پای خدا در میان است

دو گروه به گمانم در تباهی چهره زندگی انسان امروز نقش داشته‌اند: اول غربی‌ها، دوم ما مسلمان‌ها.
غربی‌ها بنیاد دنیای جدید را بر فتح آسمان نهادند. خداوند را از آسمان‌ها فراری دادند و خودشان بر تخت الوهیت نشستند. خدا باید از خداوندی عزل می‌شد چرا که زمین پر از بیداد ستم و ناتوانی بود اما خداوند ناظر و ساکت و بی اعتنا می‌نمود چنانکه گویی لبخند می‌زند به فریاد و رنج هر روزه آدمیان. خواستند با تدبیر و خرد انسانی، جهان را اداره کنند. انقلاب کردند و خدا را از الوهیت انداختند. از دوران حکومت انسان به جای خدا، چندین سده می‌گذرد. انسان‌ها هر روز قدرتمندتر شده‌اند. اما جهان خالی از فضیلت‌های انسانی است. نه عدالتی بر زمین مستقر کردند، نه حتی انسان آزاد ساختند. زندگی را اما هر روز خالی‌تر کردند.
ما مسلمان‌ها قرار بود راهی تازه بگشاییم. نه تنها خداوند را به الوهیت‌اش بازگرداندیم، بلکه او را از آسمان به زمین آوردیم و خواستیم مستقیما چشم در چشم بندگان خدا حکومت کند. به زمین آوردن خدا، فاجعه ناشی از سلب الوهیت خداوند را دوچندان کرد. خدای زمینی شده، فی الواقع خداوند مرده بود. اگر آدمیان با مردن از زمین غیب می‌شوند و به قولی راهی آسمان می‌شوند، خداوند وقتی در زمین حاضر شود از آسمان غیب می‌شود. تنها خدا در آسمان‌ها زنده است. خدای زمینی شده، قدرتی نداشت. مرده بود. اما این فرصت را داد تا بندگان زمینی‌اش احساس کنند مرجع تعیین کننده حق‌اند. فرمان خود را فرمان خدا انگاشتند. صورت رادیکال این وضعیت را در گروه داعش ببینید. زندگی را بیش از غربی‌ها از محتوا خالی کردند. اگر غربی‌ها زندگی خالی را خالی رها کردند، آنها در زندگی خالی شده، زهر مرگ ریختند.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله