شریعتی سخنرانی بود قهار و شوریده ، سخنانش پراکنده به دست هر موبدی. موبدان برخی عاشق جمعی شیدا و گروهی مفسرانی خود خوانده از سخنان وی بودند .
موبدان عاشق برخی خود متن شریعتی بودند چیزی از او برگرفته و خود عین آن شنیده شده و عمل می کردند.
موبدان شیدا وشوریده ای بودند بعد از شنیدن سخنان شریعتی به هر سو می رفتند تا انرژی را خالی کنند که از سخنان شریعتی گرفته بودند.
اماموبدانی بودند مفسر که شریعتی را مطابق درک خود تفسیر یا تحریف می کردند.
مانند این دو تفسیر غلط :شریعتی مقلد خمینی بود . شریعتی پیرو مجاهدین خلق بود ؟
اما نه حکومت با شریعتی همراه بود نه مخالفان حکومت ولی هر جریان چیزی از شریعتی می گفت.حکومت مستقر شریعتی را التقاطی می دانست. مجاهدین خلق هم شریعتی را خرده بورژوای نا پی گیر.
شریعتی وضع مرزی داشت. پس کسی باید مجموعه نظرات وی را متن و ثبت می کرد. پوران به کمک امیر رضائی و مجید شریف به خصوص امیر رضائی کاری کردن ،کارستان.اما مدیریت پوران خانم مهم بود.
داستان عجیبی اتقاق افتاد. پوران در باور و منش فرهنگی تر از علی ای بود که فرهنگی و سیاسی و هم عجول بود و ان قدر گفت فرصت کم است فرصت کم است که از استرس این فرصت کم است فرصتش در این دنیا کم شد.
حالا علی رفته بود پوران باید هم اثار علی را متن می کرد تا وقتی کسی چیزی در له و علیه او می گفت، بشود به متن اصلی سخنان مراجعه کرد.
چرا که در فردا روزی هر جا اگر کاستی بود باید کاسه و کوزه ها را از سکولار گرفته تا مجاهد و اصلاح طلب و حزب اللهی سر علی شریعتی بشکنند. البته نقد محترم است اما کاسه و کوزه شکست به عنوان نقد بی رحمی است.
مثلا در نقد شریعتی عده ای چنین می کردند امامشان ستایش می کردند اما می گفتند شریعتی باعث تند روی شده است.شریعتی که سال 56 مرد، البته امامی که در سال 1368 مرد.امامی که شریعتی را اسلام شناس نمی دانست و او را تائید نمی کرد حتی واژه مرحوم را برای وی به کار نبرد.جالب است این عده بعد از انقلاب برخی شهردار و و زیر و رئیس هم شدند.
اما پوران باید اینه علی هم می شد در عین استقلال از وی.
با پوران که حرف می زدی، زنی مطیع همسر نمی دیدی نظراتش را می گفت و هم انتقادش به علی را بیان می کرد. ولی در نقد و تائیدش، عشق به علی هم بود. در مدل علی گفتنش عشق و استقلال دیده می شد.
او در زیست فرهنگی خود که به مواضع سیاسی هم می رسید تلاش کرد که نماینده آنی شود که از شریعتی خودش برداشت کرده بود یعنی از منظر زندگی به سیاست نگاه می کرد.
برای منی که اول بار نام شریعتی را از همشهری اش یعنی حاج احمد کافی همراه با فحش و تکفیر شنیدم پوران خانم نشانه ای بود از کسی که دوستش داشتم اما اورا ندیده بودم کسی که با نظراتش هم زیسته ام و هم در گیر و نقد و بررسی اش شده ام.
پوران خانم از آن کس بت نمی ساخت اگر چه دوستش داشت. امروز او دوباره با ان کس یکی می شود.
روحش شاد.