات سیاسی محدود، چه چیزی باعث می شود که دنیای عرب، به ویژه زنان و روشنفکران در منطقه عربی، از جمله کشورهایی که جنبش های مترقی زنان در آنها وجود دارد، با زنان ایرانی که شعار «آزادی، زندگی، زنان» را مطرح می کند، همدلی نداشته باشد ؟
زنان ایرانی موفق شدند نفی حجاب اجباری را به خطابی برای نفی ظلم و بی عدالتی تبدیل کنند
دلایل متعددی وجود دارد که شهروندان زن کشورهای عربی با انقلاب ایران همدردی نکنند و در بسیاری از موارد به آنچه در ایران می گذرد اهمیتی ندهند، تا جایی که این مواجهه رژیم های عربی را که خصومت سیاسی خود را با رژیم ایران پنهان نمی کنند، و اکنون تماشای دوردست اتفاقات ایران راتشکیل می دهند ، تسکین می دهند، در عین حالی که از ترس سرایت انقلاب ایران به کشورهایشان دست روی قلبش می گذارند
از جمله در راس این دلایل فاصله جغرافیایی است،
تفاوت در فرهنگ ها و سنت ها، به ویژه در دکترین ایدئولوژیک ایران باعث شد بسیاری از عرب ها و غیر عرب ها از نژادها و قومیت های دیگر که شهروند منطقه عرب هستند به آنچه در ایران می گذرد اهمیتی نشان ندهند،به این دلیل که آن را به خود مربوط نمی دانند یا بر زندگی روزمره آنها تأثیر نمی گذارد، علاوه بر تأثیر دستگاه تبلیغات رسانه ای بسیاری از رژیم های عربی که در چهار دهه گذشته به دلایل سیاسی، ایدئولوژیک یا تاریخی، برای شیطان جلوه دادن رژیم ایران، و توجیه قطع روابط سیاسی با آن، یا تقلیل آنها به پایین ترین سطوح تلاش کرده تا جایی که این امر در بازنمایی ایران در اذهان مردم آن ها فرصت شناخت ایران و فرهنگ و تمدن کهن آن و نیز حرکت و پویایی جامعه آن را از بین برده است .
افزون بر این، دو بعد دینی و ایدئولوژیک به جدایی ایران از بسیاری از مردم منطقه عرب، حتا در کشورهای عربی که اکثریت اقلیت شیعه در آن وجود دارد، کمک کرده است، اختلاف در فرقه ها باعث ایجاد شکاف بزرگی بین فرزندان دین واحد گردید ، و جریان های افراطی هر یک از فرقه ها به تحریف فرقه های دیگر که با آنها اختلاف دارند پرداخته و خصومت های تاریخی قدیمی بین شیعه و سنی را احیا کردند. در مورد جریانات چپ و سکولار در منطقه عرب، در اکثر موارد، اختلافات ایدئولوژیک و در موارد شدید دشمنی آنها با رژیم دینی در ایران، همه چیز مربوط به ایران را از سر ناآگاهی، افراط گرایی و یا طرفداری کنار گذاشته است،
این حق زنان ایرانی و زنان در همه جا است که حق تعیین سرنوشت و ابراز عقیده خود را آزادانه ابراز دارند ، ازبعد موضوع، چه برای مدعی دینداری و چه برای مدافعان آزادی، دارای ماهیت مشکل آفرینی است . برای دسته اول، علیرغم اختلافات فرقه ای با منطق نظام آخوندی، خودشان به همان مراجع عقب مانده ای تعلق دارند،که بدن زن را یک عورت میداند و از این رو انتظار ندارند و موافق نیستند که زنان ایرانی پیروز باشند، در حالی که زنان در کشورهایشان و حتی در خانههای خود تحت ظلم و ستم هستند. در مورد مدافعان آزادی در منطقه عرب ما، به ویژه صادقانشان، آنها خود را در مقابل دو تناقض بزرگ می بینند، تناقض همسویی سیاستمداران، روشنفکران و رسانه ها ی انها با رژیم های منافق غربی در مورد نقض حقوق بشر از سویی و سکوت و همدستی شان تبانی با رژیم های “دوست” خود که ظالم و ستمگرنسبت به مردم خودشان هستند و موضع گیری منفی در باره ایران و کشورهای مشابهی که پارادایم غربی را دشمن ارزش ها، سیاست ها و منافع خود میدانند . این سیاست به انجا منجر می شود که در مواردی در برابر ظلم اسرائیل به فلسطینی ها ، این کشور را از هرگونه پاسخگویی یا محاسبه معاف می کند .
انقلاب کنونی ایران ادامه دارد آیا دستگاه ظلم و ستم که بر آن مسلط شده، همانطور که پیشینیان واسلافش چنین کردند توانسته آن را از پای در آورد، زن ایرانی موفق شد با رد حجاب اجباری خود را به نمادی برای نفی ظلم و بی عدالتی تبدیل کند. تسلیم نشدن به نام دین و تلاش برای برخورداری از آشکار شدن تارهای موی خود به عنوان نماد آزادی و حق انتخاب زنان برای او ثبت خواهد شد. تا جایی که زنان را در خط مقدم راهپیمایی ها برای دفاع از حق آزادی، برابری و کرامت ایرانیان قرار داد. به دور از هر گونه درگیری های فرقه ای، اختلافات ایدئولوژیک، محاسبات محدود سیاسی و منافع فوری اقتصادی، این حق زنان ایرانی است که سرنوشت خود را خودشان تعیین کنند و برای دفاع از حق انتخاب خود به دور از همه مقامات سیاسی، احکام دینی و انواع کنترل های اجتماعی، فرهنگی و فکری آزادانه عقیده خود را بیان کنند علی الخصوص در زمانی که تحت سیطره یک رژیم ارتجاعی تئوکراتیک، مبتنی بر نظریه «ولایت مطلقه فقیه» زندگی می کنند. «رهبری که خود » را حجت خدا در زمین و خلیفه او بر اهل آن می داند .
——————————
منبع: العرب الجدید